پنح نکته ناامیدکننده درباره باخت تیم ملی به قطر

برترینها: تیم ملی فوتبال ایران امشب برای دومین بار در یک سال گذشته مقابل قطر شکست خورد؛ شکستی که نهتنها از نظر نتیجه، بلکه از نظر سبک بازی، ترکیب و تصمیمهای فنی، نگرانکنندهتر از همیشه بود. این باخت چیزی فراتر از یک بازی ضعیف بود؛ نمایشی بود از بیبرنامگی، سردرگمی و تکرار اشتباهاتی که انگار قرار نیست هیچوقت اصلاح شوند. امیر قلعهنویی در جایگاهی قرار گرفته که قرار است تیم ملی را به جام جهانی برساند، اما آنچه در زمین میبینیم، چیزی جز آشفتگی تاکتیکی و انتخابهای عجیب نیست. با این روند انگار هویت تیم ملی هم در خطر است. در ادامه به ۵ نکته مهم و ناامیدکننده درباره این شکست تلخ مقابل قطر اشاره میکنیم؛ نکاتی که باید زنگ خطر را برای فوتبال ایران به صدا درآورند.
۱. آقای بیرانوند با یک خداحافظی خوشحالمان کن!
دروازهبان اول تیم ملی باید اولین کسی باشد که از توپ نمیترسد، نه اولین کسی که از زاویه بسته و بیخطر گل میخورد. گل اول قطر دقیقاً نماد یک اشتباه بچهگانه از یک دروازهبان مثلا با تجربه بود. بیرانوند که سالهاست فیکس تیم ملی است و حتی در لیگهای خارجی بازی کرده، باید بهتر از این واکنش نشان میداد. این گل نه حاصل تاکتیک خاصی بود و نه یک ضربه فوقالعاده؛ فقط اشتباهی بود از گلری که انگار هنوز درگیر اعتمادبهنفس ازدسترفتهاش است. وقتی تمرینات گلری از "نترسیدن از توپ" شروع میشود، باید از بیرانوند انتظار بیشتری داشت. در این سطح، جای چنین سهلانگاریهایی نیست. این اشتباه روحیه تیم را از همان نیمه اول در هم شکست و به قطر جرأت داد که در ادامه حمله کند. خط دفاع هم سردرگمتر شد چون پشتش را امن نمیدید.
۲. تصمیمات تاکتیکی برای نابودی تیم؟
فوتبال فقط جمع بازیکنان خوب نیست؛ ترکیب درستشان مهمتر است. وقتی دو بازیکن با سبک بازی مشابه کنار هم قرار بگیرند، نهتنها مکمل نمیشوند، بلکه عملکرد هم را خنثی میکنند. اما انگار امیر قلعهنویی و کادر پرتعدادش هنوز این اصل ساده را نفهمیدهاند! چطور ممکن است روزبه چشمی را کنار عزتاللهی گذاشت؟ هر دو کند، هر دو بدون قدرت خلق بازی، هر دو متمایل به عقب. حاصلش شد وسط زمین خوابآلود و بدون ابتکار. از آن بدتر، گذاشتن مغانلو کنار طارمی بود. هر دو مهاجم نوک، هر دو نیازمند فضا، هر دو کند در گردش توپ. وقتی قرار است زوج تشکیل شود، یکی باید فضا بسازد و یکی ضربه نهایی را بزند. اما اینجا دو مهاجم فقط فضا را از هم گرفتند. این یعنی تصمیمهای تاکتیکی قلعهنویی نهتنها به تیم کمک نمیکند، بلکه در بازیهای حساس مثل همین مقابل قطر، تبدیل به خودزنی تمامعیار میشود.
۳. بحران بیانضباطی؛ ۳ اخراج در ۷ بازی!
میلاد محمدی فقط ۳۵ دقیقه دوام آورد؛ بعد با یک تصمیم بیموقع و احساسی اخراج شد. این اخراجها دیگر تصادفی نیستند. در ۷ بازی اخیر، ۳ بازیکن دفاعی تیم ملی کارت قرمز گرفتهاند. صالح حردانی، شجاع خلیلزاده و حالا محمدی. این یعنی یا بازیکنان آموزشهای روانی لازم را نمیبینند، یا نظم تاکتیکی تیم آنقدر سست است که مدافعان مجبور به خطای خشن میشوند. هر دو حالت، انگشت اتهام را به سمت کادرفنی میبرد. وقتی ساختار دفاعی آنقدر متزلزل است که بازیکن مجبور میشود به جای فکر کردن، فقط لگد بزند، یعنی تیم در آستانه فروپاشی است. اخراج محمدی مقابل قطر کار تیم را تمام کرد، اما فراموش نکنیم که این تنها مورد نبود. تا وقتی قلعهنویی به جای بازسازی روحی دفاع، فقط توجیه کند، اوضاع هر روز بدتر خواهد شد. یک مربی باهوش، بعد از دومین اخراج، باید فکری جدی میکرد.
۴. امیرخان اینبار را گردن بگیر!
مربیای که همیشه دنبال بهانه باشد، هیچوقت پیشرفت نمیکند. بعد از باخت به قطر، بهجای پذیرش اشتباهات فنی یا تاکتیکی، قلعهنویی فقط گفت: "اخراج محمدی برنامه ما را بههم زد، بازی دادن به جوانها هم هزینه دارد!" واقعاً؟ مگر نه اینکه همین مربی وعده جوانگرایی داده بود؟ مگر اخراج یک بازیکن نباید با برنامه جایگزین جبران شود؟ اگر همیشه تقصیر توپ، زمین، داور، بازیکن یا شرایط آبوهوایی است، پس نقش مربی چیست؟ اینکه فقط کنار زمین داد بزند و بعد از بازی ژست پیروزی بگیرد؟ شکست بخشی از فوتبال است، اما ناتوانی در پذیرش مسئولیت، نشانه شکست عمیقتری است.
۵. پیرمرد در زمین، جوان روی نیمکت!
آقای قلعهنویی اگر واقعاً قصد جوانگرایی داشتید، چرا دوباره به شجاع خلیلزاده بازی دادید؟ بازیکنی که هم سنوسال بالایی دارد، هم مدام اشتباه میکند، هم در بازیهای گذشته کارت قرمز گرفته! مگر نه اینکه تیم درگیر بحران دفاعی است؟ میلاد محمدی هم همینطور؛ اخراج بچهگانهاش نهتنها تیم را ده نفره کرد، بلکه روند بازی را از کنترل خارج کرد. اگر واقعاً نیتتان استفاده از جوانها بود، چرا آنها روی نیمکت ماندند؟ اگر تجربه مهم است، چرا باتجربهها اینقدر اشتباه میکنند؟ انگار انتخاب ترکیب تیم ملی نه براساس منطق، که براساس "عادت" است. شما به بازیکنانی میدان میدهید که بارها شکست خوردهاند، فقط چون قبلاً با آنها کار کردهاید؟ این یعنی آینده تیم ملی در گرو لجاجتهای فردی است؟ این دقیقاً همان مسیری نیست که فوتبال ایران را به این روز انداخته؟ باقی بقایتان.