برنامه «تلاقی» محلی برای تبادل اندیشه و دیدگاهها و سخنان صاحبنظران و ایدهپردازان است و ما تلاش میکنیم نظرات مختلف را درباره مهمترین مسائل حوزههای گوناگون داخلی و جهانی به مخاطبان ارائه دهیم.
در ششمین تلاقی ایرنا، شخصیت و رویکردهای «دونالد ترامپ»، برند شخصی او، سیاستهایش و بازتاب و پیامدهای این سیاستها در جامعه جهانی و کشورهای مختلف مورد بررسی قرار گرفت؛ همچنین پاسخ این پرسش که آیا سیاستهای ترامپ به آرامش جهانی منجر میشود یا دنیا را با بیثباتی بیشتری مواجه خواهد کرد؟
در این خصوص، «امیرعلی ابوالفتح» کارشناس مسائل آمریکا و «رسول بابایی» کارشناس برندینگ چهرههای سیاسی و کمپینهای انتخاباتی با هم تلاقی دیدگاه داشتند که شرح آن را در ادامه میخوانید:
ترامپ از یک طرف سادگی خاصی در رفتار و گفتارش است و در عین حال پیچیدگیهای خاص خود را دارد
ایرنا: به نظر شما دونالد ترامپ سیاستمداری ساده است یا پیچیده؟ برخی معتقدند او نمایندهای از جریان اصلی قدرت در ایالات متحده است، در حالی که عدهای دیگر او را شخصیتی متفاوت و خارج از این جریان میدانند. به نظر شما ترامپ به کدام یک از این دو دیدگاه نزدیکتر است؟
ابوالفتح: به نظر من هر دو ویژگی در مورد دونالد ترامپ صدق میکند. از یک طرف سادگی خاصی در رفتار و گفتار او دیده میشود. برخلاف بسیاری از سیاستمداران کهنهکار یا کسانی که از آنها به عنوان سیاستمداران سنتی یاد میشود، ترامپ پیچیدگی خاصی ندارد.
او هر چه به ذهنش میآید بدون پردازش زیاد بیان میکند و تلاشی برای بازی با کلمات یا گیج کردن مخاطب نمیکند. این ویژگی بخشی از شخصیت ترامپ است که سادگی در آن به وضوح دیده میشود. میتوان برای این سادگی نمونههایی هم آورد مثلا برای حل مسائل بسیار پیچیده راهکارهای بسیار سادهای ارائه میکند؛ میگوید مشکل مهاجرت را با کشیدن یک دیوار حل میکنیم یا همه مهاجران غیرقانونی را اخراج میکنیم یا با یک تماس تلفنی با پوتین جنگ اوکراین را پایان میدهم. این نمونهها نشاندهنده سادگی یا سادهانگاری ترامپ در برخورد با مسائل پیچیده است.
در عین حال، ترامپ پیچیدگیهای خاص خود را هم دارد. او با استفاده از فضای اعتراضی نارضایتیها و سرخوردگیهای موجود در جامعه آمریکا سعی میکند هم منافع شخصی و هم منافع جریان سیاسی خود را پیش ببرد. اگرچه شعار «اول آمریکا» (America First) را مطرح میکند و هدفش را خدمت به ایالات متحده معرفی میکند اما این رویکرد در عمل همراه با پیچیدگیهایی است. بنابراین میتوان گفت ترامپ در برخی حوزهها به سادگی و سادهانگاری گرایش دارد، در حالی که در حوزههای دیگر تلاش میکند پیچیدگیهای مسائل را درک کند یا حتی ناخواسته آنها را پیچیدهتر کند.
به عنوان نمونه در موضوع بحران غزه، در شرایطی که نگرانی جهانی درباره جان فلسطینیها و همچنین امنیت اسرائیلیها وجود دارد، ترامپ با مطرح کردن ایدههایی مثل تخلیه کامل منطقه و ساختن یک منطقه توریستی خوشآبوهوا، بحث را پیچیدهتر میکند.
ابوالفتح: ترامپ برای حل مسائل بسیار پیچیده، راهکارهای بسیار سادهای ارائه میکند؛ میگوید مشکل مهاجرت را با کشیدن یک دیوار حل میکنیم یا همه مهاجران غیرقانونی را اخراج میکنیم یا با یک تماس تلفنی با پوتین جنگ اوکراین را پایان میدهم
از طرفی، ترامپ خود را فردی خارج از «دولت پنهان» (Deep State) معرفی میکند و مدعی مبارزه با آن است. اما در واقع خود او نیز بخشی از این ساختار قدرت به شمار میرود یا حداقل در سال ۲۰۱۶ بدون حمایتهایی که به نوعی از دل همین ساختار برآمد نمیتوانست به موفقیت دست یابد.
ترامپ اکنون خود بخشی از سیستم سیاسی به حساب میآید
وی پیش از آن هیچ مقام دولتی نداشت در سال ۲۰۱۶ این ادعا قابل باور بود. اما در سال ۲۰۲۴ دیگر این حرف پذیرفتنی نیست چرا که او چهار سال رئیسجمهور ایالات متحده بود و عالیترین مقام اجرایی کشور را در اختیار داشت بنابراین بخشی از دیپ استیت محسوب میشود. در نتیجه درباره این سوال هم باید گفت که ترامپ تا حدی خارج از ساختار سنتی ایالات متحده است و تا حدی هم بخشی از همان ساختار به حساب میآید. هرچند سیاستمدار نبوده و به عنوان فعال اقتصادی سرمایهگذار و فردی فعال در فضای رسانهای شناخته میشده اما در عین حال بخشهایی از دیپ استیت را هم نمایندگی میکرد، هر چند خودش علاقهای ندارد که با این عنوان معرفی شود.
بابایی: من بیشتر مسائل آمریکا را از منظر انتخابات کمپینهای انتخاباتی و برندهای سیاسی بررسی میکنم چون تمرکز بنده بر این حوزه است. ببینید در سال ۲۰۰۸ که اوباما در انتخابات آمریکا شرکت کرد یکی از ارکان اصلی کمپینش، تغییر سیاستهای واشنگتن بود. او میگفت که در واشنگتن ضوابط قواعد و سازوکارهایی شکل گرفته که اگر بخواهیم تغییراتی در سطح کلان ایجاد کنیم باید از این سیاستها عبور کنیم.
یکی از محورهای اصلی کمپینش همین ضرورت ایجاد تغییر در واشنگتن بود. برای همین منظور هم ایونتها و برنامههایی را طراحی کرده بود و حتی کمپین خود را از خارج از واشنگتن آغاز کرد. این نشاندهنده چه چیزی است؟ نشان میدهد که در سیاست حزبی آمریکا نوعی شکاف و اختلال ایجاد شده و جامعه خواهان تغییر بوده است. اوباما با همین رویکرد موفق و هشت سال رئیسجمهور شد.
ترامپ با این ادعا که میتواند فرمولهای موفقیتش در اقتصاد را به سیاست بیاورد در انتخابات پیروز شد
حالا در مورد برآمدن ترامپ و پیروزی او هم اگر بخواهیم دقیقتر تحلیل کنیم باید در همین چارچوب بررسی کنیم. ترامپ فردی بود که خارج از مناسبات حزبی رشد کرده بود. درست است که در زمان رقابت وارد حزب جمهوریخواه شد اما در اصل کسی بود که پیش از سیاست در حوزه دیگری برند شده بود. جامعه هم به او روی خوش نشان داد. چرا؟ چون ترامپ میگفت من در حوزهای پیچیده مثل اقتصاد با قواعد و فرمولهای خاص خودم موفق شدهام و اگر این شیوهها را وارد سیاست کنم در این حوزه هم میتوانم موفق باشم.
بحث برند ترامپ هم یک موضوع مهم است. ترامپ نه فقط از منظر سیاست بلکه از منظر برندینگ هم مورد تحلیل قرار گرفته است. خیلیها معتقدند برای درک بهتر ترامپ باید او را در چارچوب برند تحلیل کرد؛ شخصی که در اقتصاد برنده شده و سپس وارد سیاست شده است. البته در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد. بعضیها معتقدند ترامپ یک «شو برند» است یعنی نمودش بیشتر از بودش است و حضور رسانهای او قویتر از موفقیتهای واقعیاش بوده. در برندینگ به چنین پدیدهای میگویند شو برند.
در سال ۲۰۱۶ ترامپ با این ادعا که میتواند فرمولهای موفقیت خود در اقتصاد را به سیاست هم بیاورد در انتخابات پیروز شد. در ۲۰۲۰ شکست خورد اما دوباره در ۲۰۲۴ پیروز شد. این نکته بسیار مهم است که فردی پس از شکست دوباره بتواند بازگردد و پیروز شود؛ نشاندهنده این است که مسائلی که قبلا به آنها اشاره کردم در سیاست آمریکا همچنان برقرار است.
بسیاری از سیاستمداران دچار برخی اختلالات روانی از جمله خودشیفتگی هستند از جمله ترامپ
در نهایت، ترامپ ترکیبی از سیاستهای حزب جمهوریخواه و شخصیت فردی خودش را پیش میبرد. بنابراین نمیتوان گفت کاملا خارج از دنیای سیاست است بلکه او ترکیبی از سیاست حزبی و ویژگیهای شخصی خودش را ارائه میکند. اما ترامپ یک ویژگی خاص دارد که در شخصیتشناسی او باید مدنظر قرار گیرد؛ او خود را محور همه چیز میداند. حتی برخی عنوان میکنند که ترامپ نوعی خودشیفتگی شدید دارد که به حد بیماری رسیده است. در حوزه سیاست چنین مسائلی رایج است و بسیاری از سیاستمداران دچار برخی اختلالات روانی از جمله خودشیفتگی هستند. البته این خودشیفتگی ممکن است در حوزه فردی آسیبزا باشد اما در عرصه سیاست میتواند به موفقیت فرد منجر شود.
بابایی: بعضیها معتقدند ترامپ یک «شو برند» است یعنی نمودش بیشتر از بودش است و حضور رسانهای او قویتر از موفقیتهای واقعیاش بوده. در برندینگ به چنین پدیدهای میگویند شو برند
این روحیه خودمحورانه یعنی اینکه آنچه من میگویم و خواستههای من باید ملاک عمل قرار گیرد در رفتار ترامپ کاملا مشهود است. او هم در سال ۲۰۱۶ و هم در سال ۲۰۲۴ بر شعار «اول آمریکا» تأکید داشت و این شعار را با رویکردی که رنگ و بوی اقتصادی تجاری مالی و سودمحور داشت مطرح میکرد.
بر اساس این دیدگاه، منافع آمریکا بهویژه منافع اقتصادیاش باید در رأس همه سیاستها قرار گیرد. حتی اگر بخواهیم سیاستهای ترامپ درباره ایران را تحلیل کنیم بدون درک این شعار و رویکرد نمیتوانیم تحلیل درستی ارائه دهیم.
ایرنا: نظمی که مبتنی بر پیشنهادهای ترامپ است به نظر شما واقعا نظم ایجاد میکند یا هرجومرج؟
ابوالفتح: از دید هواداران ترامپ که به آنها ماگا (MAGА) گفته میشود، نظم قبلی نظمی فاسد بود؛ نظمی که منافع آمریکا را تأمین نمیکرد و موجب شده بود سایر کشورها از آمریکا سوءاستفاده کنند. آنها معتقدند منافع آمریکا و شهروندانش لگدمال شده بود و ترامپ آمده است تا نظمی نوین برقرار کند؛ نظمی که اولویت را به آمریکا بدهد. بنابراین از نگاه طرفداران ترامپ، این نظم سازنده است و هرج و مرجی در آن وجود ندارد. البته ممکن است به تغییراتی نیاز باشد؛ به قول ترامپ یک جراحی باید انجام شود و بیمار با مصرف دارو بهبود خواهد یافت.
ترامپ بیشتر با فرمانهای اجرایی عمل میکند که از دید بسیاری از سیاستمداران آمریکایی نوعی هرجومرج به حساب میآید
مخالفان ترامپ اما کاملا با این دیدگاه مخالفاند. آنها معتقدند ترامپ باعث هرج و مرج شده و ساختارها و قواعد داخلی کشور را بر هم زده است. به عنوان نمونه تعطیلی برخی وزارتخانهها و اقدامات خارج از روندهای قانونی را مطرح میکنند. معمولا رؤسای جمهور برای تغییرات عمده به کنگره مراجعه میکنند تا قوانین جدید تصویب شود یا نهادی تأسیس یا منحل شود. اما ترامپ بیشتر با فرمانهای اجرایی عمل میکند که از دید بسیاری از سیاستمداران آمریکایی نوعی هرج و مرج به حساب میآید. در حوزه سیاست خارجی هم رفتارهایی مانند طرح خرید کانادا یا تصاحب گرینلند و جنگهای تعرفهای نمونههایی از این آشوبطلبی قلمداد میشود.
من به عنوان فردی که تعلق حزبی یا جناحی به هیچ یک از طرفین این ماجرا ندارم و از بیرونِ دعواهای سیاسی و ایدئولوژیک آمریکا به مساله نگاه میکنم دیدگاهی بینابین دارم. واقعیت این است که بخشی از انتقادات طرفداران ترامپ به نظم گذشته درست است. نظم پیشین در برخی حوزهها به ایالات متحده آسیب زده بود. نمونه بارز آن جنگهای عراق و افغانستان است که هزینههای بسیار سنگینی بر جامعه آمریکا تحمیل کرد؛ موضوعی که بسیاری در دنیا صرف نظر از علاقه یا عدم علاقه به ترامپ آن را قبول دارند.
حتی گفته میشود اگر آمریکا بخشی از این هزینهها را صرف بهبود زیرساختهای داخلی خود میکرد امروز در برابر رقبایی چون چین اینقدر آسیبپذیر نبود. از سوی دیگر رفتارهای ترامپ واقعا جنبههای آشوبطلبانه نیز داشته است. بنابراین باید این مساله را از هر دو منظر بررسی کرد: هم تمایل به برقراری نظمی بهتر وجود دارد و هم برخی رفتارهای او ناخواسته باعث ایجاد هرج و مرج شدهاند.
دونالد ترامپ معتقد است صلح رومی بهترین الگو است که هیچ کس نمیتوانست با ارتش قدرتمندش وارد جنگ شود
ابوالفتح: از دید هواداران ترامپ که به آنها ماگا گفته میشود، نظم قبلی نظمی فاسد بود؛ نظمی که منافع آمریکا را تأمین نمیکرد و موجب شده بود سایر کشورها از آمریکا سوءاستفاده کنند. آنها معتقدند منافع آمریکا و شهروندانش لگدمال شده بود و ترامپ آمده است تا نظمی نوین برقرار کند
ایرنا: برخی معتقدند نظم مورد نظر ترامپ مبتنی بر قدرت است و آن را خیلی آشکار به نمایش میگذارد. نظر شما چیست؟
ابوالفتح: دونالد ترامپ معتقد است صلح رومی بهترین الگو است. از دید او، روم به این دلیل در صلح بود که هیچکس جرأت نمیکرد با ارتش قدرتمند آن وارد جنگ شود. در نگاه ترامپ ارعاب قدرت آمریکا اهمیت بالایی دارد. او دغدغهای نسبت به قدرت نرم اقناعسازی یا اجماعسازی و ائتلافسازی ندارد. او بر این باور است که اقتصاد و ارتش آمریکا آنقدر قدرتمند هستند که دیگر بازیگران جهانی ناگزیر از تبعیتاند؛ حتی اگر غر بزنند یا اعتراض کنند باز مجبور به پیروی هستند. بنابراین میتوان گفت که ترامپ نظمی مبتنی بر قدرت را دنبال میکند.
بابایی: اگر از منظر برند به آقای ترامپ نگاه کنیم او برای من که این زاویه را بررسی میکنم شخصیت جذابی دارد. روشهایش هم جذاب است. کسانی که در این حوزه کار میکنند به یکی از ویژگیهای مهم ترامپ اشاره دارند: او قواعد رفتاری خاص خود را دارد. برخلاف آنچه در کشور ما رایج است من میخواهم تأکید کنم که ترامپ نظم ذهنی و انسجام فکری بالایی دارد. قواعد رفتاریاش مشخص است و حتی در کتابهایش به تفصیل توضیح داده مانند کتاب «هنر برنده شدن» که به فارسی هم ترجمه شده است. در آنجا میگوید باید چگونه با رسانهها دوستان و دشمنان رفتار و چطور مذاکره کرد.
علاوه بر این، از منظر برند و شخصیتشناسی ویژگیهای جالبی دارد. ترامپ قبل از ورود به سیاست در تجارت و اقتصاد چهره موفقی بود. «رابرت کیوساکی» نویسنده کتاب «پدر پولدار، پدر فقیر» که در حوزه موفقیت با ترامپ همکاری داشت میگوید ترامپ استاد همه ما است. دلیلش این است که افرادی چون ما در حوزه موفقیت فقط با حرف زدن درآمد کسب میکنیم اما ترامپ قواعد موفقیت را در یک حوزه عملی پیاده کرده و موفق شده است.
ترامپ همانطور که فکر میکند، حرف میزند و همانطور که حرف میزند عمل میکند
ویژگی مهم دیگر ترامپ این است که همانطور که فکر میکند، حرف میزند و همانطور که حرف میزند عمل میکند. به همین دلیل بر رفتار خودش تسلط دارد. برخلاف تصور رایج که میگویند ترامپ حرفهای متناقض میزند و نمیشود به او اعتماد کرد، من در موضوع ایران از زمان انتخابات تا امروز روند مواضعش را دنبال کردهام و میبینم نظم و قاعده مشخصی دارد که ناشی از چارچوب ذهنی خود او است.
از منظر برند جذابیتهایی دارد؛ اما اگر از منظر سیاست داخلی یا بینالملل نگاه کنیم جلوههای متفاوتی پیدا میکند. ایراد ترامپ اینجا است که سیاست را به اقتصاد تقلیل میدهد؛ حال آنکه سیاست فلسفه و چارچوبهای خاص خودش را دارد. برخلاف سیاستمداران آمریکایی که سیاست را بر مبنای ارزشهای آمریکایی توجیه و دنبال میکنند و حاضرند برایش هزینه بدهند، ترامپ همه چیز را با معیار سود اقتصادی میسنجد.
ترامپ درباره اسرائیل و نتانیاهو حرفایی زد که بسیار بیسابقه بود
به همین دلیل، مثلا وقتی از او میپرسند آیا دنبال تغییر رژیم در ایران است یا نه میگوید ما خودمان به سختی کشورمان را اداره میکنیم چرا باید برای تغییر رژیم در جای دیگری هزینه کنیم؟ در حالی که رهبران قبلی آمریکا مانند اوباما یا کامالا هریس حاضر بودند چنین هزینههایی را بپذیرند. آخرین اظهارات ترامپ درباره ایران هم جالب بود؛ گفت که با توافق با ایران از وقوع جنگ جلوگیری کرده و از این طریق صرفهجویی بزرگی در هزینهها انجام داده است. این نگاه خاص اقتصادی هم مزیتها و هم محدودیتهای خودش را دارد.
بابایی: برخلاف تصور رایج که میگویند ترامپ حرفهای متناقض میزند و نمیشود به او اعتماد کرد، من در موضوع ایران از زمان انتخابات تا امروز روند مواضعش را دنبال کردهام و میبینم نظم و قاعده مشخصی دارد که ناشی از چارچوب ذهنی خود او است
در مورد ایران، به نظر من ترامپ ذهن منسجمی دارد و میشود تحلیل کرد که دنبال چه چیزی است. به طور خاص فرصتهایی برای ایران وجود دارد، چرا که ترامپ بر خلاف دیگر سیاستمداران آمریکایی آن سابقه چهل و پنج، شش ساله تقابل، بدبینی یا حتی کینه نسبت به جمهوری اسلامی را ندارد. «ویتکاف» نماینده ترامپ در مذاکرات هم همین رویکرد را دارد. بنابراین به نظر میرسد فرصتی برای ایران فراهم شده که باید با نگاهی متفاوت به آن پرداخته شود.
در همین حال، وقتی از منظر سیاست به ترامپ نگاه میکنیم احساس میشود که به سیاستهای آمریکا به ویژه در عرصه بینالمللی آسیب وارد میکند. چون شما نمیتوانید سیاست را صرفا به اقتصاد تقلیل دهید و همه چیز را با معیار پول بسنجید. این نگاه در تمام حوزهها قابل مشاهده است؛ به عنوان مثال حرفی که ترامپ درباره اسرائیل و نتانیاهو زد بسیار بیسابقه بود. او گفت که ما کمکهای بسیار زیادی به اسرائیل کردهایم و این میزان کمک بیش از حد است؛ گویی متوجه نیست چرا باید چنین هزینههایی در اسرائیل انجام شود.
همین نگاه را در سایر حوزهها نیز دارد؛ در مورد ناتو، اروپا یا امنیت کشورهای دیگر نیز میگوید «چرا باید برای امنیت شما هزینه کنم؟» ترامپ سیاست را با عینک اقتصادی میبیند و این باعث شده سیاستهای سنتی آمریکا زیر سؤال برود.
مشکل ترامپ این است که میخواهد مانند رئیس یک کمپانی عمل کند
ایرنا: به نظر میرسد ترامپ در عرصه داخلی نیز به جای ارائه راهکار مشخص، صرفا به تمسخر دموکراتها میپردازد. آیا واقعا اینطور نیست؟
ابوالفتح: مشکل ترامپ این است که میخواهد مانند رئیس یک کمپانی عمل کند. در یک شرکت مدیرعامل بر اساس شمّ اقتصادی و احساسات شخصی خود تصمیم میگیرد؛ سود و زیانش را هم خودش متقبل میشود. روابط با رقیب یا شریک رابطهای دوجانبه است: مینشینند در یک باشگاه گلف یا رستوران مذاکره میکنند، توافق میکنند و بعد لشکری از وکلا و مشاوران میآیند و آن را اجرایی میکنند.
سیاست اما اینگونه نیست. در سیاست برنامهها باید از سطوح پایینتر شروع شوند ساعتها درباره ابعاد مختلف موضوع بحث شود و در نهایت به رئیسجمهور برسد تا تصمیم نهایی را بگیرد. ترامپ تصور میکند میتواند سیاست را هم مثل مدیریت یک شرکت پیش ببرد، او همه چیز را دوجانبه میبیند در حالی که سیاست بینالملل ماهیتی چندجانبه دارد و همین باعث شده در مسائلی مثل جنگ تجاری نتواند مشکلات را حل کند. از سوی دیگر باید توجه داشت که در ایالات متحده ساختار سیاسی بسیار قدرتمند است. گاهی اوقات کارگزار (رئیسجمهور) و ساختار سیاسی هماهنگ نیستند مخصوصاً در مورد ترامپ. این عدم هماهنگی مانع پیشبرد سیاستهای دلخواه او شده و مشکلات را دوچندان کرده است.
ترامپ میخواهد به روشهای دوجانبه و بدون در نظر گرفتن ملاحظات پیچیده چندجانبه، مسائل را حل کند
یکی از رموز موفقیت ایالات متحده آمریکا ساختار قدرتمند این کشور است که اجازه نمیدهد اقتدارگرایی حاکم شود و همه چیز در قالب دموکراسی پیش میرود. البته این سیستم هم قابل نقد است اما به طور کلی ساختار ایالات متحده به گونهای طراحی شده که رئیسجمهور نمیتواند به طور دیکتاتوری عمل کند. مثلا ترامپ از زمان ورود به کاخ سفید حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ فرمان اجرایی امضا کرده اما در معدود مواردی با مشکلات جدی روبهرو نشده است. مثلا وقتی ترامپ قصد داشت وزارتخانهای را ببندد یا کسی را اخراج کند دادگاهها جلوی او را گرفتند. حتی تلاشهای او برای بستن مرزها یا اعمال تعرفههای جدید با چالشهای قضایی مواجه شد. دادگاههای ایالات متحده به ویژه دیوان عالی فدرال قدرت بسیار زیادی دارند و حتی از رئیسجمهور هم قدرتمندتر به نظر میآیند.
ابوالفتح: ترامپ از زمان ورود به کاخ سفید حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ فرمان اجرایی امضا کرده اما در معدود مواردی با مشکلات جدی روبهرو نشده است. مثلا وقتی ترامپ قصد داشت وزارتخانهای را ببندد یا کسی را اخراج کند دادگاهها جلوی او را گرفتند
در گذشته وقتی رئیسجمهور آمریکا تصمیم میگرفت طرحی را امضا کند این تصمیمات معمولا پس از شش ماه مشورت و بررسی حقوقی انجام میشد. وکلای مشاور بررسی میکردند که آیا طرح با قوانین مطابقت دارد و واکنشهای حقوقی آن چگونه خواهد بود. این پروسه دقیق باعث میشد که تصمیمات با کمترین چالش قانونی مواجه شوند. اما ترامپ این رویکرد را نادیده میگیرد و به راحتی وعدههای انتخاباتی میدهد که حتی تحقق آنها غیرممکن است. به طور مثال ترامپ میدانست که نمیتواند قانون «قاعده خاک» را که به تولد شهروندی در خاک ایالات متحده اشاره دارد، تغییر دهد اما این را به عنوان یک وعده انتخاباتی مطرح کرد تا نظر مردم را جلب کند.
این رویکرد باعث میشود که ترامپ در عمل با مشکلات زیادی مواجه شود چون ساختار سیاسی ایالات متحده اجازه نمیدهد که چنین تغییرات ناگهانی و رادیکالی اعمال شود. در مورد کره شمالی ترامپ سه بار با کیم جونگ اون دیدار کرد اما هیچکدام از تحریمها برداشته نشد. در مورد ایران هم همین طور اگرچه ترامپ مایل به تعامل است اما ممکن است ساختار سیاسی داخلی آمریکا اجازه چنین اقداماتی را به او ندهد.
ترامپ میخواهد به روشهای دوجانبه بدون در نظر گرفتن ملاحظات پیچیده چندجانبه مسائل را حل کند؛ مثلا با پوتین صحبت کند یا در مسائل مختلف با کشورهای دیگر توافقاتی انجام دهد اما با کارشکنیهای زیادی روبهرو میشود. مشکلات از داخل خود کاخ سفید شروع میشود و تا نهادهای دیگر و لابیهای موجود در آمریکا ادامه مییابد که مانع پیشبرد برنامههای ترامپ میشوند.
نارضایتیها از ترامپ به خاطر عملی نشدن برخی وعدههای او است که بعضا ناممکن به نظر میرسد
در ابتدا ترامپ وعدههای هیجانانگیزی میداد و بسیاری از مردم امیدوار بودند که تغییرات بزرگی ایجاد شود. مثلا او میگفت که میخواهد کسری بودجه آمریکا را دو تریلیون دلار کاهش دهد. اما در عمل این وعدهها محقق نشد و ترامپ نتوانست به اهداف خود دست یابد. او در نهایت فقط حدود ۶۰ تا ۷۰ میلیارد دلار از هزینههای دولتی را کاهش داد.
ترامپ نه دنبال جنگ است و نه تغییر رژیم یا تحقیر ایران
در حال حاضر ترامپ بیشترین میزان نارضایتی را بین تمام رؤسای جمهور آمریکا دارد. نظرسنجیها نشان میدهند که نارضایتی عمومی از او در ۱۰۰ روز اول ریاستجمهوریاش در تاریخ ۸۰ ساله اخیر بیسابقه بوده است. این نارضایتی به این دلیل است که مردم آمریکا متوجه شدهاند که بسیاری از وعدههای ترامپ عملی نشدهاند به جز در مورد محدود کردن مهاجرت غیرقانونی که تا حدودی موفقیتآمیز بوده است.
بابایی: در ساختار سیاست در آمریکا، چه جمهوریخواه و چه دموکرات همیشه طرفدار سرسخت اسرائیل و مخالف ایران بودهاند. اما ترامپ این طور نیست
ایرنا: همین طور که در خارج از آمریکا هم مشاهده میشود، از منظر گلوبالیسم بالاخره یک برند به چشم میآید که برآمده از تجربههای جهانی سرمایهداری و جهان آزاد است. جنگ تعرفهای آقای ترامپ یعنی چه؟ یعنی ایشان میخواهد گلوبالیسم جهانی را شکست دهد؟
بابایی: ترامپ برای ما در سال ۲۰۱۶ یک فرصت بود و همین طور حالا. رویکرد ترامپ با سیاستمداران دیگر آمریکا متفاوت است. چه جمهوریخواهها و چه دموکراتها. همه به ایران نگاه منفی دارند. اما ترامپ فرق دارد. ترامپ به ایران نگاه مثبتی دارد البته نه به معنای اینکه رویکردش به ایران مثبت است یا تعامل با ایران، بلکه به دلیل ویژگیهای شخصیتی خاصی که دارد. او نوع نگاه خاصی به ایران دارد. از این منظر برای ما یک فرصت است.
در ساختار سیاست در آمریکا چه جمهوریخواه و چه دموکرات همیشه طرفدار سرسخت اسرائیل و مخالف ایران بودهاند. اما ترامپ این طور نیست. او نه به دنبال رژیمچنج است نه جنگ میخواهد و نه حتی به دنبال تحقیر ایران است. او در چارچوبی که به ایران نگاه میکند ممکن است کارآمد نباشد و اشکالاتی داشته باشد ولی در این چارچوب منسجم خودش نسبت به دیگر سیاستمداران آمریکا مثبتترین فرد است. ترامپ و ویتکاف چون نگاه ایدئولوژیک ندارند رویکرد متفاوتی نسبت به ایران دارند. نگاه ایدئولوژیک در سیاستهای آمریکا از سال اول انقلاب ایران شکل گرفته است.
گزارش از صدیقه نادری