در روزهای تیره، روشنایی از دل مردم می‌تابد

 در روزهای تیره، روشنایی از دل مردم می‌تابد
  در میانۀ ویرانی، در دل ترس و بمب و هراس، چیزی بزرگ‌تر از گلوله‌ها و موشک و پهباد جریان دارد: انسانیت. وقتی زمین می‌لرزد و آسمان تیره می‌شود، آنچه برجای می‌ماند نه فقط خرابه‌ها، بلکه قلب‌هایی‌ است که برای هم می‌تپند.

عصر ایران؛ محسن سلیمانی فاخر- در میانۀ ویرانی، در دل ترس و بمب و هراس، چیزی بزرگ‌تر از گلوله‌ها و موشک و پهباد جریان دارد: انسانیت. وقتی زمین می‌لرزد و آسمان تیره می‌شود، آنچه برجای می‌ماند نه فقط خرابه‌ها، بلکه قلب‌هایی‌ است که برای هم می‌تپند.

در روزهایی که حملۀ اسراییل بر ایران، امنیت روانی و جسمی مردم را نشانه رفته، ناگهان جریانی از رأفت و همدلی در میان مردم به راه افتاده که نه از جنس دستور و فرمان، بلکه از جنس دل است.

کسی در فضای مجازی نوشته: اگر خارج از کشور هستید و پدر و مادر سال‌مندی در ایران دارید، من در تهران هستم و از آن‌ها مراقبت می‌کنم، درست مثل پدر و مادر خودم، خیال‌‍تان راحت.

در همین روزها، محمدرضا گلزار نوشته است: هر کس در دوبی مانده و امکان بازگشت ندارد، با شمارۀ من تماس بگیرد، برای اسکانش هماهنگ می‌کنم. یا رییس جامعۀ هتل‌داران کرمان اعلام کرده است: هموطنان مناطق مورد حمله، میهمان ما در کرمان هستند، خانۀ ما خانۀ شماست.

کاربری دیگر پیشنهاد داده اگر پدر و مادری نیاز به خرید دارو و مایحتاج دارند، به او دایرکت بزنند: "با جان و دل در خدمت‌شان هستم." و یکی دیگر نوشته: "اگر از تهران به رشت آمده‌اید و مشکل اقامت دارید، پیام بدهید." در صف نانوایی، نیمی از نان، بی‌هیچ حرفی، به هم‌صفی‌ای دیگر داده شد.

در بجنورد، خانمی که گلیم و فرش می‌فروشد نوشته: "شمال شلوغ شده، شهر ما آب و هوایش خوب است، بیایید پیش ما، خانه‌ی ما روی چشم ماست." در زاهدان، برخی فروشندگان اعلام کرده‌اند: "هرکس از ما جنس اقساطی خریده، تا سه ماه پرداخت نکند، اولویت حال و روز مردم است، نه حساب‌کتاب."

این‌ها صحنه‌هایی است که باید در حافظۀ جمعی ما ثبت شوند. آنجا که دولت‌ها گاهی کند و سرد عمل می‌کنند، مردم با قلب‌هایشان راه می‌افتند. درست همان‌جایی که فکر می‌کنیم همه چیز در حال فروپاشی‌ است، "انسان" قد می‌کشد و قامت انسانیت از دل خاکستر، برمی‌خیزد.

ما باید این داستان‌ها را بازگو کنیم. باید برای هر کمک، برای هر دستگیری، برای هر "با جان و دل" قصه بنویسیم. عددها فراموش می‌شوند، اما قصه‌ها می‌مانند.
در یاد تاریخ، ۵۰۰ کشته یک عدد است، اما ایثارگری که جان داد تا دیگری نجات یابد، خبرنگاری که تا لحظه‌ی آخر در خط مقدم ماند، یا مادری که در پناهگاه کودکش را آرام کرد، ماندگار می‌شوند.

نوشتن از این انسانیت، فقط گزارش نیست، نوعی مقاومت است. مقاومت در برابر تسلیم شدن به تاریکی، به نفرت، به سقوط . اکنون زمان آن است که صدای مردم باشیم؛ صدای کسانی که عزیزشان را از دست دادند، خانه‌شان را، امنیت‌شان را. صدای مادری که گریه می‌کند، صدای پزشکی که بی‌وقفه در بیمارستان مانده، صدای نانوایی که نانش را بخشید.

امروز همۀ ما رسانه‌ایم، همه‌ ما خبرنگار وجدان و مهربانی هستیم. در جهان پاره‌پاره شده، آنچه ما را به هم می‌دوزد نه سیاست و نه سلاح، بلکه همین پیوندهای سادۀ انسانی‌ است. همین که بگوییم: نترس، ما همه با هم هستیم.

مسائل اجتماعی و دغدغه‌های جامعه را در خوشه خبر پیگیری کنید

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها