داستان کودکانه: کرم ابریشم و جستجوی کفش

داستان کودکانه: کرم ابریشم و جستجوی کفش

 کرم ابریشم کفشش را گم کرده و برای پیدا کردن آن به حیوانات مختلف مراجعه می کند، اما هیچ کدام از کفش ها مناسب او نیستند.

قصه کوتاه تصویری کودکانه کرم ابریشم دنبال کفش میگرده!

کرم ابریشم کفشش رو گم کرده! وقتی که راه میره پاش خیلی خیلی درد میگیره!

کرم ابریشم رفت پیش آقای عنکبوت و گفت: آقای عنکبوت! میشه یک کفش به من قرض بدید؟ اما کفش آقای عنکبوت خیلی کوچک بود!

خانم کرم ابریشم بدون کفشش خیلی ناراحته!

خانم کرم ابریشم رفت پیش قورباغه و گفت: میشه به من یه کفش قرض بدی قورباغه؟

ولی کفش قورباغه خیلی بزرگ بود!

خانم کرم ابریشم رفت پیش سنجاقک و گفت: سنجاقک میشه لطفا یه کفش به من قرض بدی؟

ولی کفش سنجاقک خیلی پای خانم کرم ابریشم رو میخاروند!قصه کودکانه

اون رفت پیش آقای خرچنگ و گفت: آقای خرچنگ، میشه به من یک کفش قرض بدید؟

ولی کفش های آقای خرچنگ خیلی تیز بودن! اونا به درد کندن زمین میخوردن! نه به درد راه رفتن!

خانم ابریشم از گشتن خیلی خسته شده بود! اون رفت و یک برگ پیچید دور خودش و خوابید!

خانم کرم ابریشم یک پیله ی گرم و نرم برای خودش درست کرد و توش خوابید!

چند روز گذشت… و وقتی خانم کرم ابریشم از توی پیله اومد بیرون…

اون دیگه به کفش نیازی نداره …

separator line

 

 منبع خبر