به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی معاونت امور هنری وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، شهاب منا در نشست تخصصی «موسیقی در آینه نشر و چشمانداز آینده» که در پاویون هنرگان نمایشگاه بینالمللی کتاب برگزار شد، گفت: شاید بتوان نخستین ناشر موسیقی را مرحوم دکتر لطفالله مفخم پایان دانست؛ شخصیتی که از دهه ۲۰ شمسی اقدام به آمادهسازی فنی و انتشار برخی از زبدهترین آثار موسیقی ایران کرد. فعالیتهای این ناشر تا دهه ۳۰ و ۴۰ نیز ادامه یافت، اما پس از آن، حتی بسیاری از دلسوزترین فعالان این حوزه، چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، از ادامه کار بازماندند.
وی افزود: طی مسیر حضور در نشر و تالیف کتاب های موسیقی شرایط همواره بر پایه عشق و علاقه شخصی پیش رفته و هیچگاه بازگشت مالی نداشته است. علاوه بر این، فعالان فرهنگی این حوزه همواره با موانعی روبرو بودهاند که موجب شده بخشی از مهمترین آثار موسیقیدانان و ناشران موسیقی نیمهکاره رها شود. با این حال، مسیر نشر آثار موسیقی پس از انقلاب اسلامی، بهویژه از دهه ۷۰ به بعد، رشد محسوسی داشته و کاروان مکتوب موسیقی ایران پربارتر از گذشته شده است. البته در دوره پیش از انقلاب اسلامی، تمرکز فعالیتهای موسیقی عمدتاً بر اجرا و تشکیل ارکسترها بود. اما محدودیتهای پس از انقلاب باعث شد بسیاری از موسیقیدانان فعال در حوزه اجرا، نوازندگی، رهبری و سرپرستی گروهها به سوی تدوین و انتشار آثار در قالب کتاب روی آورند.
این پژوهشگر و مولف در ادامه صحبت های خود بیان کرد: از دهه ۷۰ به بعد، نشر موسیقی ایران، بهویژه در زمینه آثار پژوهشی و موسیقیشناسی، خصوصاً موسیقیشناسی ایرانی، با کیفیت و کمیت بیشتری همراه شد. با این حال، تعداد ناشران موسیقی فعال در این حوزه بسیار اندک است و شاید از تعداد انگشتان دست هم فراتر نرود. این افراد عمدتاً بدون حمایت دولتی، و صرفاً با اتکا به علاقه و توان شخصی خود، به نشر آثار پرداختهاند؛ چرا که موسیقی حوزهای نبوده که از حمایتهای آن چنانی برخوردار باشد و استقبال عمومی نیز از آثار منتشرشده چندان گسترده نبوده است. بنابراین زمانی میتوان به ارتقای این دانش امید داشت که آموزش موسیقی در مدارس ابتدایی و متوسطه وارد شود، کتابهای موسیقی درسی تدریس شود و سازها در معرض دید عموم قرار بگیرند. در حال حاضر بسیاری از مردم حتی نام سازهای ایرانی را نمیدانند یا در شناسایی آنها دچار اشتباه میشوند؛ امری که البته طبیعی است، چراکه آموزشی در این زمینه ارائه نشده است.
وی با اشاره به اینکه پخش برنامه های موسیقایی در رسانه ملی با مشکلات و محدودیت هایی روبه رو است، توضیح داد: همین روند موجب ناآشنایی جامعه با موسیقی شده است. به تبع این وضعیت، انتظار درک کتابهای تخصصی موسیقی از سوی جامعهای که هنوز آموزشهای ابتدایی را دریافت نکرده، غیرمنطقی است. در بازار کتابهای موسیقی، بیشترین فروش مربوط به کتابهای مقدماتی برای آموزش سازهاست و هرچه سطح مطالب بالاتر میرود، میزان فروش بهشدت کاهش مییابد. این موضوع، بهعنوان یک ناشر موسیقی، برای من کاملاً مشهود است. به عنوان مثال کتابهای تخصصی که چاپ میکنم در نوبت اول با تیراژ ۲۰۰ تا ۳۰۰ نسخه ظرف یک سال فروش میروند، اما در چاپ دوم با کاهش چشمگیر فروش مواجه میشوند. این یعنی بازار کتابهای تخصصی موسیقی در کشوری با جمعیت ۸۵ میلیونی تنها به چند صد نفر محدود میشود و علت اصلی این وضعیت، سطح پایین دانش عمومی موسیقی در کشور است.
منا در بخش دیگری از صحبت های خود بود که در پاسخ به پرسش مبنی بر توسعه و ترویج کتاب هایی ارزش چندانی در حفظ و اشاعه موسیقی با کیفیت و تعالی بخش ندارند، گفت: از حدود ۲۰ سال گذشته تاکنون، کتابهایی به نام موسیقی منتشر میشوند که نه مبنای علمی دارند و نه محتوای تازهای ارائه میدهند. این کتابها اغلب گردآوری آثار پراکندهاند و بیشتر به کارت ویزیتی برای معرفی مؤلف یا ناشر شباهت دارند تا اثری پژوهشی. متأسفانه برخی ناشران نیز برای افزایش تیراژ یا دلایل مالی، به انتشار این نوع کتابها دامن میزنند. علاوه بر این، مسئله رعایت حقوق مؤلف نیز، نه فقط در کتابهای زرد، بلکه در بسیاری از آثار پژوهشی و تاریخی نادیده گرفته میشود.
این ناشر ادامه داد: در جامعه کنونی، نوجوانان نهتنها علاقهای به مطالعه درباره موسیقی قدیمی ندارند، بلکه حتی برای آشنایی با تاریخ موسیقی نیز انگیزهای از خود نشان نمیدهند. نخستین گام، ایجاد پیوند عاطفی و مودت میان نسل جدید و موسیقی است. در غیر این صورت، موسیقی به یک پدیده موضعی تبدیل میشود و آگاهی از پیشینه آن نیز مورد توجه قرار نمیگیرد. کاهش شدید تیراژ کتابهای موسیقی طی سالهای اخیر گواهی بر این موضوع است. این مسئله در کلاسهای آموزشی نیز دیده میشود: متدهای سنتی مانند پیشدرآمد و چهارمضراب دیگر طرفداری ندارند و حتی در کلاسهای سازهای ایرانی نیز بیشتر ترانههای پاپ آموزش داده میشود.
دامنه تأثیر ما بهعنوان نویسنده یا ناشر بسیار محدود است و آنچه میتواند تغییر اساسی ایجاد کند، سیاستهای کلان فرهنگی کشور است. برای ایجاد تحول واقعی، باید سیاستهای کلی در زمینه آموزش و ترویج موسیقی تغییر یابد. در غیر این صورت، با ادامه روند فعلی که بیشتر بر محدودسازی تمرکز دارد، شرایط بدتر خواهد شد. سالهاست سیاست کلی کشور به حذف یا به حاشیه راندن موسیقی سنتی انجامیده است؛ از حذف آن در رسانههای رسمی گرفته تا دعوتهای یکجانبه از گروههای پاپ. گرچه موسیقی پاپ نیز جایگاه خود را دارد، اما اینگونه سیاستها نباید باعث کمرنگ شدن موسیقی دستگاهی و سنتی شود. امروزه این نوع موسیقی در حال تبدیل شدن به پدیدهای موزهای است که ارتباط خود را با جامعه از دست داده است.
وی در بخش دیگری از صحبت های خود با اشاره به قابلیت های فراوان موسیقی کلاسیک ایران در حوزه های مختلف اجتماعی اظهار کرد: موسیقی ایرانی همواره درون خود ظرفیتهایی از طنز و شوخطبعی داشته است. آثاری ضبطشده از استاد ابوالحسن صبا موجود است که محتوایی طنزآمیز دارد، اما امروزه بسیاری از اساتید موسیقی سعی دارند این جنبهها را نادیده بگیرند. در گذشته، موسیقی عامهپسند و تصنیفهای مردمی بخشی از موسیقی ایرانی بود. موسیقیدانانی مانند محمد حیدری، شاگرد ابوالحسن صبا و استاد جدی سنتور، با بهرهگیری از گوشهها و دستگاههای ایرانی، آنها را با موسیقی عامهپسند ترکیب کردند و ژانری را پدید آوردند که مردم آن را پذیرفتند. امروز نیز اگرتعدادی از ترانه محبوب از موسیقی ایرانی را زمزمه کنیم، بسیاری از آنها به این ژانر تعلق دارند. این نوع موسیقی میگویند، همچنان توانسته با اجتماع ارتباط برقرار کند. استادانی که در آواز نیز به جای سبک دوره قاجار، روشهایی نوین را برگزیدند تا مخاطب امروزی با آن ارتباط بگیرد، موفقتر بودند. همین کنش و واکنش میان موسیقیدان و جامعه موجب تداوم جریان موسیقی شد.