لیلا افصاری: اولین غسلی که انجام دادم، تطهیر مادرم بود

لیلا افصاری در گفتگو با خبرنگار برنا اظهار داشت: زمانی که کرونا شیوع پیدا کرد و اعلام شد برخی شهرها باید قرنطینه شوند، ما چون نیروهای جهادی بودیم، معمولاً در چنین مواقعی چه زلزله باشد چه سیل، یا حالا کرونا، وارد عمل میشدیم تا اگر کاری از دستمان برمیآید انجام دهیم.
او با بیان این مطلب که چند گروه جهادی در بیمارستانهای قم به کادر درمان کمک میکردند، اما به ما گفتند از تهران نیروی کمکی نمیپذیرند، گفت: وقتی دیدیم امکان کمک حضوری نیست، تصمیم گرفتیم با همکاری خانمهای جهادی منطقه، خودمان ماسک بدوزیم. پارچه تهیه کردیم، چرخخیاطی آوردیم و در یک حسینیه کار را شروع کردیم. برخی از خانمها نیز در خانهها فعالیت میکردند.
افصاری با اشاره به اتفاقی شخصی که مسیر فعالیتش را تغییر داد، ادامه داد: عید که شد، مادرم که از قبل بیمار بودند، حالش بدتر شد و فوت کرد. پدرم تماس گرفت و گفت کسی حاضر نیست کاری برای تغسیل او انجام دهد. چون آن زمان به متوفیان کرونایی غسل داده نمیشد. وسایل را آماده کردم و اولین غسلی که انجام دادم، غسل مادر خودم بود.
وی خاطرنشان کرد: وقتی به تهران برگشتم، تماس گرفتند که برای تیمم اموات در بیمارستانها نیرو نیاز است. با چند بیمارستان هماهنگ کردیم و تیمم، کفن و تحویل پیکر را انجام میدادیم. بعدها که مشخص شد اموات ناقل ویروس نیستند، شستوشوی آنها نیز آغاز شد و غسالخانهها فعال شدند.
او در ادامه بیان کرد: در غسالخانه روزانه تقسیمکار داشتیم؛ غساله، کفنپیچ، کمکغساله و حامل پیکر. روزهایی که من کفنپیچ بودم، با اموات صحبت میکردم. میگفتمک «سلام منو به مامانم برسون، بگو خیلی دلم برات تنگ شده، کمکاری کردم برات...»
وی اضافه کرد: گاهی امواتی میدیدم که همسن مادرم بودند یا چهرهشان شبیه مادرم بود؛ احساس میکردم مادر خودم است و انگار او برایم دعا میکند. حس قابلتوصیفی نیست با هیچ پولی هم قابلتعویض نیست، فقط باید تجربهاش کنی.
افصاری درباره فعالیتهای دیگر گروه جهادیشان نیز گفت: برای کاهش اضطراب بیماران، گروهی برای تقویت روحیه تشکیل دادیم. دعا میخواندیم، با بیماران حرف میزدیم. یادم هست مردی چهلساله با همسرش بستری بود. مثل بچه دو ساله گریه میکرد. با او حرف میزدیم تا آرام شود.
او ادامه داد: نیتمان فقط خدمت بود. دنبال این بودیم که کاری از دستمان بربیاید. حس اتحاد و همبستگی آن روزها بینظیر بود. البته مسیر آسانی نبود. حتی خانوادهام مخالف بودند. میگفتند تو دو فرزند داری، اگر اتفاقی بیفتد چه میشود؟ بعضی از اقوام میگفتند: «تا وقتی به بیمارستان و غسالخانه نمیروی به دیدن ما بیا، وگرنه نیا.» و ارتباطشان را با ما قطع کردند.
افصاری اظهار داشت: پسرم آن زمان حدود ۱۰ سال داشت. مراقبت از او سخت بود، ولی باز هم دلم میخواست در صحنه باشم. بالاخره آن روزها گذشت و برای من تجربهای شد که هیچوقت فراموشش نمیکنم. نمیدانم چرا این توفیق نصیبم شد ولی میدانم که امتحانی الهی بود شاید برای این بود که خودم را محک بزنم.
لیلا افصاری در پایان گفت: امیدوارم مردم این حرفها را بشنوند و بدانند که در همین کشور، آدمهایی هستند که فقط برای رضای خدا، بدون آنکه بهدنبال چیزی باشند، بیهیچ چشمداشتی خدمت میکنند.
گفتنی است رویداد کرونا به همت سازمان بهشت زهرا (س) و همراهی خبرگزاری برنا، انجمن سینمای جوانان ایران، مجموعه پزشکی سانیک و موسسه رسانهای صبا، با هدف تقدیر از فداکاریهای پرسنل این سازمان و همچنین نیروهای جهادی و داوطلبی و ثبت و جمع آوری آثار تصویری، قلمی و فیلمهای تولید شده در آن برهه زمانی در نیمه دوم خردادماه برگزار میشود.