غنیسازی موقتا به حاشیه میرود؟

ویژگی بارز این دور از مذاکرات، ارائه پیشنهادهایی از سوی وزیر خارجه عمان است. آقای عراقچی بهصراحت از اینکه «وزیر خارجه عمان در این دور ایدههایی داشت که قرار شد کار کارشناسی بیشتری توسط دو طرف درباره ایدهها صورت بگیرد و به پایتختها منتقل شود» سخن گفت. به نظر میرسد این پیشنهادها به گونهای بوده که مورد توجه دو طرف قرار گرفته و در واقع مانع از آن شده است که مذاکرات بدون نتیجه و بدون چشماندازی برای نشستی دیگر خاتمه یابد. در این خصوص، مهم آن است که دو طرف از انجام دور بعدی مذاکرات صحبت کردند. روشن نیست که اگر پیشنهادهای طرف عمانی نبود، آیا دور دیگری از مذاکرات برنامهریزی میشد یا خیر. یک مقام آمریکایی نیز که نخواسته نامش فاش شود، مذاکرات را «همچنان سازنده» توصیف کرده و از برنامهریزی برای دور بعدی صحبت کرده است. همچنین قابلتوجه است که مقامات ایرانی واکنش علنی و رسمی داشتهاند، اما طرف آمریکایی از طریق یک سخنگوی بینام اظهارنظر کرده است.
تمایل دو کشور به ادامه مذاکره
تمایل دو کشور به نیل به توافقی از طریق مذاکره و دیپلماسی بهرغم اصرار بر مواضعشان در مورد غنیسازی تاکنون تامینکننده انرژی اصلی برای ادامه مذاکرات بوده است. طبیعی است که ایران ترجیح میدهد از طریق راهحل صلحآمیز، هم امکان احتراز از جنگ فراهم شود و هم از بار تحریمها کاسته شود. برخی مشکلات اقتصادی-اجتماعی در داخل کشور و شرایط کاملا نوین در منطقه برای ایران ایجاب میکند که یک راهحل مبتنی بر مذاکره به دست آید. طرف آمریکایی نیز به دلایلی دیپلماسی را ترجیح میدهد. ترامپ طی چهارماهی که در کاخسفید مستقر شده، بهرغم شعارها و ادعاهای پرطمطراق، تقریبا هیچ دستاوردی در سیاست خارجی نداشته است. او مایل است حداقل در زمینه برنامه هستهای ایران به نتیجهای برسد و توفیقی در سیاست خارجی را به رخ پایگاه رای خود بکشد.
ضمن اینکه او مایل نیست با شکست مذاکرات برای شروع یک درگیری نظامی پرریسک در منطقه تحت فشار قرار گیرد و با افزایش قیمت نفت موجب افزایش مشکلات اقتصاد آمریکا شود. به این دلایل، هر دو طرف بعد از هر دور مذاکره میکوشند تا تصویری مثبت از مذاکرات ارائه دهند. با این حال هر دو کشور دستشان برای دادن امتیاز چندان باز نیست. عناصر تندرو در آمریکا به شمول طیف راست حزب جمهوریخواه، لابی اسرائیل، نئوکانها، مسیحیان تبشیری و... از صدای بلندتری در مقایسه با انزواطلبان و مخالفان مداخله در اطراف ترامپ برخوردار هستند. مشکل ترامپ بیشتر این است که اگر توافقی حاصل شود، این طیف افراطی حتما آن را با برجام مقایسه خواهد کرد.
بدترین وضعیت برای ترامپ آن است که کسانی در آمریکا بخواهند یک توافق احتمالی را برجام۲ بنامند و مدعی عدمتفاوت آن با برجام ۲۰۱۵ شوند. چنین مقایسهای میتواند هزینه سیاسی قابلتوجهی برای ترامپ داشته باشد. در همین خصوص، اخیرا همه سناتورهای جمهوریخواه- به غیر از سناتور رند پال- به همراه ۱۷۷نفر از نمایندگان جمهوریخواه در مجلس نمایندگان طی نامهای به ترامپ بر ضرورت توقف غنیسازی در ایران تاکید کرده و گفتهاند نمیتوان به توافقی مثل برجام برگشت که تنها به ایران برای هستهای شدن زمان میدهد. در این نامه گفته شده که ایران باید برنامه هستهایاش را حتی برای انرژی صلحآمیز هم کنار بگذارد. مقامات ایرانی نیز متقابلا تحتتاثیر عوامل متعددی برای ادامه غنیسازی در داخل قرار دارند. برای مقامات ایران دشوار است که قبول کنند تحت فشار خارجی از اقدامی که منع صریحی برای آن در حقوق بینالملل وجود ندارد، دست بکشند. بهعلاوه، مقامات در داخل نیز تحت فشار هستند که به خاطر فشار خارجی ناچار از توقف غنیسازی نشوند.
طیف اصولگرا با آنکه نظر مثبتی در مورد مذاکره با آمریکا نداشتند، اکنون با اکراه خود را با سیاست مذاکره همسو کردهاند. اما برای آنها دشوار خواهد بود که غرب نظرش را در مورد غنیسازی پیش ببرد. خاصه آنکه طیفی از اصولگراها طی ۱۰سال گذشته شدیدا با برجام بهرغم آنکه ذیل آن غنیسازی حداقلی به رسمیت شناخته شد و شورای امنیت نیز با صحه گذاشتن بر برجام عملا حق غنیسازی در داخل را پذیرفت، مخالف بودند. آنها ضعفهایی برای برجام قائل هستند و مشکل را ناشی از تیمی که برجام را مذاکره کرد، میدانند و بر این باورند که تیمی متفاوت میتواند نتیجه بهتری بگیرد. حال اگر نتیجه حداقل در حد برجام نشود، کار دشوار خواهد بود. بهعلاوه، ایران طی بیش از ۲۰سال گذشته هزینههای مستقیم و غیرمستقیم گزافی برای داشتن و حفظ غنیسازی پرداخته که رها کردن آن بسیار دشوار خواهد بود.
سناریوهای محتمل
سناریوی اول میتواند ادامه تلاش برای رفع اختلاف در مورد اصل غنیسازی باشد. در این خصوص، یکی از ایدههایی که طی یکی دوهفته اخیر از ناحیه برخی رسانهها و با انتساب آن به مقامات آمریکایی مطرح بوده، تعلیق موقت غنیسازی در ایران است. شاید با توجه به تجربه موافقت ایران با تعلیق غنیسازی در چارچوب بیانیه سعدآباد در سال ۱۳۸۲، برای ایران مقدور باشد که این گزینه را مورد بررسی قرار دهد.
اما در مورد توقف غنیسازی نیز جزئیات زیادی وجود دارد که باید مورد توافق طرفین باشد. یکی از این جزئیات این است که در چنین صورتی تکلیف تاسیسات و سانتریفیوژها چه خواهد بود. آیا آمریکا موافقت میکند که سانتریفیوژها در جای خود باقی بمانند و تنها استفاده از آنها و تزریق گاز به آنها متوقف شود؟ موضع دیگر این است که آمریکا چه امتیازی در ازای توقف فعالیت سانتریفیوژها ارائه میکند. آیا آماده است تا کلیه تحریمهای ثانویه را لغو کند؟ این موضوع البته جزئیات بیشتری دارد که خارج از حوصله این مختصر است.سناریوی دوم در صورتی است که سناریوی اول قابل تحقق نباشد. در این صورت به نظر میرسد که برای نجات مذاکرات و جلوگیری از اعلام شکست آن، طرفین باید بپذیرند که بحث غنیسازی را بهطور موقت مسکوت بگذارند و به امور دیگر بپردازند. هدف پرداختن به امور دیگر میتواند در وهله اول این باشد که مذاکرات با شکست مواجه نشود و طرفین بتوانند همچنان با هم در تماس بمانند. این امور دیگر از دو نوع میتواند باشد:
۱.تیمهای مذاکرهکننده میتوانند به طیفی از موضوعات دیگر مانند راستیآزمایی، نحوه بازرسی، دسترسیها، دامنه و نحوه رفع تحریمها، نحوه حل اختلافات و مانند آن بپردازند. تجربه برجام و متن آن میتواند کمک بزرگی در این باره باشد. پیشرفت طرفین در این موضوعات میتواند به آبشدن یخ بین دو طرف کمک کند و آنها را مستعد بازگشت به بحث غنیسازی و تعیینتکلیف آن بکند.
۲.راهحل دیگر میتواند یک توافق موقت باشد. توافق موقت میتواند حاوی امتیازات موقتی برای دو طرف باشد و شکست مذاکرات را منتفی کند و فرصتی برای مراوده و اعتمادسازی بیشتر باشد؛ به این شکل که بهعنوان مثال ایران در مورد توقف یا کاهش حجم غنیسازی ۶۰ یا ۲۰درصدی امتیازی به طرف مقابل بدهد و احیانا در مورد حجم موجودی اورانیوم غنیشده با درصد بالا نیز انعطاف نشان دهد. در مقابل آمریکا بپذیرد که نسبت به رفع بخشی از تحریمها و رفع انسداد از برخی از سپردههای ایران اقدام کند.
البته راهحلهای سیاسی، حقوقی و فنی بیشتری قابل تصور است که پرداختن به همه آنها از حوصله این مختصر بیرون است.