سیاست کلی ترامپ براساس جدایی از اروپا است

عصر ایران؛ محمد حسن گودرزی- به طور کلی سیاست سیاست ترامپ عبارت است از تلاش برای رهبری دیپلماسی خود بدون کمک گرفتن و یا همکاری با اروپا. این رهبری کردن به ویژه در اوکراین و همچنین در دانمارک (گرینلند) و همچنین در موضوع اسرائیل به طور کامل قابل مشاهده است.
دیدار اخیر دونالد ترامپ و ولودیمیر زلنسکی در کاخ سفید، به یک رویداد پرتنش و بحثبرانگیز تبدیل شد که نه تنها روابط دو کشور را تحت تأثیر قرار داد، بلکه شکاف عمیقتری بین ایالات متحده و اتحادیه اروپا ایجاد کرد. این ملاقات که در ابتدا قرار بود بر روی توافقی درباره منابع معدنی اوکراین متمرکز باشد، اما به سرعت به یک مشاجره دیپلماتیک بدل گردید.
ترامپ و معاونش، جیدی ونس، زلنسکی را به ضعف در مذاکرات و ناسپاسی نسبت به کمکهای ایالات متحده متهم کردند. این رفتار خصمانه باعث شد که زلنسکی احساس کند که حمایت آمریکا در حال فروپاشی است و او به سمت اروپا رفت تا حمایت بیشتری جلب کند. رسانههای اروپایی این دیدار را نقطه عطفی در روابط آمریکا و اروپا توصیف کردند و برخی تحلیلگران بر این باورند که این تنشها ممکن است به تغییرات عمدهای در نظم جهانی منجر شود.
در این میان، دیپلماسی اروپا تحت فشار قرار گرفته است تا خود را برای یک آینده بدون حمایت قوی از سوی آمریکا آماده کند. برخی مقامات اروپایی از جمله کایا کالاس، نخستوزیر پیشین استونی، بر لزوم رهبری جدید در جهان آزاد تأکید کردند. این شکاف میان اروپا و آمریکا همچنین مورد استقبال کرملین قرار گرفت، جایی که مقامات روسی به تحولات جدید سیاست خارجی ایالات متحده اشاره کردند.
کاترین ویتل دی وندن (Catherine Wihtol de Wenden) (زاده ۶ ژوئن ۱۹۵۰)، اندیشمند علوم سیاسی فرانسوی و مدیر تحقیقات مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه(CNRS) است. او در یادداشتی اختصاصی برای عصر ایران به موضوع شکاف بین اروپا و آمریکا بر سر موضوع جنگ اوکراین پرداخته است:
در روزهای اخیر و پس از تنش هایی که در کاخ سفید بین ترامپ و زلنسکی به وجود آمد، شاهد اتحاد اروپا برای دفاع از اوکراین بدون کمک ایالات متحده بودیم. شکافی که ترامپ بین آمریکا و اروپا تعریف کرد با عدم علاقه بسیاری از آمریکایی ها به اروپا در سطح بین المللی مرتبط است.
به طور کلی سیاست سیاست ترامپ عبارت است از تلاش برای رهبری دیپلماسی خود بدون کمک گرفتن و یا همکاری با اروپا. این رهبری کردن به ویژه در اوکراین و همچنین در دانمارک (گرینلند) و همچنین در موضوع اسرائیل به طور کامل قابل مشاهده است.
سیاست ترامپ با رویکردی که او و دولتش در جهت جستجوی منابع جدید زمینی (چیزی شبیه به تب پیدا کردن طلا در قرن نوزدهم در ایالات متحده) هدایت میشود و به او فرصت می دهد تا خود را قوی ترین مرد جهان بداند.
اختلافات ایالات متحده تحت رهبری ترامپ با اروپا با دلبستگی اروپا به دموکراسی مرتبط است: مردم درگیر باید در تصمیم گیری های کشورهایی که شهروند آنها هستند (اوکراین، فلسطینی ها، جمعیت گرینلند) مشارکت داشته باشند و ما نمیتوانیم در غیاب آنها و بر خلاف منافع آنها تصمیم بگیریم.
ناتو و سیاستهایش یکی از موضوعاتی که دونالد ترامپ بر آن تاکید دارد تا جایی که برخی بر این باورند که اختلاف بین ایالات متحده و اروپا بر سر ناتو ممکن است در نهایت منجر به خروج واشنگتن از ناتو شود.
باید گفت ناتو و سیاستهایش بحثی طولانی است زیرا اولین بار ایالات متحده بود که ابتکار عمل تعریف دفاع و همبستگی فر منطقهای را در برابر اتحاد جماهیر شوروی به دست گرفت. با این همه از زمان سقوط پرده آهنین، جهان تغییر کرده است. اما اروپا به تازگی اراده خود را برای دفاع از اوکراین با یک سیاست نظامی مشترک مشخص کرده است.
در نهایت این نکته توجه کرد که برخلاف برخی از نظرات مطرح شده در مورد نزدیک شدن اروپا به چین باید گفت که شریک جدید اروپا چین نیست، زیرا در مناطق ذکر شده درگیر نیست. اما ترامپ تا کجا میتواند با سیاست انزواگرایانه در حالی که تلاش میکند با چین رقابت کند، مناقشات را حل کند؟ به نظر میرسد این سیاستی متناقض است.