همشهری آنلاین - فتانه احدی: ۱۵سال از مجازات اولین قاتل سریالی زن ایران در قزوین، میگذرد. مهین قدیری زنی بود که با قتل ۵ زن و یک مرد لقب اولین قاتل سریالی زن ایران را از آن خود کرد. او مدتها توانست اسرار قتل را سر به مهر نگه دارد اما سرانجام توسط پلیس شناسایی و دستگیر شد. دکتر فرزین افروز، بازپرس و سرهنگ بهرام عطایی، کارگاه این پرونده با حضور در برنامه تلویزیونی همشهری برای اولین بار ناگفتههایی از این پرونده را بازگو کردند که در این گزارش به آن پرداختهایم.
اولین قاتل سریالی زن
قاضی افروز:
پرونده مهین یکی از مهمترین پروندههای جنایی تاریخ محسوب میشود. به دلیل اینکه که مهین اولین قاتل سریالی زن در تاریخ جنایی ایران است و تا آن زمان قاتل زن سریالی را نداشتیم. مهین اولین جنایتش را در سال ۱۳۸۵، با کشتن صاحبخانهاش مرتکب شد که با وجود اینکه یک ماه در بازداشت بود، اما به دلیل اینکه جرمش ثابت نشد، آزاد شد. اما او یک سال و نیم دیگر، بار دیگر جنایات خود را آغاز کرد. به آگاهی قزوین خبر رسید که جسد زنی سالخورده در بیابانهای اطراف شهر پیدا شده است. بلافاصله اکیپ آگاهی، پزشکی قانونی و ماموران بررسی صحنه جرم عازم محل جنایت شد. تحقیقات اولیه نشان داد، انگیزه قتل سرقت طلاهای زن بوده است. بررسی های میدانی و گفتههای شاهدان همان زمان مشخص کرد که عامل جنایت زنی رنو سوار است. تحقیقات برای پیدا کردن قاتل ادامه داشت تا اینکه، وقوع قتلهای دیگر باعث مطرح شدن فرضیه قتلهای سریالی شد. فاصله قتلها در ابتدا حدود یک ماه و بعد ۲ ماه بود. که وقوع سومین قتل مشابه باعث شد که پلیس و قوه قضائیه قزوین مطمئن شوند، قتلها سریالی است. به تدریج این خبر در شهر پیچید و فضای رعب آوری در قزوین حاکم شد. جو روانی شدیدی ایجاد شد و همچنین شایعات مختلفی در شهر پیچید که این مسئله حتی بر روند تحقیقات پلیس تاثیر گذاشت.
بررسی ۲۷ هزار خودروی رنو
سرهنگ عطایی:
بعد از اطلاع از این پرونده ما برای کمک راهی قزوین شدیم. یکی از اقداماتی که آن زمان انجام گرفت، استعلام درباره ۲۷ هزار خودروی رنو در کشور بود که برای رسیدن به زن رنو سوار هنوز فاصله زیادی وجود داشت. زنی که بی پروا و بی مهابا به جنایات خود ادامه میداد. برای رسیدن به قاتل اقدامات مختلف صورت گرفت. برای مثال، در یکی از قتلها، اثر کفش مهین، روی روسری قربانی جا مانده بود. سراغ صنف کفاشان رفتیم تا شاید بتوانیم صاحب کفش را شناسایی کنیم.
زنگ خطر به صدا درآمد
قاضی افروز:
وقتی متوجه شدیم که با قاتل سریالی مواجه هستیم، قطعا یکی از اقدامات به صدا درآوردن زنگ خطر برای مردم قزوین بود. اما برای این کار محدودیتهایی وجود داشت، چراکه احساس آرامش، امنیت و نا امنی در جامعه در مقابل هم قرار میگرفتند. گاهی بازگو کردن یک مسئله باعث ایجاد احساس ناامنی بیشتر میشود و عملکرد جامعه را مختل میکند. ضمن اینکه ایجاد امنیت در جامعه و حفظ سرنخها و یافتههای ارزشمندی که به دست آورده بودیم، خیلی اجازه نمیداد، در مورد این پرونده در جامعه اطلاع رسانی کنیم.
تنها نجاتیافته از دست مهین
سرهنگ عطایی:
در قتلهای سریالی عنصر تکرار وجود دارد. عنصر تکرار در حقیقت الگوی رفتاری قاتل است. در پروندههای سریالی افراد اشتباهات کوچکی انجام میدهند و این اشتباهات ناخواسته و غیر ارادی کوچک باعث کشف موضوع میشود. طبق قانون طلایی پلیس، هر صحنه جرم، یک آثاری از مجرم در خود حفظ میکند. مثلا مهین در همه قتلها از خودرو، آبمیوه وچسب استفاده میکرد، همه اینها به کشف جرم کمک میکرد. همچنین در پرونده مهین، وجود یک قربانی نجات یافته، نقش موثری در کشف جرم داشت. قربانی نجات یافته در پرونده مهین، زنی بود که وقتی مهین به او آبمیوه تعارف کرد، حس کرد او قصد و نیت شومی دارد، بنابراین به دروغ گفت که نزدیک خانه پسرش است و میخواهد پیاده شود. وقتی مهین مقاومت کرد، زن مسن گفت که اگر ماشین را نگه ندارد خودش را پرت خواهد کرد. البته کار ما برای رسیدن به مهین بسیار سخت شده بود، چرا که مهین بعد از قتل صاحبخانهاش یک انتخاب هوشمندانه داشت، آن هم زنان سالخورده. ما در این پرونده سریالی به دنبال یک مرد خشن میگشتیم اما قاتل یک زن بود. شاید این خطرناکترین موضوع این پرونده است، چرا که به فکر ما نمیرسید که یک زن بخواهد به عنوان اولین قاتل سریالی کشور چنین جنایاتی را مرتکب شود.
شبی که مهین دستگیر شد
قاضی افروز:
ما درهر صحنه جرم از اشتباهاتی که قاتل کرده بود سرنخهایی پیدا میکردیم. برای مثال رد لاستیک و اظهارات شهود، رد پای قاتل، تسمه کهنه رنو و در نهایت فردی که از دست قاتل فرار کرده بود و جریمه خودرو سرنخهایی بود که باعث شناسایی قاتل شد و بعد از آن قاتل را دستگیر کردیم. این یکی از پروندههایی است که در آن کشف جرم به صورت علمی صورت گرفته است.
ویژگیهای خاص مهین
سرهنگ عطایی:
مهمترین اختلاف مهین به عنوان قاتل سریالی با دیگر قاتلان، جنسیت او بود که این بارزترین اختلاف دراین پرونده است. مسئلهای که باید مورد توجه قرار میگرفت این بود که مهین قربانی یک جامعه بود یا از آن جامعه برخواسته بود؟ وجود طلبکار و بدهیای که مهین داشت، حمایت نشدن از سوی پدر و مادر و همسرش و داشتن ۲دختر که یکی از آنها بیمار بود، باعث شد تا مهین انتخاب کند که بکشد نه اینکه برای شرایطش بجنگد. این انتخاب آگاهانه بود، او حتی مقتولان را نیز آگاهانه انتخاب میکرد. طلاها و جواهرات زنان انتخاب او بود تا از چالهای به نام فقر رهایی یابد. قتلهای اول فواصل کمتری رخ داده بود، اما بعدا به خاطر ناامن شدن فضا و مهارت پیدا کردن قاتل، این فواصل بیشتر شد.
انگیزه قتلهای سریالی قزوین
قاضی افروز:
اختلال شخصیتی ذاتی، ازدواج ناموفق، معلولیت فرزند، فقر و ناتوانی، فشارهای خانوادگی و اجتماعی، محرومیت، وضعیت خانواده و ساختار ناعادلانهای که متهم فکر میکند، قربانی این ساختار شده است. همگی باعث شد تا مهین مسیر نامشروعی را برای رسیدن به اهداف خود انتخاب کند. مهین انسان ایدهآلگرا و بلند پرواز بود. بلند پروازی او باعث شد تا او آن زمان برای شروع یک فعالیت اقتصادی ۲۵ میلیون تومان وام بگیرد. اما به دلیل نداشتن تجربه و آگاهی گرفتار شخص کلاهبرداری شد و به او چک داد. چکها دست شر خر افتاد و او برای پاس کردن چکها راه اشتباهی را درپیش گرفت. در صورتی که از ابتدا گام را اشتباه برداشت. اگر از قوانین اطلاع داشت با مشاوره حقوقی متوجه میتوانست خود را از دام آن کلاهبردار نجات دهد.
خرید اسلحه قلابی توسط مهین
قاضی افروز:
اگر مهین دستگیر نمیشد، رفتارش را تغییر میداد. او به دنبال تهیه و خرید اسلحه بود. او پول سلاح را پرداخت کرده اما فروشنده کلاهبردار بود. به جای سلاح، دو لوله را بستهبندی کرده و تحویلش داده بودند. اگر سلاح به دستش میرسید به نوع و شیوه دیگر به قتلهایش ادامه میداد.
ماجرای روح قاتل سریالی
سرهنگ عطایی:
یکی از جلسات بازجویی از مهین، او موضوع قابل تاملی را تعریف کرد. او گفت یک روز که به مدرسه دخترش رفته بود در اتاق مدیر و معلمان، در مورد جنایاتی که در حال رخ دادن بود، صحبت شد. آن زمان هم مردم شهر متوجه شده بودند که یک زن در شهر مرتکب قتل میشود. مهین گفت به همه افرادی که آنجا نشسته بودند، گفتم شاید روح آدمی که پشت سرش حرف میزنید، در همین اتاق حضور داشته باشد که با این حرف همگی آنها شروع به خندیدن کردند.
روز اجرای حکم مهین
قاضی افروز:
هر متهم وقتی به پایان راه میرسد، از کارهای خود پشیمان میشود. مهین هم مستثنی نبود، حکم را پذیرفته بود و میدانست که حکمش اجرا خواهد شد. در پروندههای قتل، اجرای حکم با اولیا دم است. وقتی پرونده به انتها میرسد و مراحل حقوقی و قضایی را طی میکند، تصمیم گیرنده برای اجرای حکم، اولیا دم هستند. مهین برای بخشش خیلی اصرار کرد حتی تا بزرگ شدن بچههایش از اولیا دم مهلت خواست که آنها رضایت ندادند و در نهایت حکم اجرا شد.