پشت پرده چرخش بنسلمان در برابر تهران

اکو ایران: نقطه آغاز گرم شدن روابط میان ایران و عربستان، شکست استراتژی محمد بنسلمان در محدود کردن نفوذ منطقهای تهران در دوره نخست ریاستجمهوری دونالد ترامپ بوده است.
سفر اخیر عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، به عربستان برای دیدار با همتای سعودی خود، یک گام مهم دیگر در مسیر تنشزدایی دوساله میان تهران و ریاض محسوب میشود.
بازدید عراقچی از عربستان، مدت کوتاهی پس از حضور شاهزاده خالد بنسلمان، وزیر دفاع سعودی، در تهران رخ داده است. سفر وزیر دفاع این کشور حوزه خلیج فارس به ایران در واقع بهمعنای حضور ارشدترین فرد از اعضای خاندان سلطنتی سعودی در ایران طی دهههای اخیر است.
حضور شاهزاده سعودی در تهران
شاهزاده خالد در این سفر با رهبر انقلاب و رئیسجمهور ایران دیدار داشت و وعده داد که همکاری میان ریاض و تهران در حوزههای امنیتی، اقتصادی و فرهنگی، تقویت خواهد شد. زمانبندی این سفر که درست پیش از آغاز دوباره مذاکرات هستهای میان ایران و آمریکا اتفاق افتاد، علاقه استراتژیک عربستان سعودی در ارتقای امنیت منطقهای از طریق دیپلماسی را برجسته میکند.
نقطه آغاز گرم شدن روابط میان ایران و عربستان، شکست استراتژی محمد بنسلمان - ولیعهد سعودی - در محدود کردن نفوذ منطقهای تهران در دوره نخست ریاستجمهوری دونالد ترامپ بوده است.
حتی در برههای، عربستان بهشکل آشکارا تهدید کرد که مناقشه را به داخل قلمروی ایران خواهد کشاند و ادعا کرد: «ما منتظر نمیمانیم که نبرد در عربستان سعودی باشد. در عوض، کاری میکنیم که نبرد برای آنها در ایران باشد.»
حملات پهپادی به آرامکو و آشکار شدن آسیبپذیری
با این حال، عربستان نتوانست حوثیها را در یمن شکست دهد و حمایت ریاض از خروج ترامپ از توافق هستهای آمریکا و ایران در دوران اوباما به حمله پهپادی 2019 به تأسیاست آرامکو منتهی شد؛ اتفاقی که آسیبپذیریهای عربستان را آشکار کرد. ریاض که از بیمیلی واشنگتن در آن زمان برای مداخله ناامید شده بود، رویکرد مقابلهای خود را مورد بازبینی قرار داد. سپس، میانجیگریهای عراق و چین راه را برای احیای روابط دیپلماتیک با ایران، آن هم پس از دو سال دشمنی فراهم کرد.
روابط ترمیمشده میان ایران و عربستان موجب تغییر پویاییهای منطقهای شده است. مقامات ایران بهطور عمومی علاقه خود برای توسعه روابط اقتصادی و امنیتی با عربستان را ابراز کردهاند، در حالیکه محمد بنسلمان حمایتش را برای حضور تهران در یک چارچوب اقتصادی جدید در خاورمیانه اعلام کرده است. همچنین ریاض در چرخشی کامل نسبت به مواضع خود در مقایسه با دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ، تمایل خود را نسبت به تسهیل یک توافق هستهای جدید میان ایران و آمریکا ابراز کرده است.
اما چه تغییراتی در ژئوپلیتیک و محاسبات منافع ملی موجب چرخش قابل توجه سیاستهای ریاض شده است؟
حملات اسرائیل به حماس و حزبالله و سقوط دولت بشار اسد در سوریه از عوامل تأثیرگذار بودهاند. تحت تأثیر قرار گرفتن محور مقاومت، این موضوع را به تهدیدی کمتر برای امنیت ملی و نفوذ منطقهای عربستان تبدیل کرده و همین امر، برقراری ارتباط با تهران را به یک گزینه کمریسکتر برای ریاض مبدل کرده است.
عامل بعدی، ظهور اسرائیل بهعنوان یک نیروی هژمونیک بالقوه در منطقه است. عملیاتهای نظامی اسرائیل و موفقیتهای ادعایی آن اگرچه از برخی جهات موجب قدردانی از سوی ریاض شده، اما این اتفاق باعث محتاط شدن رهبران سعودی نیز شده است. رهبران عربستان اکنون ایران را بهعنوان یک عامل تعادل میبینند. این محاسبه استراتژیک جدید باعث شده است ریاض بهشکل آرام با حملات نظامی بیشتر علیه ایران مخالفت کند، چراکه ایران از نگاه عربستان، عاملی ضروری برای حفظ توازن چندقطبی در خاورمیانه است.
نگرانی عربستان از نفوذ فزاینده ترکیه
عامل دیگری که موجب تغییر رویکرد رهبران سعودی شده است، به نفوذ فزاینده ترکیه تحت رهبری رجب طیب اردوغان در منطقه شامات مربوط میشود. پس از سقوط بشار اسد در سوریه، ترکیه از دولت رئیسجمهور موقت این کشور یعنی احمد الشرع حمایت میکند. از نقطه نظر عربستان، منطقه «هلال شیعی» در حال جایگزین شدن با «هلال عثمانی» است که با زیرساخت اقتصادی، ایدئولوژی و جاهطلبیهای منطقهای ترکیه پیش میرود.
چهارمین عامل بزرگ که باعث تحول اسراتژیک عربستان سعودی شده است، طرح ابتکاری و جاهطلبانه این کشور در زمینه اقتصادی است که با نام «چشمانداز 2030» شناخته میشود. هدف از این طرح بلندمدت، تبدیل عربستان به یک بخش کلیدی از زنجیره تأمین اقتصادی در سطح جهان و رهبر توسعه در منطقه است. عربستان با جمعیت جوان خود بهدنبال ثبات منطقهای است تا بتواند به تقویت تعامل اقتصادی اقدام کند و قدرت نرم به دست آورد. روی گرداندن از مناقشه و حرکت بهسوی دیپلماسی و تجارت، از عوامل کلیدی دستیابی به چشمانداز 2030 به حساب میآیند.
از حامی بنیادگرایی وهابی به نماد توسعه و اعتدال
پنجمین و شاید بزرگترین عامل، استراتژی محمد بنسلمان برای تغییر چهره کشورش از حامی بنیادگرایی وهابی به نماد توسعه و اعتدال است. عربستان از طریق ابرپروژهها و سرمایهگذاری عظیم در زیرساختها، تلاش دارد بهعنوان کشوری دیده شود که از نظر مدرن شدن، در خاورمیانه پییشرو است.
ایران برای بهود شرایط خود نیازمند سرمایهگذاری خارجی و پایان تحریمهای آمریکاست. برای ریاض، شرایط فعلی فرصتی است تا چارچوب منطقهای خود را پیش ببرد.
در مجموع، این عوامل باعث شدهاند روابط میان ایران و عربستان سعودی که زمانی با دشمنی همراه بود، به یک همکاری محتاطانه تبدیل شود. این تحول میتواند یک معماری امنیتی جدید با محوریت خلیج فارس را تقویت کند؛ تفسیری مدرن از سیاست «دو ستون» که توسط ایالات متحده در زمان خاندان پهلوی برای حمایت از عربستان سعودی و ایران بهعنوان دو لنگر ثبات و قدرت منطقهای ابداع شده بود.
سیاست اولیه ایالات متحده با هدف تأمین امنیت خلیج فارس در برابر نفوذ اتحاد جماهیر شوروی و رژیمهای پانعرب تدوین شده بود. با این حال، در دوران دولتهای نیکسون و فورد، این دکترین به سیاستی بیشتر شبیه به «ستون یگانه» با محوریت ایران در دوران پهلوی تبدیل شد.
این تعامل رو به رشد بین دو رقیب تاریخی، نشاندهنده بازآرایی گستردهتر اتحادهای منطقهای، توازن قدرت و هویتهای استراتژیک در سراسر خاورمیانه است. اینکه آیا این توازن جدید حفظ خواهد شد یا خیر، نهتنها به کشورهای خلیج فارس، بلکه به نحوه واکنش واشنگتن نیز بستگی خواهد داشت. اگر ایالات متحده به بیتفاوتی یا برداشت نادرست از اولویتهای در حال تحول منطقه ادامه دهد، ممکن است خود را در حاشیه و در حال تماشای شکلگیری نظم منطقهای جدیدی ببیند؛ نظمی که در آن پکن، نه واشنگتن، مهمان ترجیحی میز مذاکره است.