حوزه‌ باید در رقابت فکری و فرهنگی دنیا حضوری عالمانه داشته باشد

حوزه‌ باید در رقابت فکری و فرهنگی دنیا حضوری عالمانه داشته باشد

 قم - ایرنا - مدیر حوزه های علمیه به مناسبت یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزه علمیه در یادداشتی با اشاره به ضرورت حضور علما در عرصه رقابت فکری و فرهنگی دنیا، نوشت: حوزه‌های علمیه باید در این عرصه، حضوری عالمانه داشته و جای تفکر دینی را در رقابت‌های فکری جهان خالی نگذارند.

به گزارش روز دوشنبه ایرنا، آیت الله علیرضا اعرافی به مناسبت یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزه علمیه، در یادداشتی با اشاره به اینکه تمدن‌سازی اسلامی رسالت بنیادین حوزه علمیه است، نوشت: در عصر حاضر،رسالت اصلی و بنیادین حوزه‌های علمیه، بازسازی تمدن اسلامی است و قاعدتاً برای احیای تمدن اسلامی باید هم بر میراث و اصالت خود اعتماد و آن را باور نمود و هم به تجارب مثبت بشری توجه و عنایت داشت. جمع میان «اصالت» و «عصری‌شدن» و همچنین میان «سنت» و «تمدن جدید»، نیازمند دقتی فوق‌العاده و آگاهی و هوشیاری فراوان است.

مدیر حوزه های علمیه کشور در ادامه این یادداشت با برشمردند مراحل بازسازی تمدن اسلامی در درون حوزه افزود: تمدن‌سازی کار دشواری است، در واقع، پایه‌ریزی تمدنی نو که عاقلانه و سنجیده با تمام محصولات بشری مواجه شود و همه را در یک چهارچوب و نظام منسجم الهی قرار دهد، بسیار زمان‌بر، دشوار و حساس است و به صرف تلاش فراوان نیاز دارد.در یک نگاه کلی می‌توان، مراحل حرکت به سمت تمدن‌سازی اسلامی را به دو بخش اصلی تقسیم کرد ۱. استکشاف آموزه‌های دین و ایجاد سامانه معارف دینی ۲. نفوذ معارف نظام‌مند دین در همه عرصه‌های زندگی

عضو شورای نگهبان در ادامه ۲نقش مهم حوزه در عرصه تمدن‌سازی، نقش تربیتی و اخلاقی و نقش پژوهشی و اجتهادی معرفی می کند و اظهار داشت: حوزه‌های علمیه برای موفقیت در مسیر تمدن‌سازی اسلامی، وظایف مختلفی را بر عهده دارند که اولین آن نقش تربیتی و اخلاقی است و لذا هدف والای حوزه‌های علمیه به تعلیم و تعلم محدود نیست و شامل تربیت اسلامی، تهذیب اخلاق، مجهز کردن حوزویان به فضایل اخلاقی و نورانی کردن اخلاق با معنویات والا در حوزه نیز می‌گردد. همچنین احیای هویت اسلامی، نیازمند ارتقای علمی و افزودن بر سرمایه‌های علمی و فکری جهان اسلام است. اگر امت مسلمان و کشورهای اسلامی تولید علم نکنند، تمدن اسلامی و فکری احیا نشده و قله‌های بلند علمی فتح نمی‌گردد.

وی با بیان ضرورت بازسازی تمدن اسلامی با اتکا به ظرفیت فقه، فلسفه، علوم قرآنی و سایر معارف می نویسد : فقه، عامل و پیش‌نیاز اصلی عملکرد حوزه در عرصه شکوفایی تمدن نوین اسلامی و ساختمانی رفیع در اندیشه دینی است. به‌طورقطع فقه شیعی دارای ظرفیتی تمدنی است که با بهره‌گیری از آن، حوزه‌های علمیه می‌توانند نظام بشری را سامان بخشیده و خلأهای زندگی بشر را از میان بردارند همچنین وجود تفکر عمیق فلسفی در معارف اهل‌بیت‰(علیهم السلام)و حوزه‌های علمیه، پاسخگوی تفکر فلسفی انسان معاصر و تمام هجمه‌های فکری و معرفتی به جهان اسلام است. فلسفه از جمله علومی است که حوزه باید برای بازسازی تمدن اسلامی از آن استفاده کند.

عضو خبرگان رهبری در این یادداشت با تاکید بر ضرورت حضور علما در عرصه رقابت فکری و فرهنگی دنیا نوشت: تفکر اسلامی و حوزه‌های علمیه مفتخر هستند که همواره پذیرای تحولات فکری دنیا بوده و به جای مقابله عجولانه با تفکرات نو بیگانه، به بررسی و تعمیق در آن‌ها پرداخته‌اند؛ هم‌اکنون نیز جریانات گوناگون در دنیای امروز در حال رقابت علمی، فکری و فرهنگی هستند؛ بنابراین، حوزه‌های علمیه باید در این عرصه، حضوری عالمانه داشته و جای تفکر دینی را در رقابت‌های فکری جهان خالی نگذارند؛ از سوی دیگر، با توجه به اینکه انقلاب اسلامی پایه جهانی‌شدن اسلام و مکتب اهل‌بیت(علیهم السلام) را بنیاد نهاده است و حرکت به سمت شکل‌گیری تمدن اسلامی را در تمام نقاط جهان دنبال می‌کند، اهمیت حضور نهادهای علمی اسلامی را بسیار نمایان‌تر می‌کند.

متن کامل این یادداشت به شرح ذیل می باشد .

اسلام همانگونه که هر فرد را مأمور اصلاح خویش کرده است، در کنار این امر با توجه به بعد اجتماعی اسلام، همه افراد را در قبال انسان‌های دیگر مسئول دانسته است. البته همگان نمی‌توانند وارد این عرصه شوند و برای اصلاح جامعه اقدام کنند؛ به این‌جهت مراکز و نهادهایی باید این وظیفه را به عهده گیرند.

پس از پایان سلسله انبیا و غیبت آخرین سلاله پاک ائمه معصومین(علیهم السلام)، از فقها و روحانیون به جانشینان و ورثه این تبارِ پاک یاد می‌شود. بنابر احادیث متعدد، نبی گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) فقها و محدثین را به جانشینی خود منصوب کرده‌اند و تعابیر قابل توجهی به کار برده‌اند که به نمونه‌هایی اشاره می‌کنیم:

۱- رسول‌الله(صلی الله علیه وآله) فرمودند: خدایا جانشینان مرا رحمت کن و این سخن را سه بار تکرار فرمود. پرسیده شد که ای پیامبر خدا جانشینان شما چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی که بعد از من می‏آیند و حدیث و سنت مرا نقل می‏کنند و آن را پس از من به مردم می‏آموزند[۱].

۲- امام صادق(علیه السلام) می‏‌فرمایند: علما میراث‌داران پیامبران‌ هستند؛ زیرا که پیامبران هیچ‌گونه مالی به میراث نمی‏گذارند؛ بلکه احادیثی از سخنانشان را به ارث می‏گذارند؛ بنابر این، هرکه بهره‏ای از احادیثشان برگیرد، درحقیقت بهره‏ای شایان و فراوان برده است؛ پس بنگرید که علمتان را از چه کسانی می‏گیرید؛ زیرا در میان ما اهل‌بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) در هر نسلی افراد عادل درستکاری‏ هستند که تحریف مبالغه‏ورزان و روش‏سازی نارواگران و تأویل نابخردان را از دین دور می‏کنند[۲].

۳- از امام کاظم(علیه السلام) شنیدم که می‏فرمود: هرگاه مؤمن ]یا فقیه مؤمن[ بمیرد، فرشتگان و قطعات زمینی که بر آن به عبادت خدا می‌پرداخته و درهای آسمان که با اعمالش از آن‌ها فرا می‏رفته است، بر او می‏‌گریند و در ]دژ [ اسلام شکافی پدیدار خواهد شد که هیچ‌چیز آن را ترمیم نمی‏کند؛ زیرا فقهای مؤمن، دژهای اسلام‌اند و برای اسلام نقش حصار شهر را دارند[۳].

۴- از اسحاق بن یعقوب: از محمد بن عثمان عمری خواستم نامه‌ای را برای من برساند که در آن از مسائلی که برایم دشوار بودند، سوالاتی پرسیده بودم؛ پس جواب نامه به خط مولای ما صاحب الزمان(عج) صادر شد که ... در حوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما رجوع کنید؛ زیرا آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم[۴].

با توجه به احادیث ذکر شده، مشخص گردید که علمای اسلام، وارثان انبیا و ائمه معصومین(علیهم السلام) هستند؛ بعد از این سلاله پاک، وظیفه دفاع و محافظت از دین بر عهده فقها و علما است و مردم باید در گرفتاری‌های زمان غیبت به فقها و علمای زمان خویش رجوع کنند.

هویت و ماهیت حوزه و روحانیت

اسلام، خاتم ادیان الهی و کامل‌ترین آن‌ها است. این آئین الهی به تمام نیازهای فردی و اجتماعی بشر ـ برای رسیدن به سعادت حقیقی ـ توجه دارد و تعالیم آن در پرتو هدایت‌های معصومین(علیهم السلام) از تغییر و تحریف و انحراف و کژی در امان مانده است. رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) پیام‌آور این هدیه ربانی و بنیان‌گذار تمدن اسلامی است و ائمه(علیهم السلام) این بنای فخیم را تکمیل و از ارکان آن حراست و در روزگار غیبت نیز شجره طیبه روحانیت را غرس کرده و علمای دین و فقها را حجت خویش بر مردم دانسته‌اند؛ بنابراین اصحاب ایشان اولین طلاب علوم دینی بودند و در عصر غیبت نیز نهاد مقدس روحانیت جانشین سفیران الهی و انبیای ربانی و ائمه گرامی(علیهم السلام) شده است. حوزه، مانند درختی تناور و راست‌قامت است که از اعماق تاریخ پرافتخار شیعه نشأت گرفته و از سرچشمه زلال وحی و معارف اهل‌بیت(علیهم السلام) سیراب شده و با اصالت و پایداری و بردباری مثال‌زدنی خویش در برابر طوفان‌های بلا و موج‌های فتنه مقاومت ورزیده و همواره سایه معرفت و محبت خویش را بر امت و جامعه ارزانی داشته است. این نهاد دیرپا و فاخر مصداق بارز و تجلی نمایان این آیه شریفه است: ﴿أَ لَمْ‌تر کیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کلَمَةً طَیبَةً کشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فیِ السَّمَاءِ تُؤْتیِ أُکلَهَا کلُ‏حِینِ بِإِذْنِ رَبِّهَا﴾.[۵]

عناصر و ارکان هویت و ماهیت حوزه علمیه

عناصر و ارکان هویت و ماهیت حوزه علمیه از سه منظر قابل تبیین هستند:

منظر اول:

هویت و ماهیت حوزوی از عناصر و ارکانی تشکیل شده است که اهمّ آنها عبارت‌اند از:

۱. دانشمندان دینی و حوزوی همواره «رسالت‌مدار»، «آرمان‌گرا» و «متعهد به اهداف اسلام» بوده‌اند. این «تعهد دینی» از پایه‌های هویت حوزوی و بنیادهای حوزه و فلسفه وجودی حوزه‌های علمیه است.

۲. چتر اندیشه دینی و معارف اسلامی بر رشته‌ها و دانش‌های حوزه سایه می‌افکند و رشته‌های حوزوی یا به‌طور مستقیم به شناخت معارف و اندیشه‌های دینی اهتمام می‌ورزند یا به رشته‌هایی می‌پردازند که در خدمت آن یا در تلاقی و تماس با آن است؛ از این‌رو «دینی و اسلامی‌بودن» رشته‌ها و محتوای دانش‌های حوزه از عناصر مقوم هویت حوزوی است. البته این قلمرو همواره دچار قبض و بسط‌های فراوان بوده است. امروزه با نگاه جامع و وسیع به دامنه اندیشه و معارف دینی و روابط و تأثیر و تأثر آن در مقایسه با رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی نیز توجه و عنایت می‌شود.

۳. «نگاه قدسی» به علم و اندیشه و ارتباط و اتصال علوم با مبدأ هستی، جهان غیب و عالم ملکوت، رکنی دیگر از ماهیت و حیثیت حوزه است.

۴. رکن دیگر هویت حوزوی «اصالت اخلاق و تربیت و تهذیب» است. در نظام معرفتی و شخصیتی حوزه، اهتمام و توجه بنیادین به تربیت در کنار تحصیل و پرورش فضایل اخلاقی و پاک‌سازی درون از رذایل اخلاقی، جایگاه برتر و رتبه نخست را دارد. از خصوصیات برجسته و ممیزات حوزه‌های علمیه تأکید و ترکیز بر تهذیب نفس و اصلاح اخلاق در سطحی بالاتر از سطح عمومی و متعارف جامعه، به حساب می‌آید.

۵. فرا نژادی و فراملی ‌بودن حوزه‌های علمیه، عنصر مهم دیگری است که از طبیعت معارف اسلامی و مکتب اهل‌بیت(علیهم السلام) بر می‌خیزد و باید به آن اهتمام و توجه وافر شود.

منظر دوم:

اسلام همانگونه که هر فرد را مأمور اصلاح خویش کرده است، در کنار این امر با توجه به بعد اجتماعی اسلام، همه افراد را در قبال انسان‌های دیگر مسئول دانسته است. البته همگان نمی‌توانند وارد این عرصه شوند و برای اصلاح جامعه اقدام کنند؛ به این‌جهت مراکز و نهادهایی باید این وظیفه را به عهده گیرند.

از منظر فقهی، هویت حوزه علمیه و روحانیت، از سه قاعده مهم فقهی برخاسته است:

۱. قاعده ارشاد جاهل؛ بر اساس این قاعده، کسی که علم و توانایی معرفت دارد، در قبال دیگران در حوزه فکر، عقیده، رفتار و اخلاق مسئول است؛ بنابراین عالمان دینی موظف‌اند آگاهی انسان‌ها را در زمینه‌های مختلف ارتقا دهند.

۲. قاعده هدایت و تربیت؛ بر این اساس روحانیت، در حوزه‌ تربیت و تزکیه دیگران و پرورش جان و روح آنها وظایفی دارد. در این زمینه حوزه‌های علمیه در برابر اشخاصی که به احکام و قوانین علم دارند، ولی به این علم پایبند نیستند، مسئول‌ هستند و باید تعهد لازم را در این افراد ایجاد و تقویت کنند.

۳. قاعده امر به معروف و نهی از منکر؛ همگان در برابر کسانی که می‌دانند، ولی در آستانه خطا قرار دارند یا مبتلا به خطا و منکر هستند، وظیفه دارند.

این سه قاعده،زنجیره‌ای را تشکیل می‌دهند که در جهت رشد و تعالی جوامع نقش‌آفرینی می‌کند. حوزه‌های علمیه شکل گرفته‌اند تا در زمینه این سه راهبرد شرع و قواعد مهم تربیتی، به ایفای نقش بپردازند. این اصول مهم راهبردی، مبنای شکل‌گیری حوزه‌های علمیه و سامان‌دهی مراکز دینی هستند. سه قاعده مزبور، بنیان‌های مهندسی افکار جامعه بشری محسوب می‌شوند؛ زیرا اگر بشر به حال خویشتن رها شود، به دنبال تمایلات برتر و عرفانی نمی‌رود؛ به این‌جهت، فقه و شریعت اسلامی با وضع این قواعد، عالمان دینی را به مهندسی افکار بشری موظف کرده است. از این منظر، حوزه‌های دینی مهندسان افکار جامعه بشری و معماران دل و جان انسان‌ها هستند.

منظر سوم:

خداوند متعال در آیه نفر می‌فرماید: «وَ مَا کاَنَ الْمُؤْمِنُونَ لِینفِرُواْ کافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کلُ‏ فِرْقَةٍ مِّنهْمْ طَائفَةٌ لِّیتَفَقَّهُواْ فیِ الدِّینِ وَ لِینذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیهْمْ لَعَلَّهُمْ یحَذَرُونَ»[۶] رسالت‌ها و فعالیت‌های حوزه علمیه از این آیه شریفه ریشه گرفته است. در این آیه بر تفقه در دین و انذار و هشدار به جامعه تأکید می‌شود؛ البته عالمان دین و فرهیختگان حوزوی وظایف و نقش‌های گوناگونی دارند؛ اما مهم‌ترین نقش آن‌ها به دو عنصری بر می‌گردد که در آیه‌ شریفه آمده است.

خداوند متعال در فرازی از آیه شریفه می‌فرماید: «لِّیتَفَقَّهُواْ فیِ الدِّینِ وَ لِینذِرُواْ قَوْمَهُمْ» این تفقه در دین، به قلمرو خاصی از دین اختصاص ندارد و تمام قلمرو معارف دین، مشمول این تفقه قرار می‌گیرد؛ البته تفقه مراتب و درجات گوناگونی دارد. یکی از رسالت‌های مهم حوزه به این امر تعلق گرفته که متفقهین در اعتقادات، اخلاقیات و احکام را تربیت کند. به عبارت دیگر، فهم تمام معارف اسلام مورد نیاز بشر و فهم عمیق و صحیح از دین، وظیفه‌ای است که باید در حوزه محقق شود. بر این اساس، استادان حوزه وظیفه دارند که از یکسو تا حد توان خویش این فهم را کسب و از سوی دیگر آن را به دیگران منتقل کنند.

در ادامه این آیه خداوند متعال می‌فرماید: «و لِینذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیهْمْ» این متفقهین در دین باید هنگام بازگشت به سوی قوم خود، به انذار آنها بپردازند؛ انذار، همان تعلیم، إخبار و آگاهی‌بخشی است؛ اما نوعی از آگاهی‌بخشی که بیداری ایجاد می‌کند. به بیان دیگر، این آگاهی‌بخشی به جامعه و دیگران، انتزاعی نیست؛ بلکه با سعادت قوم ارتباط دارد و آن‌ها را بیدار می‌کند. انذار در مواردی تحقق می‌یابد که این آگاهی در متن زندگی جریان یابد و فرد را از خواب بیدار و از خطرها دور ‌کند. بنابراین، مسئولیت اصلی حوزه‌های علمیه و روحانیون، انتقال معارف بیدارگر و حیات‌آفرین الهی با هدف هوشیارشدن فرد و جامعه است. در اسلام بیش از تبشیر بر انذار تأکید شده است؛ زیرا باید معارفی به دست جامعه برسد که آن‌ها را از هلاکت نجات دهد.

رسالت‌ها و کارکردهای حوزه علمیه و روحانیت

اسلام آخرین دین الهی است و آنچه بشر در رسیدن به سعادت حقیقی نیاز دارد، در این آئین الهی بیان و به تمام ابعاد فردی و اجتماعی انسان در آن توجه شده است. تعالیم این مکتب، حقایقی را در برمی‌گیرد که پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) بر اساس آن تمدن عظیم اسلامی را بنیان نهاد و ائمه(علیهم السلام) نیز این بنای فخیم را تکمیل و از ارکان آن حراست کردند. در روزگار غیبت، نهاد مقدس روحانیت جانشین این سفیران الهی است و باید تمام تلاش خود را برای تعالی معنوی آدمیان و تربیت الهی انسان‌ها مصروف دارد.

تمدن‌سازی اسلامی؛ رسالت بنیادین حوزه علمیه

در عصر حاضر،رسالت اصلی و بنیادین حوزه‌های علمیه، بازسازی تمدن اسلامی است؛ بر همین اساس حوزه‌های علمیه باید در تحول خود به این امر توجه داشته باشند و اصلاحات لازم برای ایفای این نقش و رسالت عظیم را در خود ایجاد نمایند. گرایش‌های متعدد و مختلفی برای بازسازی تمدن اسلامی و احیای مجدد اسلام و مسلمانان در جهان اسلام وجود داشته که در میان این گرایش‌ها، گرایش‌های افراطی و تفریطی نیز مشاهده می‌شود؛ دسته‌ای مجد و احیای اسلام و تمدن اسلامی را در ذوب‌شدن در تمدن غربی دانسته و دسته‌ای دیگر به تجارب دنیای امروز بی‌اعتنا بوده‌اند. قاعدتاً برای احیای تمدن اسلامی باید هم بر میراث و اصالت خود اعتماد و آن را باور نمود و هم به تجارب مثبت بشری توجه و عنایت داشت. جمع میان «اصالت» و «عصری‌شدن» و همچنین میان «سنت» و «تمدن جدید»، نیازمند دقتی فوق‌العاده و آگاهی و هوشیاری فراوان است. در این زمینه نقش علما و روشنفکران و متفکران جهان اسلام، نقشی ممتاز و بی بدیل است.

مراحل بازسازی تمدن اسلامی درون حوزه

جهت‌گیری‌های کنونی در حوزه به سمت بازسازی تمدن اسلامی است و این ظرفیت درون مکتب اسلام نیز وجود دارد؛ اما این تمدن‌سازی کار دشواری است. در واقع، پایه‌ریزی تمدنی نو که عاقلانه و سنجیده با تمام محصولات بشری مواجه شود و همه را در یک چهارچوب و نظام منسجم الهی قرار دهد، بسیار زمان‌بر، دشوار و حساس است و به صرف تلاش فراوان نیاز دارد. باید بنیادهای اصلی تمدن‌سازی از درون حوزه ریشه گرفته و در کنار نقش اساسی حوزه در این امر، دانشگاه‌ها و دستگاه‌های اجرایی نیز با تبعیت از این‌ رویکرد، وارد صحنه شوند.

در یک نگاه کلی می‌توان، مراحل حرکت به سمت تمدن‌سازی اسلامی را به دو بخش اصلی تقسیم کرد:

۱. استکشاف آموزه‌های دین و ایجاد سامانه معارف دینی

در مرحله اول که بخش پایه‌ای و زیرساختی تمدن‌سازی محسوب می‌شود، باید اندیشه‌های دینی از متون منابع دینی استخراج، استکشاف و منظم گردند تا شرایط ایجاد سامانه معارف دینی فراهم شود؛ به‌بیان‌دیگر، نبی گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) الگو، نماد و پیشوای نهضتی علمی، فرهنگی و معرفتی در یک دوره حساس تاریخ اسلام هستند که با وجود اندیشه‌های تابناک و معارف پرفروغ ایشان، جهان علم و معرفت و اخلاق و فرهنگ، روشن و نورانی شد. حوزه‌های علمیه جهان اسلام برای پایه‌ریزی نهضتی علمی و جهش به سمت تولید علم و نوآوری بر پایه بنیادهای اسلامی و دینی، به بازشناسی خورشیدهای منظومه امامت و رهبری، نیاز مبرم دارند. معارف دینی باید در حوزه‌های فلسفی، اخلاقی و فقهی استخراج شده و با مشخص کردن نتایج نگاه‌های دین به پرسش‌های مختلف، این نتایج به صورت یک نظام منسجم درآید. طراحی این سامانه که بزرگانی مانند شهید صدر پیش‌قراول آن بودند، امری کاملاً حوزوی است و باید در این نهاد انجام شود.

۲. نفوذ معارف نظام‌مند دین در همه عرصه‌های زندگی

دومین مرحله کلان تمدن‌سازی، ورود اندیشه و فکر و معارف نظام‌مند دین در تمام عرصه‌های زندگی بشر است. در این مرحله در کنار حوزه‌های علمیه، باید نظام اجرایی کشور فهم دقیقی از این امر داشته و دانشگاه نیز با شناخت جایگاه خویش، به ایفای نقش بپردازد. این مرحله آن‌چنان اهمیت دارد که باید گفت بدون عبور از آن، تمدن شکل نمی‌گیرد. این امر درباره سایر تمدن‌های شکل‌گرفته در جوامع بشری هم صادق است. برای مثال جهت شکل‌گیری و بازسازی تمدن غرب در حدود چهارصد سال قبل، کاروان جدیدی در غرب به راه افتاد که از یک‌سو در عرصه‌هایی مانند فلسفه، علوم اجتماعی و علوم پایه با سرعت و حجم فراوان، علومی بر اساس نگاه غربی تولید کرد تا یک منظومه فکری ایجاد گردد؛ از سوی دیگر این منظومه فکری وارد جامعه و زندگی مردم شد و رفته‌رفته در تمام جریانات فکری حضور یافت. این حضور، بنیان اصلی نظام‌های زندگی بشر شد و از همان زمان این تفکرات در سخت‌افزار و نرم‌افزار زندگی بشر ظهور و بروز پیدا کرد و به جزء لاینفک آن‌ها تبدیل گشت. برای نمونه این بروز تمدنی در رشته‌هایی مانند معماری و سبک زندگی بسیار واضح است و دامنه آن تا علوم انسانی و حتی علوم پایه و علوم فنی و مهندسی غرب نیز گسترش یافته است.

در بازسازی تمدن اسلامی نیز این امر صادق است؛ به‌نحوی‌که تمام سخت‌افزارها و نرم‌افزارهای زندگی باید تحت تأثیر نگاه بنیادین اسلام قرار گیرد تا شرایط شکل‌گیری تمدن اسلامی فراهم شود؛ ازاین‌رو تمدن‌سازی اسلامی فرایندی زمان‌بر و بسیار گسترده است که فقط با همکاری نهادهایی مانند حوزه، دانشگاه و نظام مدیریت اجرایی و سیاست‌گذاری کشور میسر است.

با توجه به قابلیت‌های حوزه‌های علمیه، می‌توان چشم‌انتظار طلوع دوباره تمدن اسلامی در سرتاسر جهان بود. البته تحولات جدید، گسترش و انفجار اطلاعات، مخاطرات فزاینده دنیای جدید و دگرگونی‌های بین‌المللی، حوزه را وادار می‌کند تا ضمن صیانت از اصالت خود و پاسداری از سنت‌های دیرین و ارزشمند و میراث گران‌بهای حوزه، به آشنایی با تجارب جدید و بهره‌گیری از روش‌ها و شیوه‌های نو و بازسازی و نوسازی قاعده‌مند و اصولی خود بپردازد. حوزه باید خود را برای حضور در میدان‌های جدید و پاسخگویی به پرسش‌های نوپیدا و ایفای نقش علمی و فرهنگیِ کارساز در تمام صحنه‌ها آماده کند. درواقع رقابت‌های فکری، فرصت‌ها و تهدیدات جهانی و اشتیاق و آمادگی بین‌المللی، حوزه را به آمادگی بیشتر برای برنامه‌ریزی جهانی و هماوردی علمی و اثرگذاری فرهنگی ترغیب می‌کند.

وظایف حوزه در عرصه تمدن‌سازی

حوزه‌های علمیه برای موفقیت در مسیر تمدن‌سازی اسلامی، وظایف مختلفی را بر عهده دارند. این وظایف باید در ابعاد گوناگون حوزه دنبال شود. در ادامه به طور اجمالی به برخی وظایف حوزه در ابعاد گوناگون اشاره می‌گردد:

۱ ـ نقش تربیتی و اخلاقی

روحانیون و حوزه‌های علمیه وارث خط تاریخی هدایت و قلب تپنده برای تامین سعادت بشریت‌اند و باید مردم جهان را با هدایت در مسیر اعتقادی و دینی به رشد و شکوفایی برسانند. نقطه محوری، کانون اصلی و آرمان بنیادین فعالیت‌های حوزوی، پرورش جان‌های پاک، انسان‌های معیار و عالمان پارسا و هدایت بشریت در سراسر گیتی است. در حقیقت، هدف والای حوزه‌های علمیه به تعلیم و تعلم محدود نیست و شامل تربیت اسلامی، تهذیب اخلاق، مجهز کردن حوزویان به فضایل اخلاقی و نورانی کردن اخلاق با معنویات والا در حوزه نیز می‌گردد. این آرمان‌های متعالی و قله‌های رفیع در طول تاریخ حوزه‌های دینی، انسان‌هایی وارسته و نخبگانی شایسته‌ را به سمت خود جذب کرده است. دست‌پروردگان و دانش‌آموختگان حوزه‌ها با شوق و انگیزه والا و الهی، در سراسر عالم برای گسترش دانش و معرفت و نشر و بسط اسلام و تکمیل اخلاق و تهذیب نفوس و حاکمیت دین، گام‌هایی بلند و ستودنی برداشته و در این راه تمام رنج‌ها و آلام و سختی‌ها را به جان خریده‌اند.

تربیت و پرورش انسان‌های متعهد و متخصص با توجه به شرایط کنونی و اهداف تمدن اسلامی امری ضروری به شمار می‌آید. این ضرورت از یک‌سو به اهداف متعالی تمدن اسلامی و اهمیت وحدت در میان مسلمین پیوند می‌خورد و از سوی دیگر با توجه به بهره‌گیری تمدن غرب از انسان‌های معتقد به آرمان‌های غرب برای رسیدن به اهداف استعماری اهمیت می‌یابد. حوزه‌های علمیه در این بخش از رسالت خویش باید به دو نکته توجه نمایند:

الف) اهمیت پرورش نیروی انسانی برای گسترش تمدن اسلامی: در پرتو خیزش مجدد مسلمین و انقلاب شکوهمند اسلامی، حوزه‌های علمیه باید به ریشه‌ها بازگشته و به پرورش نیروی انسانی و عالمان و متخصصان آشنا به زمان و آگاه به فرهنگ اصیل اسلامی و شیعی بپردازند. توجه به سابقه ارزشمند حوزه‌های شیعه و شخصیت‌های درخشانی که در فرهنگ اسلامی و شیعی بر جای مانده‌اند و پرورش نیروی انسانی لازم برای نقش‌آفرینی در عرصه‌های مختلف، یکی از مهم‌ترین وظایف حوزه‌های علمیه محسوب می‌شود. حوزه‌های علمیه به‌عنوان وارثان میراث سترگ، سرمایه عظیم و پیشینه افتخارآمیز دستگاه ولایت، تکلیف امانت‌داری و ادای حق و پاسداری از ارزش‌های متعالی دین و معنویت را بر عهده داشته و این تکلیف، حوزویان را به مجاهدت و کوشش و جوشش بیشتر فرامی‌خواند؛ بر این اساس، تربیت طلاب بر اساس معیارهای اسلامی و سنن موجود در حوزه‌های علمیه، از اهم وظایف حوزه‌های علمیه است و تربیت باید به‌مثابه روح همه فرایندها و کارکردها تلقی شود.

ب) توجه ویژه دشمنان اسلام به مقوله آموزش و تربیت: دشمنان دنیای اسلام، سال‌های متمادی به آموزش و تربیت نیروی انسانی با نگاه فراملیتی و بین‌المللی پرداخته و از سال‌ها و دهه‌ها قبل در مسیر برنامه‌ریزی کلان و تدوین راهبرد جامع برای تربیت نیروهای علمی و متخصصان آشنا با فرهنگ خود، گام‌هایی بزرگ برداشته‌اند؛ به‌خصوص در دهه‌های اخیر و قرن معاصر، فعالیت آموزشی و فرهنگی در دنیا بسیار بیشتر از هر اهرم تبلیغاتی و نظامی باعث نفوذ در جهان بوده است. به‌کارگیری اهرم‌های نظامی، تبلیغاتی، سیاسی و اجتماعی در همه ‌جای دنیا، همواره با تلاش نیروهای تربیت‌شده بر اساس فکر و فرهنگ دنیای غرب پشتیبانی می‌شده است.

با توجه به تحولات عظیم در دنیای کنونی، ایفای رسالت و نقش‌های حوزوی امری بسیار دشوار است. امروزه در کنار تربیت مبلّغ باید متخصصان، مجتهدان و صاحبان فکر و اندیشه در عرصه‌های گوناگون دانش شیعی پرورش یابند. همچنین باید توجه داشت که تبلیغ دین در روزگار معاصر، علاوه بر غنا و محتوای عمیق فکری و تخصص، به آشنایی با فنون و شیوه‌های نوین نیاز دارد.

این نکات، حوزه‌های علمیه را به تفکری جدید و اهتمام فراوان به برنامه‌ریزی جدی در مقوله پرورش نیروی انسانی سوق می‌دهد؛ همچنین آنان را به توسعه و گسترش تمدن اسلامی و تربیت عالمانی بزرگ و بهره‌مند از تمام شاخص‌های مهم برای ایفای نقش در دوران معاصر وادار می‌کند.

۲ ـ نقش پژوهشی و اجتهادی

پژوهش، اندیشه‌ورزی و ژرفکاوی در رشد اندیشه و ارتقای دانش و بینش آدمی در تمام ساحت‌ها و عرصه‌ها نقش مهمی دارد. اندیشه دینی نیز مشمول این قاعده است و روح اسلام و انتشار گفتمان اسلام ناب و ارزش‌های متعالی الهی، بر تحقیق مستمر و پژوهش خستگی‌ناپذیر ابتنا دارد. بنیان پیشرفت انسانی و عمل به وظیفه و مأموریت الهی درگرو شناخت، تحقیقات و کسب علم است. بر این اساس، تدقیق و تحقیق در قلمرو معارف و دانش‌های دینی از ارکان وظایف حوزه‌های دینی در طول تاریخ بوده و بقای اندیشه الهی و جایگاه حوزه‌های دینی به تولید و بازتولید علم وابسته است.

احیای هویت اسلامی و بازگشت به تمدن اسلامی و تجدید آن، نیازمند ارتقای علمی و افزودن بر سرمایه‌های علمی و فکری جهان اسلام است. اگر امت مسلمان و کشورهای اسلامی تولید علم نکنند، تمدن اسلامی و فکری احیا نشده و قله‌های بلند علمی فتح نمی‌گردد. همچنین از مؤلفه‌های اقتدار ملت‌ها، کشورها و فرهنگ‌ها در دنیای جدید، اندیشه‌ورزی، پژوهشگری، تولید دانش و گسترش مرزهای علم و اندیشه است. بنابراین بدیهی است که تعمیم پژوهش و توجه به سطوح مختلف آن در حوزه و دانشگاه، برای کاربردی کردن پژوهش‌ها، نیاز امروز و فردای جامعه جهانی است. حوزه علمیه برای جهانی‌سازی دین اسلام و شکل‌گیری زمینه‌ها و بسترهای حکومت جهانی مهدوی(عج) باید در تمام حوزه‌ها به ‌طور جدی وارد شده و ضمن سامان‌دادن به پژوهش‌های علمی خود در آن چهارچوب، به نظریه‌پردازی مبتنی بر آموزه‌های وحیانی اسلام در همه عرصه‌ها بپردازد.

حوزه‌های علمیه باید در بُعد پژوهشی خویش، به چند محور اصلی توجه داشته باشند:

الف) ضرورت بازسازی تمدن اسلامی با اتکا به ظرفیت فقه

عمده رسالت پژوهشی حوزه‌های علمیه، اجتهاد در دین و تراث ارزشمندی است که برای مسلمانان باقی مانده است. این امر به‌خصوص برای فهم احکام دین در عرصه‌های مختلف ـ و به‌ویژه عرصه‌های نوظهور ـ و بسط و گسترش علوم و معارف اسلامی اهمیتی ویژه دارد؛ چنان‌که در طول تاریخ نیز بخشی مهم از تلاش‌های بزرگان حوزه‌های علمیه در همین مسیر به کار گرفته شده است. فقه، عامل و پیش‌نیاز اصلی عملکرد حوزه در عرصه شکوفایی تمدن نوین اسلامی و ساختمانی رفیع در اندیشه دینی است. به‌طورقطع فقه شیعی دارای ظرفیتی تمدنی است که با بهره‌گیری از آن، حوزه‌های علمیه می‌توانند نظام بشری را سامان بخشیده و خلأهای زندگی بشر را از میان بردارند.

ب) ضرورت بهره گیری از فلسفه در بازسازی تمدن اسلامی

وجود تفکر عمیق فلسفی در معارف اهل‌بیت‰(علیهم السلام)و حوزه‌های علمیه، پاسخگوی تفکر فلسفی انسان معاصر و تمام هجمه‌های فکری و معرفتی به جهان اسلام است. فلسفه از جمله علومی است که حوزه باید برای بازسازی تمدن اسلامی از آن استفاده کند. وظیفه فلسفه، استخراج نظام توصیفی دینی و عرضه آن به جهان امروز است که در این زمینه باید از ظرفیت‌های فلسفه‌های مضاف به بهترین شکل بهره برد. باید نگاه عمیقی به کاربرد فلسفه‌های مضاف داشت، زیرا با وجود فعالیت‌های پراکنده‌ای که در این زمینه انجام شده است، هنوز با وضعیت مطلوب، فاصله زیادی وجود دارد.

ج) ضرورت تفسیر و علوم قرآنی

قرآن کریم محور و قطب تحولات عظیمی بود که دین اسلام در تمدن بشری به وجود آورد. تمدن جدید اسلامی، قرآن‌محور، سخن‌مدار و عقل‌محور بود. احیای تمدن اسلامی و بازآفرینی زندگی جدید و معنوی برای انسان این روزگار نیز با بازگشت به قرآن و اقبال به فرهنگ والای قرآنی امکان‌پذیر است. انقلاب شکوهمند اسلامی این هدف متعالی را نشانه گرفته و جهان نیز به این رویکرد جدید چشم امید دوخته است.

د) ضرورت بهره‌گیری از سایر معارف در بازسازی تمدن اسلامی

کلام و عرفان اسلامی از علوم پیشرفته حوزوی محسوب می‌شوند و معارف والای عرفانی موجود در آیات، روایات، ادعیه و مناجات، پاسخ مکتب اهل‌بیت(علیهم السلام) به نیازهای روحی و معنوی انسان هستند. در کنار این علوم، سایر معارف اسلامی از قبیل حدیث نیز از امتیازات ویژه‌ای برخوردارند و بی‌شک اگر این ذخایر معنوی و معرفتی به عالم عرضه شود، استقبال زیادی از آن‌ها به عمل خواهد آمد.

ه) ضرورت رفع کاستی‌های موجود در زمینه علوم انسانی

علوم انسانی و اجتماعی در دنیای غرب از جایگاه بسیار بالاتری نسبت به ایران برخوردار است. درواقع، تمدن جدید غرب بر بنیان علوم انسانی و تحولات و پیشرفت‌های این علوم، پایه‌ریزی شده و این علوم یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های اصلی در شناخت تمدن غرب به حساب می‌آیند. متأسفانه علوم انسانی در ایران، از جایگاه رفیعی برخوردار نیست و نسبت درستی میان علوم انسانی و اجتماعی و فرهنگ و تمدن بومی و دینی ایران اسلامی برقرار نشده است. از یک‌سو لازم است که در آموزش‌ و پرورش به علوم انسانی و اجتماعی توجه شود و از سوی دیگر باید برای ایجاد تناسب میان علوم انسانی و اجتماعی با واقعیت‌های زندگی و مبانی فکری و فرهنگی ایران اسلامی تلاش کافی صورت گیرد.

۳ ـ نقش سیاسی و اجتماعی

علمای دین، جانشینان پیامبران و هادیان امت‌ها هستند. ازاین‌رو باید به چالش‌های اجتماعی و مشکلات فرهنگی و کلان ملت‌ها توجه داشته و ضمن متعهد بودن به سرنوشت مردم، با روش‌های علمی و معنوی و به شیوه انبیا، به درمان مشکلات بشر بپردازند. در طول تاریخ، حوزه‌های علمیه نقش‌آفرینی‌های فراوانی در سرنوشت اجتماعی و سیاسی امت اسلامی داشته‌اند و با ملاحظه روند تکاملی بسیار درخشان حوزه‌های شیعه، طبعاً بخشی از هویت امت اسلامی در این آینه مشاهده می‌شود. بررسی تاریخ حوزه‌ها و مدارس علمی حاکی از دخالت مستقیم یا غیرمستقیم در سیاست و امور اجتماعی است و حوزه‌های علمیه به صورت‌های گوناگون و بر اساس نیازها و مقتضیات زمان و مکان به ایفای نقش در این زمینه پرداخته‌اند.

در زمان حاضر نیز در لزوم پیروی از این خط‌مشی تردیدی نیست و حوزه‌های علمیه در عرصه‌های گوناگون سیاسی و اجتماعی رسالت‌هایی دارند؛ از یک‌سو باید در زمینه‌های فرهنگی ـ اجتماعی جامعه و هدایت جامعه اسلامی برای رسیدن به تمدن اسلامی ایفای نقش کنند و از سوی دیگر باید در عرصه‌های گوناگون سیاسی حضوری فعال داشته باشند و علاوه بر نقش‌آفرینی سیاسی، علوم مورد نیاز را در این زمینه تولید نمایند. بر این اساس، مسئولیت‌های محوری حوزه را در عرصه اجتماع می‌توان به دو بخش عمده تقسیم کرد:

۱ ـ دفاع از دین و جامعه اسلامی در برابر تهاجم فرهنگ‌های غیراسلامی و هموار کردن حرکت به سمت تمدن اسلامی که از طرق ذیل قابل تحقق است:

الف) آشنایی با اندیشه‌های کلامی و فلسفی غیراسلامی؛

ب) آشنایی با شبهات مطرح‌شده درباره دین اسلام؛

ج) شناخت دسیسه‌های فرهنگی ـ سیاسی کفار.

۲ ـ اقامه قسط و اعمال حاکمیت الهی در سرزمین‌های اسلامی در ابعاد گوناگون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از رهگذر:

الف) شناخت مکاتب و نظام‌های سیاسی؛

ب) شناخت جریان‌های سیاسی معاصر؛

ج) شناخت ابزارهای حاکمیت سیاسی؛

د) شناخت نظام‌های حقوقی قضایی و مبانی جرم‌شناسی؛

ه) مدیریت جامعه بر اساس ولایت الهی؛

حوزه‌های علمیه برای حرکت در جهت تمدن‌سازی اسلامی، باید جامعه را بر اساس ولایت الهی مدیریت کنند. این نقش که بر اساس احاطه نائبان عام در مکتب اهل‌بیت(علیهم السلام) شکل گرفته، در تفکر شیعی با عنوان ولایت‌فقیه و مرجعیت، پیوند خورده است. در مکتب تشیع، فقه و فقیه از جایگاه نظارت و ولایت بر جامعه برخوردارند؛ نظارت عام فقه در قالب امر به معروف و نهی از منکر و نظارت کارشناسانه فقه در قامت مجتهد تجلی می‌یابد؛ همچنین نظارت ولایی بر عهده ولی‌فقیه گذاشته شده است.

۴ ـ نقش تبلیغی و فرهنگی

از زمان حضرت آدم تا به امروز یک خط ثابت توحیدی پایه‌ریزی شده است که درطول آن انبیا و اولیای الهی حافظ این خط بوده‌ و بعد از انبیا و اولیا نیز این خط ثابت را حوزه‌های علمیه صیانت و تقویت کرده‌اند. در تمامی این ادوار، انبیا و اوصیای ایشان و پس از آن، علمای دین به تبلیغ و ترویج آئین توحید پرداخته‌اند و این امر برای رسیدن به هدف خلقت تا آخر ادامه خواهد داشت؛ بنابراین در مرحله اول انبیا و در مرحله دوم امامان و در بخش سوم ولایت و مرجعیت، زعامت امور را بر عهده گرفته‌ و جامعه را هدایت و حفاظت کرده‌اند. در حال حاضر، عالمان و نهادهای دینی، وظیفه نشر معارف الهی و اندیشه‌های توحیدی را بر دوش دارند و باید انسان‌ها را با این ذخایر معنوی، دستاوردهای وحیانی و گنجینه منابع اسلامی و مکتب پرافتخار و غرورآفرین اهل‌بیت(علیهم السلام) که گوهرهایی گران‌بها و پیام‌هایی نو، ارزشمند و مورد نیاز جهان و بشر امروزی است، آشنا کنند؛ لذا وظیفه و مأموریت ذاتی حوزه، نشر و گسترش و صیانت از خط اعتقادی شیعی و معارف اهل‌بیت(علیهم السلام) است که این امر نیز فقط با تقویت اراده و عملکرد مناسب روحانیت تحقق می‌یابد؛ زیرا همان طور که در بررسی تاریخ روشن می‌شود، این مسیر پاک همواره آماج حملات شیطان و دست‌پرورده‌های او قرار داشته است و درطول این مسیر که به سه مرحله تقسیم می‌شود، همواره شبهه‌پراکنی و ایجاد انحراف وجود داشته است. در توضیح تفصیلی‌تر باید گفت: در بخش اول که از حضرت آدم تا پیامبر مکرم اسلام است، شعبه‌ها و انحرافاتی که نااهلان ایجاد کرده‌اند، به شبهه‌پراکنی و ایجاد انحراف می‌پرداختند؛ در بخش دوم که از زمان رسول گرامی اسلام تا آغاز غیبت امام زمان(عج) بوده است نیز گروه‌های مختلف، انحرافات و شبهات فراوانی به وجود آورده‌اند و از زمان غیبت امام زمان(عج) تا ظهور ایشان که بخش سوم این تقسیم‌بندی را شکل می‌دهد، نیز انشعابات بهائیت، بابیت و شیخیه به وجود آمده است.

با توجه به شرایط دنیای کنونی، تبلیغ از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شده است و دنیای امروز بعد از چندین قرن فاصله با معنویت و ارتباط با خدا رویکرد نوینی به اخلاق و معنویت یافته است. این بازگشت به معنویت و معرفت، به بنیادهای عقلانی و فکری و منطقی نیاز دارد و وجود این بنیادها و پایه‌ها در تفکر و اندیشه اسلامی به طور ویژه احساس می‌شود. در این فضا، دنیای اسلام و مکتب پرافتخار شیعه می‌تواند حضور بسیار موثری برای تقویت معنویت داشته باشد. این امر در شرایطی تحقق یافته که کوشش‌های فراوانی در دنیای غرب در قالب تئوری‌های علمی انجام گرفته است تا بشر و انسانیت از خداوند متعال، معنویت و عالم غیب جدا شود؛ اما این تلاش‌ها به جایی نرسیده و امروز وجدان بشر پذیرای معنویت، عالم غیب و ارتباط با خداوند است. بشر در مواجهه با علم و دنیای جدید احساس کرد که علوم مادی و طبیعی و فناوری‌های نوین می‌توانند او را از معنویت بی‌نیاز کنند و بدین‌صورت جایی برای دین باقی نخواهد ماند؛ همچنین در این زمینه نظریات و فلسفه‌های گوناگونی برای جداکردن انسان از عالم غیب و ماورای طبیعت مطرح شد؛ اما با گذشت زمان، پوچی و بی‌حاصلی آنها آشکار شده است.

پس از انحراف تمدن غرب از مسیر دین، انسان با وجود پیشرفت‌های ظاهری و معیشتی، با چالش‌های بزرگی مواجه شد؛ به این‌جهت اینک خود را نیازمند بازگشت به دین و معنویت می‌داند. شاید مهم‌ترین عامل روی‌گردانی بشر از دین، نیازهای عقلی، معرفتی و فکری انسان است که ادیان دیگر نمی‌توانستند مانند اسلام پاسخگوی آن‌ها باشند؛ زیرا ظرفیت و غنای آن ادیان مانند اسلام نبوده است. بر این اساس، بشر معاصر بیش از هر زمان به حکمت، معرفت، معنویت و ارزش‌های متعالی دینی و اسلامی نیازمند است. در حال حاضر نیاز به تبلیغ و ترویج تعالیم این دین متعالی، در نقطه عطف ویژه‌ای قرار دارد. می‌توان گفت که نقش مهم علمای دین و متفکران اسلامی در این برهه، مدیریت بازگشت بشر به دین و گرایش به اسلام است.

نوع نگرش اسلام به معنویت و عرفان، یکی از امتیازات جهان اسلام و تمدن اسلامی نسبت به تمدن غرب است؛ عمده تمدن‌ها و به‌خصوص تمدن غرب و شرق، امروز در احساس نیاز به معنویت و بازگشت به خویشتن، مشترک‌اند؛ اما تفاوت رویکردی در میان آن‌ها وجود دارد.

بازگشت به معنویت در تمدن مسیحی دوره معاصر با دو ویژگی همراه شده است:

۱. از بنیادهای عقلانی و فلسفی و منطقی جدا شده و بیشتر به یک نیاز شخصی و فردی درآمده است؛

۲. این گرایش معنوی از عرصه‌ها و ساحت‌های زندگی اجتماعی و سیاسی بشر مجزا شده است.

اما در میراث اسلامی، دقیقاً دو مشخصه در برابر تمدن مسیحی وجود دارد:

۱. از نگاه اسلام و در میراث اسلامی، معنویت باید بر پایه‌های عقلانی استوار باشد و این زمینه و آمادگی در اندیشه فلسفی دنیای اسلام وجود دارد.

۲. این معنویت و گرایش معنوی در قالب یک دین و شریعت که در ساحت‌های مختلف، نظر و دیدگاه دارد، خودش را نشان می‌دهد.

بنابراین، غنا و توانمندی اسلام در مقابله با افکار الحادی در حدی است که به‌راحتی می‌تواند بر آن‌ها فائق شود. بدون شک گفتمان‌هایی که در پرتو محبت و عشق انسانی به همنوع و در سایه رسالت پیامبران توحیدی شکل می‌گیرد، این امکان را به جامعه بشری می‌بخشد تا بتواند در جهت احقاق حقوق عالی انسانی گام بردارد و بستری برای تحقق صلح جهانی، عدالت، آزادی و رشد معنویت ایمانی فراهم آورد.

فرهنگ اسلامی با عناصر عقلی و عقلایی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها سر ستیز ندارد؛ اما ارتباط وثیقی با حق مطلق داشته و دارای مبانی و اهداف و ارزش‌های جاودانه است. ازاین‌رو، فرهنگ قرآنی و نبوی، دارای هویتی متعین و پایدار است و باید به‌منزله «فرهنگ معیار» نگریسته شود و تمام فرهنگ‌ها و تمدن‌ها باید خود را با آن سنجیده و بازسازی و بهسازی کنند. در این فرهنگ، هم ثابت‌ها و ارزش‌های بی‌زوال وجود داشته و هم در چهارچوب‌های مشخص، انعطاف‌ها و متغیرهایی متناسب با زمان‌ها و مکان‌ها و فرهنگ‌های گوناگون پیش‌بینی شده است.

روحانیون و حوزه‌های علمیه باید در این عرصه به دو نکته توجه ویژه داشته باشند:

الف) ضرورت حضور علما در عرصه رقابت فکری و فرهنگی دنیا

تفکر اسلامی و حوزه‌های علمیه مفتخر هستند که همواره پذیرای تحولات فکری دنیا بوده و به جای مقابله عجولانه با تفکرات نو بیگانه، به بررسی و تعمیق در آن‌ها پرداخته‌اند؛ در صورت نافع‌بودن از آن‌ها بهره گرفته و در غیر این صورت، با بحث و نقدی عالمانه آن‌ها را به چالش کشیده‌اند. هم‌اکنون نیز جریانات گوناگون در دنیای امروز در حال رقابت علمی، فکری و فرهنگی هستند؛ بنابراین، حوزه‌های علمیه باید در این عرصه، حضوری عالمانه داشته و جای تفکر دینی را در رقابت‌های فکری جهان خالی نگذارند؛ از سوی دیگر، با توجه به اینکه انقلاب اسلامی پایه جهانی‌شدن اسلام و مکتب اهل‌بیت(علیهم السلام) را بنیاد نهاده است و حرکت به سمت شکل‌گیری تمدن اسلامی را در تمام نقاط جهان دنبال می‌کند، اهمیت حضور نهادهای علمی اسلامی را بسیار نمایان‌تر می‌کند.

ب) توجه به خطر جهانی‌شدن فرهنگ آمریکایی

با توجه به شرایط کنونی جهان معاصر، نمی‌توان عرصه فرهنگ را بدون شناخت رقبا و دشمنان مدیریت کرد. در حال حاضر مهم‌ترین رقیب تمدن اسلامی در عرصه فرهنگ، تمدن غرب به رهبری آمریکا است. با بررسی و مطالعه راهبردها و نقشه‌های بلندمدت آمریکا می‌توان به‌خوبی دریافت که این کشور سیطره مطلق بر فرهنگ و تمدن را دنبال می‌کند و برای اجرایی شدن این نقشه، متفکرین و دانشمندان متعددی را با تمام ابزارهای فکری و اجرایی به کار گرفته است. حوزه‌های علمیه و دستگاه‌های فرهنگی کشور باید با شناخت کامل جبهه رقیب، خود را برای مقابله با این تهاجم نرم آماده ساخته و مصونیت لازم را در بخش‌های مختلف فرهنگی کشور ایجاد نمایند.

 

 منبع خبر