صدای قربانی به قیمت بلیت در آزادی نرسید/ شب خاطره یا نمایش فالشهای پیدرپی؟

تبسم کشاورز- شب گذشته، ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، مجموعه ورزشی آزادی، میزبان کنسرتی از علیرضا قربانی بود؛ خوانندهای که روزگاری صدایش با واژههایی چون «دستگاه»، «بیات ترک» و «فرودهای دقیق در چهارگاه» پیوند خورده بود اما آنچه روی صحنه رفت، بیشتر تداعی یک شب نوستالژیک خانوادگی بود تا اجرای استاندارد یک خوانندهی ردیفی.
این کنسرت در ادامه تور گسترده قربانی برگزار شد و طبق برآوردها، هر شب حدود ۷۵۰۰ تا ۸۰۰۰ نفر در محوطه روباز آزادی حضور داشتند. اگر میانگین قیمت بلیت را یک میلیون تومان در نظر بگیریم، این کنسرت هر شب بیش از هشت میلیارد تومان گردش مالی را رقم زده است. اما آیا کیفیت اجرا هم به اندازه ارقام چشمگیر فروش، قابل دفاع بود؟
عکس یادگاری با علیرضا قربانی ۹۹ هزار تومان
فضای کنسرت بیشتر به یک رویداد ورزشی شباهت داشت تا اجرای یک خواننده کلاسیک. ازدحام شدید در ورودیها، صفهای بلند و فضای عمومی که بیشتر از هیجان جمعی تغذیه میشد تا انتظار برای شنیدن ظرایف آوایی.
نکته جالب و در عین حال قابل تأمل، حضور تیمهای عکاسی تجاری در محل اجرا بود. با دوربینهای حرفهای از مخاطبان عکس گرفته میشد و پس از آن، برگههایی به آنها داده میشد که برای یافتن تصویر خود به وبسایت axemoon.ir مراجعه کنند؛ هر عکس با قیمت ۹۹ هزار تومان قابل خریداری بود. این فرآیند، نمونهای بارز از تلفیق هنر با بازار بود؛ جایی که تصویر تماشاگر، بیشتر از صدای خواننده در مرکز توجه قرار گرفته بود.
صدا فالش شد؛ اجرا لغزید
اجرای برنامه با حدود ۱۵ دقیقه تأخیر آغاز شد. پس از اجرای اولین قطعه از قطعه دوم (بوی گیسو)، نوازندگان به او پیوستند. در ادامه، قطعاتی، چون «خندههای تو مرا باز از این فاصله کشت....»، «تویی تمام ماجرا...»، «هنوز عشق تو...»، «در زلف تو آویزم...» و... اجرا شدند اما آنچه در همان دقایق ابتدایی آشکار شد، عدم هماهنگی صدای خواننده با ارکستر، خارجخوانی در نتهای بالا و فالشهای پیدرپی در اجرای تحریرها بود. حتی در قطعه پرمخاطب «خدا رو چه دیدی...» (تیتراژ سریال تاسیان) صدا از محدوده کوک خارج میشد و تحریرها قدرت اجرایی خود را از دست داده بودند.
ریتمها کموبیش منظم بود اما آنچه در یک اجرای زنده حرفهای اهمیت دارد، دقت در تونالیته، تحریرهای درست، و فرودهای دقیق است. متأسفانه هیچیک از اینها در سطحی استاندارد دیده نشد.
زیبایی بصری، شکست صوتی در فضای باز
فضای باز کنسرت با آسمان پرستاره، ماه و عبور هواپیما از بالای صحنه در ارتفاع پایین، جلوهای سینمایی به شب بخشیده بود. این لحظات از نظر بصری برای مخاطب بسیار جذاب بودند اما از منظر آکوستیک، اجرای موسیقی سنتی در چنین فضایی، میتواند به بزرگترین چالش استراتژیک تبدیل شود. در هوای آزاد، فرکانسهای بالا به سرعت پراکنده میشوند و اجرای تحریرهای ظریف و دقیق عملاً امکانپذیر نیست. این ضعف آکوستیکی کاملاً در اجرا محسوس بود و صدا، بهویژه در لحظات اوج، به جای درخشش، دچار افت کیفیت و ناپایداری میشد.
از دستگاه تا پاپسنتی؛ عقبنشینی یا سازگاری؟
قربانی در این کنسرت، بار دیگر چرخش خود از مکتب آواز دستگاهی به سمت پاپ-سنتی را نمایان کرد. سبکی که مخاطبان عام را راضیتر میکند، اما از نظر هنری، دیگر از پیچیدگی و ظرافتهای سنتی تهی شده است. نه تحریرهای سهلاچنگی، نه فرودهای دقیق، نه جملهبندیهای مرکب؛ بیشتر قطعات به ساختارهای ساده و قابلهمخوانی برای جمعیت گسترده محدود شده بودند. چنین ساختاری شاید برای جمعی ۸۰۰۰ نفره پاسخگو باشد، اما برای هنردوستانی که از قربانی توقع دقت دارند قطعا کافی نیست.
شب خاطره یا شب اجرا؟
قطعه پایانی «روزگار غریبی است...» با همخوانی پرشور مردم به پایان رسید. لحظهای انسانی و احساسی اما نه الزاماً هنری. درست مانند باقی قطعات، این لحظه هم از نظر عاطفی درخشان اما از منظر فنی متوسط بود.
در مجموع، این کنسرت بیشتر به جشن یک چهره بدل شده بود تا اجرای یک صدای دقیق. استقبال بالا و همخوانی جمعی گرچه برای بسیاری از مردم یک تجربه لذتبخش است اما برای منتقد موسیقایی، نکاتی چون فالش، ضعف کوک، افت صدا و تناقض فضا با محتوای صوتی قابل چشمپوشی نیست.
آیا «موفقیت» را فقط باید فروخت؟
اگر فروش شبانه بلیت را حدود ۸ میلیارد تومان برآورد کنیم، این کنسرت در رده موفقترین اجراهای تجاری موسیقی ایران قرار میگیرد اما این بین پرسش اساسی باقی میماند: آیا موفقیت را باید صرفاً با عدد و رقم سنجید؟ آیا هنرمندی که روزگاری حامل صدای یک مکتب بود، حالا باید به ساز، بازار برقصد؟ شاید برای بخش بزرگی از مخاطبان، تجربه کنسرت در آزادی تجربهای خوشایند و نوستالژیک بوده باشد. اما از نگاه دقیق موسیقایی، باید گفت: این شب، بیشتر شب «خاطره» بود تا «اجرا»؛ و میان این دو، تفاوتی جدی وجود دارد.
انتهای پیام/