بهاره.ر: ماهها در قرنطینه بودیم

بهاره. ر در ابتدای گفتوگو با خبرنگار برنا اظهار داشت: از آنجایی که تا حدودی درس طلبگی خوانده بودم، با آغاز همهگیری کرونا مدام با خودم فکر میکردم حالا وظیفه ما چیست؟ چه کمکی از دست ما برای کشورمان برمیآید؟ تا اینکه روزی در یکی از گروههای فضای مجازی با فراخوانی مواجه شدم که نیروی داوطلب برای تطهیر اموات کرونایی میخواست.
او با اشاره به روزهای نخست بحران گفت: در اسفندماه ۹۸، بهعلت محدودیتهایی که از طرف شهرداری تهران اعمال شده بود، امکان غسلدادن اموات وجود نداشت و کار با تیمم آن هم از روی کاور آغاز شد. سپس با توجه به مسئله حرمت میت مسلمان، آرامآرام زمینههایی فراهم شد و شهرداری یکی از سالنهای کنار تطهیرخانه بهشت زهرا را به این موضوع اختصاص داد.
این بانوی داوطلب تصریح کرد: حدود یک ماه شاید کمی بیشتر به بیمارستانها میرفتیم و با آموزشهایی که در بیمارستان امام خمینی (ره) دیده بودیم، به انجام امور تطهیر اموات کرونایی مشغول شدیم. این آموزشها در قالب یک جلسه توجیهی برگزار شده بود.
بهاره. ر ادامه داد: کار با تیمم آغاز میشد. با لباسهای مخصوص وارد میشدیم تا بیماران دیگر متوجه فوت هماتاقیشان نشوند. تیمم را با نهایت احترام انجام میدادیم. سپس نوبت به غسل میرسید.
او انگیزه خود را اینگونه توصیف کرد: احساس تکلیف داشتم. کاری روی زمین مانده بود. همانطور که کادر درمان آموزش میدید، موضوع اموات نیز نباید فراموش میشد. از طرفی این امور فقهی شرایط خاصی داشت و باید افراد آشنا به آن ورود میکردند.
این بانوی داوطلب با اشاره به وضعیت خانوادهاش در آن روزها گفت: خانوادهام از این فعالیتها بیخبر بودند. فضا پر از ترس بود. مردم واقعاً از بیماری کرونا میترسیدند. حتی برخی مسئولان باور داشتند تماس با میت هم میتواند بیماریزا باشد. من به خانوادهام فقط گفته بودم که برای کمک به بیماران کرونایی میروم، بالاخره متوفی هم یکی از بیماران کرونایی بود که از دنیا رفته بود!
او افزود: برای حفظ سلامت خانوادهها، بچههای جهادی در مکانهایی جدا از خانواده اسکان داشتند. پس از هر مرحله، قرنطینه میماندیم. به لطف خدا، ما که در این میدان بودیم، به کرونا مبتلا نشدیم.
این داوطلب درباره روز نخست حضورش در بهشت زهرا گفت: چهاردهم فروردین بود. صبح تا ظهر آموزش عملی دیدیم و بعد از نماز و ناهار، ما را به سالن تطهیر بردند. همان روز با پیکر یک کودک مواجه شدم. صحنه بسیار دردناکی بود. حالم بهقدری بد شد که بعد از تمام شدن غسل کودک، با یکی از دوستانم به قطعه شهدا رفتم، گریه کردم، با خدا صحبت کردم، از خدا و شهدا خواستم کمکم کنند تا دوام بیاورم و بتوانم در این مسیر بمانم.
بهاره. ر ادامه داد: بعد از آن انگار دنیا برایم عوض شد. احساس میکنم کاری که انجام میدادیم، یک تلنگر بود؛ یادآوری اینکه پایان این دنیا، همینجاست. درواقع این تجربه نگاهم را تغییر داد. حالا هر جا میروم، میگویم: «ما تهش را دیدیم. دیگر نباید برای چیزهای بیارزش، بیهوده با هم درگیر شویم.
او با یادآوری برخی لحظات تأثیرگذار گفت: در حین تطهیر با صحنههای عجیبی هم مواجه میشدیم. مثلا خاطرم هست خانمی را غسل داده بودیم، وقتی دستهایش را روی سینهاش گذاشتیم تا به ائمه سلام دهد، دستش دیگر پایین نیامد. همه متحیر مانده بودیم.
وی خاطرنشان کرد: گاهی کار تطهیر آنقدر زیاد بود که نمیرسیدیم همه را انجام دهیم. بعد از تهران، به شهرهایی مثل دزفول رفتیم. گروههای جهادی آنجا از حضور ما تعجب میکردند، اما ما میگفتیم: این کشور ماست، چه تهران باشد چه هرجای دیگر.
این بانوی داوطلب جهادی در پایان گفت: حتی اگر کسی مذهبی نباشد، باز هم وجدانش اجازه نمیدهد که در چنین شرایطی بیتفاوت باشد. حالا که به آن روزها فکر میکنم، میگویم: «ما واقعاً چه کارهایی کردیم.» آن آرامش درونی، فقط از جانب خداوند بود.
گفتنی است رویداد کرونا به همت سازمان بهشت زهرا (س) و همراهی خبرگزاری برنا، انجمن سینمای جوانان ایران، مجموعه پزشکی سانیک و موسسه رسانهای صبا، با هدف تقدیر از فداکاریهای پرسنل این سازمان و همچنین نیروهای جهادی و داوطلبی و ثبت و جمع آوری آثار تصویری، قلمی و فیلمهای تولید شده در آن برهه زمانی در نیمه دوم خردادماه برگزار میشود.