به گزارش همشهری آنلاین، یک میلیون و سیصد هزار نفر دنبالکننده، هر پست صفحهاش را که باز میکنند، قبل از هر چیز میشنوند: «وضعتان چونه». میلاد کرمی با این جمله شروع میکند و بعد مخاطبش را میبرد تا عمق چیزی که میتواند ترس، وحشت، هیجان، بیاحتیاطی و حتی حماقت نامیده شود. از هفته گذشته و انتشار ویدئویی که در هوای بارانی، بدون هیچ تجهیزاتی خودش را به صخرههای منتهی به درهای عمیق چسبانده، بیشتر از هر زمانی در شبکههای اجتماعی مورد بحث و نظر کاربران قرار گرفته است.
۳۱ سال دارد، با مدرک دیپلم، کارهای متفرقه و آزاد داشته و حالا همه را کنار گذاشته و شده است بلاگر. صادقانه میگوید از مسئولیتپذیری خوشش نمیآید و همین گشت و گذار در طبیعت و کوهستان و البته درآمد بلاگری با روحیهاش سازگار است. نه تنها از ارتفاع که از هیچ چیز دیگری نمیترسد مگر سرعت. روحیه رها و خوشش در تمام مدت گفتوگو پیداست، آنقدر که میتوان بعد از همه جملاتش در این گفتوگو نوشت:«با خنده». فقط یک جا جدی میشود، آنجا که میگوید تنها دغدغهاش این است که مبادا کسی با دیدن کارهایش بخواهد از او تقلید کند و از در و دیوار و کوه بالا برود.
گفتوگو با میلاد کرمی را اینجا بخوانید:
من متولد ۸ بهمن سال ۱۳۷۲ هستم.
یکی عشق ماشین و حیوان دارد. ما هم عشق ارتفاع و درهنوردی داریم.
ما در ایلام زندگی میکنیم. تمام مردم آن جا همه کرد هستند. تمام شهر و اطرافش همهاش کوه است و داخل کوهستان بزرگ شدهایم. ترسی از ارتفاع و دره نداریم و در وجودمان است. در طبیعت بزرگ شدهایم.
ایلام است. این دره یعنی ویژدرون هم یکی از درههای خفن ایران است که دو معنی دارد. ما به زبان کردی هم به باد و هم به عمیق میگوییم ویژ، ویژ دره یعنی دره بادها یا دره عمیق. این جا ۱۵ کیلومتری دره است و ارتفاعش از ۲۰۰-۳۰۰ متر شروع میشود تا ۵۰۰-۶۰۰ متر. من وقتی آن فیلم را گرفتم روی ۵۰۰-۶۰۰ متر بودم.
بله، این آخرین فیلم را روی صخرهای با ارتفاع ۵۰۰-۶۰۰ متر گرفتم.
اینطور نیست. خیلی از پیجها این را گفتهاند. ولی آنقدر این فیلم آخری خفن بود و الان همه فکر میکنند فتوشاپ است. دیروز هم یک پست دیگر گذاشتم و یکی دیگر از بالا از من فیلم گرفته بود. در همان نقطه بودم. ما کردها تقلبی حالیمان نیست. هیچ ریگی در کفش ما نیست.
شغل من بلاگری است. روی صخره میروم که تبلیغ کنم.
از ناچاری است. چه کار میشود کرد؟
کارهایی میکردم اما همه را کنار گذاشتم و به این سمت آمدهام. البته تا کی ادامه داشته باشد، خدا میداند.
اگر یک درصد بترسم، هیچ وقت این کار را نمیکنم. از خیلی چیزها میترسم. اگر ماشین ۱۲۰ کیلومتر برود، میگویم نگه دارید، میترسم.
خیلی میترسم.
نه واقعا، ما در کوه خرس و حیوان وحشی هم داریم اما برایم عادی است، اصلا نمیترسم ولی خب از سرعت زیاد، کمی میترسم.
پدر و مادرم چون سنشان بالاست معمولا فیلمها را نمیبینند. این فیلم آخری که درست کرده بودم، نمیدانم چه کسی جایی گفته بود که من از کوه سقوط کردهام، به همین خاطر زنگ زده بودند به خانوادهام که پسرتان زنده است یا نه، و خب این باعث شد پدر و مادرم خیلی ناراحت شوند.
بقیه نه. برادرهایم به شوخی میگویند از او یعنی من دل کندهایم با این کارهایش. خواهرم هم میگوید نمیتوانم نگاه کنم، فقط بگویید هنوز زنده است یا نه.
دیگر گفتم به مرحله آخر بروم. اتفاقا دوستانم گفتند چرا دمپاییهایت لنگه به لنگه است. گفتم هر دو لنگههایش در تبلیغات پایین افتاده و همینها ماندهاند.
نه، همیشه همینطور رفتهام. تنها تجهیزاتم همان دمپاییها بوده.
تنها دغدغهام همین است که کسی بدون آمادگی بخواهد کارهای مرا انجام دهد. نگرانم کسی بگوید من هم میخواهم دیده شوم و دست به چنین کاری بزند و اتفاقی برایش بیفتد. واقعیت این است که این کار یک علاقه شخصی و قدیمی بوده، آن زمان من نه فالوئر داشتم و نه قصد دیده شدن و تنهایی میرفتم کوه. الان میبینم که یکی از دوستان گفته بود ایرانیها تازگی همه روی در و دیوارند.
بله همین طور است. اتفاقا خیلی از اینها را برای من هم میفرستند. ناراحت نمیشوم. اتفاقا خوشحال میشوم. بگذارید مردم ما بخندند و لذت ببرند.
بله همیشه.
به نظرم برای طبیعت است. چون هفته ای سه چهار بار در طبیعت وقت میگذرانم.
نزدیک به دو ساعت پیاده روی لازم است که به آن جا برسید.
اولین بار سال ۹۳ به این دره رفتم. یکی از دوستان گفت یک دره خفن پیدا کردهام. فکر میکردم که حتما جایی شبیه بقیه جاها و عادی باشد. وقتی دره را دیدم محو آن شدم. میخواستم روی صخره بروم و دوست داشتم که از روی صخره نگاه کنم. دوستم گفت اگر بروی میافتی. گفتم یک لحظه اجازه بده بروم بالای صخره پایین را نگاه کنم ببینم چه شکلی است، هر کاری کردم اجازه نداد. خلاصه یک روز آن جا بودیم و روز بعد هم برگشتیم. اما بعد از آن خودم تنها آمدم و روی صخره آمدم و نشستم و منظره را که نگاه میکردم عشق میکردم. خیلی این دره را میرفتم. هفته ای دو سه بار تک و تنها میرفتم. با این جا خیلی عشق میکنم. یک طبیعت فوق العاده است.
همه جور حیوان را دارد. از پلنگ بگیرید تا خرس و گرگ. ولی من تا به حال با این حیوانات روبهرو نشدهام، فضولاتشان را دیدهام. هیچ حیوانی ترسناکتر از انسان بر روی کره زمین نیست.
در عمرم ورزش نکردهام. فقط همین کوهنوردی بوده است. اصلا در باشگاه نبودهام. هرچه به من میگویند باشگاه برویم و بدنسازی کنیم، میگویم نه.
به هیچ ورزشی علاقه ندارم.
وقتی فوتبال میبینم میگویم اینها چهشان است که همه دنبال توپ میدوند.
آدمها همه عجیب هستند. یکی از صخره خوشش میآید و یکی از فوتبال و دیگری از ماشین. علاقه است دیگر. آنها هم لابد به من میگویند عاقل نیست که این کارها را میکند.
آمادگی بدنیام خیلی بالا است. دوستانم میگویند هر ورزشی میرفتم موفق میشدم. کسی که صخره نوردی میکند باید ۶۰-۷۰ کیلو باشد. ولی من ۱۰۵ کیلو هستم که روی صخره میروم.
نه کسی به شکل رسمی پیشنهاد نداده است.
نمی دانم. چون الان راحت هستم و مسئولیتی ندارم و تبلیغات میگیرم. مسئولیت را دوست ندارم. بیکاری خیلی نعمت است. هیچ چیزی مانند بیکاری نیست.
در طول هفته خودم تنها میروم. ولی آخر هفتهها مثلا پنجشنبههای هر هفته با چند نفر از دوستانم میروم. اول صبح پنجشنبه میرویم و تا آخر جمعه شب میمانیم.
نه خدا را شکر. راحتم.
اصلا، ضمن اینکه چه کسی دختر به ما میدهد همه اش در صخرهها هستم؟ میگوید باز دوباره رفت. الان مادرم به من میگوید کجا میروی؟ میگویم کافه میروم. بعد فیلم میگیرم و روی صخره هستم. وقتی برمیگردم میگوید پسرم بوی دود میدهی،میگویم مادر بیخیال، اشتباه میکنی، کافه بودهام و تمام میشود.
بله، سه برادر دارم که هر سه مجرد هستیم. ازدواج نکردن در خون ما است.
نه فقط من اهل کوه هستم.
دیپلم ساختمان دارم.
از بیشتر شهرها میگیرم. آخرینش کرمانشاه بود. قبل از آن تهران و مازندران بود. در صفحه اینستاگرامم از همه شهرها هستند.
برای هر استوری ۵ میلیون تومان و برای هر پست ۳۰ میلیون تومان.
راضی هستم. خدا را شکر.
مرگ برای من عین یک سکوی پرواز است. اصلا نمیترسم.
درباره سرعت هم اگر بدانم راننده مطمئنی پشت فرمان است، نمیترسم.
آخرینش این بود که یکی میگفت جایی که تو میروی عقاب هم آن جا نمیرود. یک بار هم با یکی از دوستانم به دره رفته بودم. یک عقاب دیدیم. به دوستم گفتم آن پایین را نگاه کن. آن جا عقاب لانه کرده است. گفت من را بالای خانه عقاب آوردهای؟
ممنونم. امیدوارم.