وحید زینی: مادرم وقتی فهمید غسالخانه کار می‌کنم تا مرز سکته رفت

 وحید زینی: مادرم وقتی فهمید غسالخانه کار می‌کنم تا مرز سکته رفت
 این مطلب مربوط به رویداد عکس، فیلم و گزارش کروناست که به همت سازمان بهشت زهرا (س) و همکاری خبرگزاری برنا برگزار می‌شود./ وحید زینی معلم و طلبه‌ای که در روزهای بحرانی کرونا داوطلبانه در غسالخانه بهشت زهرا(س) حضور یافت، او در گفت‌وگو با خبرگزاری برنا از تجربه حضورش برای تغسیل اموات کرونایی و واکنش‌های اطرافیان می‌گوید.

وحید زینی معلم و طلبه جهادی با اشاره به حضور خود در روز‌های آغازین شیوع و همه گیری کرونا در غسال‌خانه بهشت زهرا (س) گفت: حدود بیست سال است که معلم هستم و تدریس می‌کنم. اوایل کرونا، کلاس‌ها به فضای مجازی منتقل شد و دیگر نیازی به حضور فیزیکی در مدرسه نبود. از همان روز‌ها داوطلب ضدعفونی کردن معابر شدم؛ با کاوری که می‌پوشیدیم و با نیسان و وانت، کوچه‌ها و مغازه‌ها را ضدعفونی می‌کردیم.

وی ادامه داد: بعد از مدتی شنیدم در بیمارستان‌ها نیز نیاز به کمک وجود دارد. با بیمارستان چمران تماس گرفتم و گفتند که شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ برای همکاری مراجعه کنم. شب قبلش پیامی از دفتر مقام معظم رهبری دیدم که فرموده بودند غسال جهادی نیاز است. استخاره گرفتم؛ آمده بود که سختی زیادی دارد ولی خیلی خوب است. همسرم هم گفت: وقتی کشور نیاز دارد، چرا در خانه بنشینی؟

زینی افزود: بچه‌ها را به منزل پدرخانم بردیم و به مدت چهل روز آنها را ندیدم. روز اول، در سالن عطریاس بهشت زهرا (س) آموزش دیدیم و کار را آغاز کردیم، شب هم همان‌جا در نمازخانه نزدیک غسال‌خانه خوابیدیم.

این طلبه جهادی اظهار داشت: از روز بعد، سه شیفته تقسیم شدیم. اجساد تا ساعت ۲ بعدازظهر در سردخانه دپو می‌شد تا کار غسال‌های رسمی تمام شود و بعد ما نیرو‌های جهادی وارد می‌شدیم.

وی در ادامه توضیح داد: از هشت سنگ در قسمت مردانه، پنج سنگ در اختیار غسال‌های بهشت زهرا (س) و سه مورد هم در اختیار ما قرار گرفت. با گذشت زمان کار را یاد گرفتیم و دستمان تند شد. چون هم تعداد جنازه‌ها زیاد بود و هم ترس عمومی بالا بود، ولی این جو به‌تدریج شکست.

او با اشاره به نگاه منفی جامعه به شغل غسالی افزود: اگر کسی برای خواستگاری برود و بگوید غسال است، خانواده‌ها معمولاً نمی‌پذیرند. یا اگر کسی بخواهد با دختر خانواده‎ای که غسال هستند وصلت کند، تردید می‌کند. این نگاهی است که در جامعه جا افتاده است. مردم از غسال‌خانه و مرده‌ها می‌ترسند. به همین خاطر وقتی می‌شنیدند ما آنجا کار می‌کنیم واکنش اولیه‌شان طوری بود که انگار ما ملک‌الموت یا عزرائیل هستیم و اگر به ما نزدیک شوند، اجل‌شان نزدیک می‌شود!

وی ادامه داد: این موضوع را از مادرم پنهان کرده بودم. به‌جز همسرم فقط به برادرم گفته بودم که اگر اتفاقی برایم افتاد، در جریان باشد که او هم آرام آرام موضوع را لو داد و مادرم از ترس تا مرز سکته قلبی پیش رفت. به دیدنش رفتم و برایش توضیح دادم که این کار خدمت به مردم است و کاور می‌پوشیم و هیچ خطری ندارد. خوشبختانه قانع شد و با این موضوع کنار آمد.

زینی تأکید کرد: در غسال‌خانه خالص‌ترین انسان‌های عمرم را دیدم. این شعار نیست. من طلبه‌ام و به جا‌های زیادی رفته‌ام، اما آن ۱۵۰ طلبه زن و مرد که مجرد، متأهل، دانشجو و کارمند بودند، واقعاً از خودگذشته و فداکار بودند. اغراق نیست اگر بگویم بهترین روز‌های زندگی‌ام را در کنار آنها گذراندم.

وی با اشاره به تجربه نسل جنگ تحمیلی گفت: متولد ۱۳۶۴ هستم و جنگ را ندیده‌ام، اما در دوران کرونا انسان‌هایی را دیدم که بدون هیچ مسئله مالی همه عمر و جوانی‌شان را در طبق اخلاص گذاشته بودند. زیباترین صحنه‌های همدلی و همکاری مردم را در آن روز‌ها دیدم.

این داوطلب جهادی افزود: ما فقط اموات را نمی‌شستیم، بعضی روز‌ها هم نماز میت می‌خواندیم، گاهی برای اموات تلقین می‌خواندیم. وقتی به خانواده‌ها می‌گفتیم که گروهی از طلاب آمده‌اند و این کار را انجام می‌دهند، تشکر می‌کردند و می‌گفتند نگاه ما نسبت به روحانیت تغییر کرد. خیلی از آن دیدگاه‌هایی که رسانه‌ها نسبت به طلبه‌ها ایجاد کرده بودند، شکسته شد؛ این برای ما حس خیلی خوبی بود.

زینی درباره یکی از تلخ‌ترین خاطراتش گفت: در سه تا ماشین جنازه‌ها را می‌گذارند و با کاغذ‌هایی که راننده‌ها در دست‌شان است، می‌برند و سر قطعه‌ها پیاده می‌کنند. ما هم کنار راننده‌ها می‌نشستیم و می‌رفتیم سر قطعه‌ها. خاطرم هست یک روز آخرین ماشین جنازه‌ای بود که سوار شدم، نزدیک قطعه که رسیدیم از دور یک اتومبیل را دیدیم و سه قبرکن که کناری نشسته بودند.

وی اضافه کرد: راننده ایستاد و خانواده متوفی را صدا زد، سه نفر از اتومبیل پیاده شدند و امضا کردند، جنازه را زمین گذاشتیم. همین که برگشتم تا از آنها برای خواندن نماز میت اجازه بگیرم، دیدم گازش را گرفتند و رفتند! حتی نماندند تا نماز میت بخوانند یا اصلا بدانند قبرشکجاست. هنوز هم یادم می‌آید بغض گلویم را می‌گیرد. این یکی از تلخ‎ترین صحنه‎های آن ایام است.

وحید زینی در پایان اظهار داشت: بزرگ‌ترین درس‌ها را آنجا گرفتیم. ما از جنازه نمی‌ترسیدیم، از کرونا هم نمی‌ترسیدیم؛ از این می‌ترسیدیم که روزی نوبت خودمان شود و چیزی برای آخرت‌مان نداشته باشیم. هنوز پس‌زمینه گوشی‌ام تصویر سنگ‌های غسالخانه است؛ هر روز نگاه می‌کنم که برایم تلنگر باشد.

گفتنی است رویداد کرونا به همت سازمان بهشت زهرا (س) و همراهی معاونت خدمات شهری شهرداری تهران (سازمان مدیریت پسماند)، خبرگزاری برنا، موسسه رسانه‌ای صبا، با هدف تقدیر از فداکاری‌های پرسنل این سازمان و همچنین نیرو‌های جهادی و داوطلبی و ثبت و جمع آوری آثار تصویری، قلمی و فیلم‌های تولید شده در آن برهه زمانی در نیمه دوم خردادماه برگزار می‌شود.

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها