قصه بنیامین، پسری که عاشق تاریکی بود

قصه بنیامین، پسری که عاشق تاریکی بود
 بنیامین، پسر کوچولویی که تاریکی را مانند یک دوست مهربان می دید و از زیبایی های آن لذت می برد.

داستان کودکانه پسری که عاشق تاریکی بود

بنیامین پسر کوچولویی بود که عاشق تاریکی بود. حتما تعجب می کنید و می پرسید چطور؟ مگه میشه آدم عاشق تاریکی باشه؟ بله بچه ها جونم .. به قصه مون گوش کنید تا خودش براتون بگه که چرا تاریکی رو دوست داره … اسم من بنیامینه من عاشق تاریکی هستم ..

من فکر میکنم تاریکی مثل یک دوست نرم و مهربونه که شبها منو بغل می کنه و من به خواب میرم .. وقتی که من چشمهام رو می بندم اون مثل یک پتوی گرم و نرم منو محکم توی بغلش می گیره تا من خوابهای بهتر ببینم ..

تاریکی فقط دوست شبهام نیست خیلی وقتها توی روز هم سر و کلش پیدا می شه .. توی روزهای گرم و آفتابی تاریکی با یک سایه خنک سر و کلش پیدا میشه .. بهم کمک میکنه تا خنک بشم و حالم جا بیاد..

وقتی که به اعماق دریا شیرجه می زنم و توی موجها شنا می کنم اون بهم جای ابرها رو نشون میده و من دوباره روی آب میام .. وقتی که با دوستهام قایم موشک بازی می کنم جاهای تاریک بهترین جا برای قایم شدنه ..

وقتی که بیرون راه میرم و قدم میزنم تاریکی همون سایه ایه که همیشه پشت سرم میاد.. اینجوری من هیچ وقت احساس تنهایی نمی کنم !

با اومدن شب و تاریک شدن آسمون، ماه و ستاره ها تازه معلوم میشن و زیباتر از همیشه توی آسمون سیاه می درخشند.. اگه تاریکی نبود هیچ وقت زیبایی اونها رو نمی دیدیم..

راستی من سکوت و آرامش تاریکی رو هم خیلی دوست دارم .. میتونم یه جای دنج و آروم برای خوابیدن و استراحت کردن پیدا کنم ..

فصه بچگانه

شاید فکر کنید تاریکی پر از چیزهای جورواجوره که ما نمی تونیم اونها رو ببینیم و این نگرانتون می کنه! ولی اونها دقیقا همون چیزهایی هستند که توی روشنایی روز هم وجود دارند.. اسباب بازی ها، کتاب ها ، درختها، خونه ها، آسمون .. همه و همه همون چیزهایی هستند که توی روز اونها رو میبینیم .. تازه می تونیم توی تاریکی یک بازی بامزه هم بکنیم .. مثلا از روی شکل چیزها و لمس کردنشون حدس بزنیم که اون چیه..

راستی خیلی از حیوانات هم عاشق تاریکی هستند و باهاش دوستند.. جغدها، گربه ها و موش ها وقتی که هوا تاریک میشه از خونه شون بیرون میان .. اونها عاشق گشت و گذار توی تاریکی هستند .. اونها توی تاریکی بازی می کنند، میپرند و ورجه وورجه می کنند و از این کار لذت می برند..

من همیشه فکر می کنم همه ما به تاریکی و سکوت و آرامشش نیاز داریم تا بتونیم بعد از یک روز شلوغ و پر از نور و صدا یه جای دنج و امن برای استراحت داشته باشیم ..

تاریکی بهمون کمک می کنه به دور از هیاهو و در آرامش به خودمون و درون خودمون توجه کنیم .. من که عاشق این سکوت و آرامشم ..

راستی درسته که توی تاریکی کمتر می بینیم ولی در عوض از بقیه حس هامون بیشتر استفاده می کنیم .. بهتر و دقیق تر می شنویم، بو می کنیم ، لمس می کنیم .. درست مثل ابرقهرمانها! این یه تمرین خوبه که مهارتهامون رو زیاد کنیم..

راستی می دونید اگر تاریکی نبود خیلی از چیزهای قشنگ بی معنی می شدند.. مثل کرم های شب تاب ! کرم های شب تاب توی تاریکی مثل پولک های درخشان همه جا رو نورانی می کنند.. اگر تاریکی نبود اونها فقط کرم های معمولی بودند!

تازه اگر تاریکی نبود سایه بازی هم وجود نداشت.. ببینم شماها تا حالا توی تاریکی سایه بازی کردین؟ وای من عاشق شکلک در آوردن و سایه بازی روی دیوارم ..

خیلی خوشحالم که هر شب توی آرامش و سکوت تاریکی می خوابم و خستگیهام رو بیرون میریزم و صبح دوباره پرانرژی و سرحال از خواب بیدار میشم .. ازت ممنونم تاریکی، تودوست خوب منی!

خب بچه های عزیزم قصه بنیامین و دوستش تاریکی رو شنیدید.. ببینم شما در مورد تاریکی چطور فکر می کنید؟ دوستش دارید یا نه؟ شاید اگر شما هم مثل بنیامین قصه ی ما به تاریکی مثل یک دوست خوب و امن و مهربون نگاه کنید عاشقش بشید..

separator line

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها