صبح جمعه با جولانی

رژیمصهیونیستی قصد دارد از پیشینه و ماهیت تروریستی دولت سوریه حداکثر استفاده را کرده و از آن به عنوان بهانهای برای دخالت در امور داخلی این کشور بهره برد.

به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، رژیمصهیونیستی برای نخستینبار پس از جنگ 6 روزه 1967، در یکی از موقعیتهای استثنائی برای توسعه ارضی خود قرار گرفته است. این موقعیت در شرایطی ایجاد شده که صهیونیستها بر اثر جنگ «طوفان الاقصی» در وضعیتی قرار گرفته بودند که تسلطشان بر مناطقی از سرزمین 1948 نیز محل تردید بود. صهیونیستها تسلط خود بر جولان را با حضور مستقیم نظامی گسترش داده و تکمیل کردهاند و همزمان میکوشند سیطره غیرمستقیم خود بر جنوب سوریه را با ادعای حفاظت از جمعیت دروزی مذهب ساکن در آن توسعه دهند.
پس از درگیری میان نیروهای حکومت جولانی با شبهنظامیان دروزی در حومه دمشق، پایتخت سوریه، رژیمصهیونیستی پنجشنبهشب (11 اردیبهشت، 1 می) به اطراف کاخ ریاستجمهوری این کشور حمله کرد. «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر و «یسرائیل کاتس» وزیر جنگ رژیمصهیونیستی در بیانیهای مشترک ادعا کردند این حمله گامی در راستای دفاع از دروزیها بوده است. کاتس روز گذشته (جمعه 12 اردیبهشت، 2 می) در حساب کاربری خود در برنامه ایکس نوشت: «وقتی الجولانی صبح از خواب بیدار شود و نتایج حمله نیروی هوایی اسرائیل را ببیند، کاملاً خواهد فهمید که اسرائیل مصمم است از آسیبرساندن به دروزیها در سوریه جلوگیری کند.»حملات صهیونیستها به سوریه پیش از سقوط دولت «بشار اسد» بر این ادعا متکی بود که ایران درصدد استقرار نظامی در این کشور و ارسال سلاح به لبنان است. با ازبینرفتن این بهانه، صهیونیستها حالا بهانهای جدیتر یافته و ادعا میکنند به دلیل حضور جمعیت دروزیتبار در فلسطین اشغالی، آنها حامی دروزیها در شام هستند.
نکات
در خصوص نگاه و سیاستهای رژیمصهیونیستی در وضعیت کنونی منطقه و سوریه نکاتی وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره شده است.
1- درگیری میان حکومت جولانی و دروزیها، به استانهای جنوبی محدود نیست بلکه این تحولات به ریف دمشق و حومه پایتخت رسیده است. این مسئله نشان میدهد رژیم صرفاً درصدد تجزیه سه استان جنوب نیست بلکه قصد دارد سیطره امنیتی کاملی بر دمشق نیز ایجاد کند.
2- رژیمصهیونیستی قصد دارد از پیشینه و ماهیت تروریستی دولت سوریه حداکثر استفاده را کرده و از آن به عنوان بهانهای برای دخالت در امور داخلی این کشور بهره برد. راهبرد تلآویو برای استفاده از این فضا، حمایت از اقلیتهاست. صهیونیستها میکوشند اینگونه در جهان، منطقه و شام اعتبار کسب کنند. احتمالاً دلیل اصلی دست ردزدن به پیشنهادهای جولانی و تحویلنگرفتن او، تمرکز صهیونیستها بر استفاده از ماهیت تروریستی حکومت وی برای اهداف بزرگتر است؛ این در حالی است که در نخستین نگاه صهیونیستها باید بهسرعت نسبت به تمایل حکومت جولانی برای ارتباط و عادیسازی پاسخی مثبت میدادند. ارتباط حکومت جولانی با رژیم میتواند اعتبار جهادیها و اخوانیها را از بین ببرد، اما تلآویو هدف بالاتری دارد و از خیر بدنامکردن جناحهای اسلامی گذشته است. شاید اگر سقوط سوریه در شرایطی رخ میداد که جنایت در غزه اتفاق نیفتاده بود، صهیونیستها به سمت ارتباط با جولانی میرفتند؛ اما امروزه به دلیل انزوایی که با آن در پی کشتار مردم مواجه شدهاند، به دنبال احیای آبرو و اعتبار اخلاقی خود هستند.
3- رژیم در منطقه قصد دارد نوع جدیدی از دکترین پیرامونی سابق خود را اجرایی کند که میتوان به تعبیری آن را بهروزرسانی و انطباق دکترین قبلی با عصر کنونی دانست. دکترین پیرامونی مبتنی بر ارتباط با دولتهای غیرعرب در منطقه بود؛ به عبارتی دولتهایی دارای نیروی گریز از مرکز نسبت به عربها بودند. این کشورها شامل ترکیه و ایران میشد که برای توسعه نفوذ خود در منطقه و جلوگیری از تهدیدات نیازمند تضعیف جبهه عربی بودند. درحال حاضر این نیروهای گریز از مرکز در منطقه، کردها و دروزیها هستند؛ اقلیتهایی که بهنوعی در بدنه اسلامی نمیگنجند. در روزهای اخیر هم شایعه اهانت به پیامبر (ص) توسط دروزیها منتشر شد که گامی در راستای برجستهسازی اختلاف هویتی و ساختاری این گروه با جمعیتهای مسلمان منطقه است. رسیدن دکترین پیرامونی از کشورهای ایران و ترکیه به اقوام کرد و دروزی نشاندهنده یک فروکاست در ابعاد این سیاست است. البته باید توجه داشت تمام این پدیده ناشی از جوانب منفی برای صهیونیستها نیست، بلکه تضعیف دولت در عراق و سوریه فضایی برای سوءاستفاده رژیم به وجود آورده است.
4- گفته میشود رژیم قصد دارد کریدوری برای رسیدن به کردستان عراق و سوریه ایجاد کند اما به نظر میرسد فوریترین قصدش توسعه نفوذ در بال شرقی جنوب لبنان است تا در جنگ آینده بتواند علاوه بر جنوب، از شرق هم جنوب لبنان را هدف گیرد. بلعیدن لبنان برای صهیونیستها ضرورت بیشتری نسبت به رسیدن به کردستان دارد. نحوه حرکت و ضروریاتی که تلآویو با آنها مواجه است این مسئله را نشان میدهد.
5- تحولات سوریه باعث شده رژیم ادراک عمیقی از قدرتمند شدن خود به دست آورد. آنها این قدرت را باور کرده و ذوقزده درصدد بیانش به همه هستند. گیدعون صعر، وزیر خارجه رژیم در سفر اخیر خود به انگلیس، در لندن به فرانسه هشدار داد که به رسمیت شناختن فلسطین میتواند نفوذ منطقهای پاریس را از بین ببرد. اظهارات صعر در شرایطی گفته شد که او برای اصلاح روابط میان تلآویو و اروپا که وارد تنش شده بود، به قاره سبز سفر کرد و ورودش به انگلیس نیز پنهانی صورت گرفت. این احتمال وجود داشت که صعر به دلیل جنایتهای رژیم در غزه طی جنگ اخیر با تبعات قضائی در انگلیس مواجه شود. این تهدید به میزانی پررنگ بود که گفته شد او با تضمین و حمایت دولت انگلیس پنهانی وارد این کشور شده است. از سوی دیگر نخستوزیر انگلیس در پاسخ به فشارها و سؤالات درباره این سفر به شکل عجیبی اعلام کرد ارتباطی با آن نداشته است. این مسائل ابعاد کاملی از مشکلات مابین اروپا و رژیم را نشان میدهد؛ اما بااینحال صعر در چنین وضعیتی دست به تهدید فرانسه زد. از سوی دیگر نتانیاهو نیز خواهان استقلال مستعمرات باقیمانده پاریس در جهان شد. نفوذ فرانسه در منطقه به شکل سنتی در شام و در لبنان و سوریه متمرکز است و تهدید به ازبینبردن نفوذ این کشور توسط صهیونیستها آن هم در جریان چنین سفری نشاندهنده هیجانزدگی در تلآویو به دلیل آزادی عمل ایجادشده برای آنها در شام است.
6- یکی از اهداف رژیم مشابهتسازی میان جولانی و حماس است تا بتواند جنایتها در غزه را توجیه کرده و مسئولیت ویرانی این منطقه را به گردن گروههای اسلامگرا، جهادی و اخوانیها بیندازد. تلآویو میخواهد بگوید جولانی و همراهانش نظام سوریه را ویران کرده و کشور را در آستانه تجزیه قرار دادند درحالیکه در این دعوا تلآویو حضوری مستقیم نداشت. در این صورت، تلآویو در کنار آسیبدیدگان از گروههای جهادی قرار گرفته و بهانهای برای پوشاندن جنایتهایش بهزعم صهیونیستها ایجاد میشود.
7- رژیمصهیونیستی بر مبنای سیاست قدیمی خود که در ماههای اخیر بهشدت پیگیری شده، به دنبال غیرمسلحسازی محیط اطراف خود است. عقبنشینی مقاومت لبنان از جنوب لیتانی و استقرار نیروهای ارتش ضعیف لبنان در منطقه، نابودی توانمندیهای نظامی سوریه و هرجومرج در جنوب پیگیری این سیاست را نشان میدهد. تنها نقطهای که صهیونیستها در آن با تغییر شرایط مواجه شدهاند، مصر است. مصریها اخیراً تهدیدات لفظی خود در حوزه نظامی را افزایش داده و حمایتهایی از جانب جامعه بینالملل نیز کسب کردهاند.
8- خلأ قدرتی در سوریه شکل گرفته که از نظر صهیونیستها میتواند برای آنها سازنده باشد. البته آنها به دلیل احتمال خروج آمریکا از سوریه فوریت و لزومی نیز برای پرکردن خلأ احساس میکنند. تحول مهمی که در ظاهر به نفع رژیم شکل گرفته است به خروج رقبای آن از سوریه باز میگردد؛ محور مقاومت از نظر استقرار نظامی در سوریه حضور ندارد، توسعه حضور ترکیه به سمت مرکز و جنوب این کشور فعلاً متوقف شده و نفوذ نظامی سوریه نیز بهشدت تضعیف و به شکل شکنندهای در منطقه ساحل ادامه دارد. از سوی دیگر حکومت جولانی از نظر اداری و نظامی ابعاد کوچکتری نسبت به نظام سابق سوریه دارد و ازاینرو نمیتواند جایگزین آن شود. در فقدان حضور قدرتها و دولت مرکزی توانمند، رژیم خلأ قدرتی را احساس میکند که میتواند از آن برای افزایش و تثبیت نفوذ خود بهره گیرد. تحول دیگری نیز در سوریه در آستانه شکلگیری است که میتواند جوانبی منفی برای صهیونیستها داشته باشد. ضرورتی که در این میان وجود دارد، احتمال خروج آمریکا از شرق سوریه است. در این صورت صهیونیستها باید برای سدکردن مسیر نفوذ محور مقاومت به سوریه و جلوگیری از نابودی ساختارهای کردی توسط ترکیه بهسرعت خود را به این منطقه برسانند. طرح کریدور داوود باتوجهبه این موضوع ارائه شده است.
9- اسرائیل برای پوشاندن جنایتهای خود، قصد دارد خود را عامل حفاظت از جمعیتهای منطقه در برابر کشتار بنمایاند. انتقاد از کشتار علویان در استانهای ساحلی سوریه و خط قرمز اعلام کردن حمله به دروزیها در این راستاست.
10- رژیم میخواهد ماهیت خود را در چشم غرب بهعنوان قلعه این تمدن در آسیا و همچنین جذبکننده جمعیتهای یهودی از دست ندهد. نمیتوان منکر شد که اروپا همچنان حضور سنگین یهودیها در قاره سبز را دردسرساز دانسته و به طور خاص، خواهان بازگشت یهودیانی نیستند که به سرزمینهای اشغالی رفتهاند. جنگ طوفان الاقصی باعث شد با متشنج شدن اوضاع، زیانهای حمایت از رژیم برای غرب پررنگتر شود، از سوی دیگر ناامن شدن سرزمینهای اشغالی به معنای ناتوانی تلآویو از حفظ جمعیتهایی بود که اروپا آنها را دردسرساز میداند. این مسئله سبب شد رژیم دو کارکرد خود را از دست بدهد. حفاظت از اروپا دربرابر حکومت تروریستهای نامدار جهان و توسعه سرزمینها که میتواند به معنای زمینهسازی برای بهتر ساختن شرایط زندگی و اسکان صهیونیستهای بیشتری باشد.
11- از نگاه تلآویو با وجود سقوط سوریه، این کشور همچنان میتواند محلی برای انتقال سلاح برای مقاومت لبنان باشد. از این رو نمیخواهد اوضاع تثبیت شود. اگر برای مدتی اوضاع در سوریه آرام گرفته و خبری از حملات هوایی رژیم نباشد، از سرگیری چنین فضایی دشوار میشود. از این رو تلآویو پس از سقوط نظام سوریه نه تنها حملات خود را متوقف نکرده، بلکه بر شدت آن افزوده است.
12- تحریرالشام و گروههای همراه آن یا از اساس خارجی بوده یا دارای نسبت بزرگی از نیروهای خارجیاند. این فضا به رژیمصهیونیستی اجازه میدهد با بهانه قرار دادن این وضعیت نامعمول، خود را جزئی از منطقه جا بزند و نسبت به خطری واکنش نشان دهد که ادعا دارد تروریستهای بینالمللی ایجاد کردهاند.
13- صهیونیستها درصدد استفاده منعطف از ابزارها و مسیرهای خودند. استفاده از ظرفیت دروزیهای ساکن سرزمینهای اشغالی یکی از این ابزارهاست. خبری بر این اساس منتشر شده که تعدادی از سربازان و نظامیان دروزی ارتش رژیمصهیونیستی با ارسال نامهای خواهان آزادی عملشان در رفتن به سوریه برای کمک به اقوام و هم مذهبان خود شدهاند. آشکار است که این صحنهسازی، اقدامی برای توجیه حضور صهیونیستها در سوریه با ابزارهای منعطفتر است.
این برنامه به میزانی جدی است که صهیونیستها حتی نیمنگاهی به بهرهگیری از علویان نیز دارند. علویها که با تسامح شاخهای از شیعیان تلقی میشوند، بهدلیل این نسبت و ارتباطی که حکومتشان در دوره اسد با ایران و مقاومت لبنان داشت، گزینهای برای استمرار نفوذ مقاومت در سوریهاند، اما صهیونیستها راههایی را برای ایجاد ارتباط با آنها آزمودهاند.
باوجود اینکه ژست صهیونیستها برای حمایت از علویها بهاندازه ژست مشابه در حمایت از دروزیها کارساز نبود، اما نمیتوان گفت تلآویو از این سیاست در قبال علویها دست میکشد.
14- حرکت تحریرالشام در ساقط کردن نظام سوریه میتوانست به الگویی در جهان اسلام تبدیل شده و انگیزه تحرکات مشابه را افزایش دهد. یکی از این گزینهها میتوانست شورش در اردن باشد تا حکومتی مشابه با حکومت جدید سوریه در آن تشکیل شود. تحقیر جولانی و یارانش در سوریه عملاً باعث شده بهجای انگیزه، جهادیها در جهان اسلام به دلیل نوع واکنش دمشق به حملات رزیم دچار سرخوردگی شوند.
این مسئله بازی پیچیده و دقیق صهیونیستها را نشان میدهد. یکی از دلایل حرکت رژیم به سمت چنین بازیهایی نیازهای حیاتی آنهاست. بدون این نیازهای حیاتی، رژیم مجبور به اجرای مانورهای مخاطرهآمیز نیست اما خطرات بزرگ و موجودیتی، راه چارهای برای صهیونیستها باقی نگذاشته است. بااینحال آنچه آنها را در اجرای این مانورها کمک میکند، برنامهریزی دقیق و پیگیری مداوم عرصه است.
برکناری حکومت خاندان اسد که از سال 1973 تا زمان سقوط به مدت 50 سال به سمت سرزمینهای اشغالی حمله نکرده بودند، میتوانست به منشأ تهدیدهای بزرگی برای صهیونیستها تبدیل شود، اما آنها با یاری گرفتن از قدرت برنامهریزی و انگیزه پیگیری خود این اقدام را خنثی کردند.
اوضاع کلی
صهیونیستها با سقوط سوریه فضای بیشتری برای مانور در غرب آسیا یافتهاند اما این مسئله شامل تمام منطقه و موضوعات آن نمیشود. برای نخستینبار پس از جنگ میان رژیم و دولتهای عربی در دهههای 1960 و 1970 که منجر به مسدود شدن بندر ایلات و توقف بهرهگیری صهیونیستها از کانال سوئز میشد، این مسئله بار دیگر به عرصه جنگهای تلآویو بازگشته است. علاوه بر احیای تهدید بنادر و تجارت دریایی رژیم توسط یمن در جهان اسلام و دنیای عرب، حملات مستقیم، دامنهدار و پایدار به سرزمینهای اشغالی در خلال جنگ طوفان الاقصی شکل گرفت.
ایران دستکم دو عملیات در قالب وعده صادق 1 و 2 به سرزمینهای اشغالی با موشک و پهپاد حمله کرده است و یمنیها نیز برای بیش از یکسال است که حملات خود به فلسطین اشغالی را حفظ کردهاند. عمق بحران به حدی است که یمنیها چند روز در هفته با موشک بالستیک به سرزمینهای اشغالی حمله میکنند و به شکل پیوستهای امنیت صهیونیستها را خدشهدار کردهاند.
ایران نیز اعلام کرده درنهایت عملیات وعده صادق-3 را در واکنش به تجاوز هوایی رژیم صهیونیستی به خاکش در 5 آبان 1403 (26 اکتبر 2024)، اجرایی خواهد کرد. حملات یمن و احتمال حمله ایران فشار قابلتوجهی به صهیونیستها وارد میکند. از این نظر همزمان با ایجاد موقعیت استثنائی برای توسعه ارضی رژیم پس از دههها، خود صهیونیستها نیز در وضعیت خطیری قرار گرفتهاند. از سوی دیگر ضربات جنگ اخیر تعادل جامعه صهیونیستها را که پیش از جنگ نیز دچار چالش شده بود، بیشتر از گذشته برهمزده است. نافرمانی نظامیان، اعتراض بر سر نحوه برخورد با پرونده اسرا و اختلاف میان ارکان حکومتی بخشهای مهمی از درگیریهای داخلی صهیونیستها هستند.
دستیابی به دستاورد و حفظ آن دو موضوع متفاوتند، حتی اگر واکنشهایی در داخل سوریه باعث بربادرفتن دستاوردهای رژیم در جنوب این کشور نشود، احتمال دارد بحران داخلی در رژیم این مزیتها را از دستان تلآویو برباید. حضور دشمنان قدرتمندی مانند ایران و یمن در منطقه در وهله اول و اختلافات داخلی در وهله دوم بزرگترین موانع از دستیابی به مزیتهای بیشتر و تثبیت آنها توسط تلآویو هستند.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/





مطالب مرتبط
- طوفان سبب قطع برق مناطقی از استان البرز شد
- زلزله البرز و تهران چرا مهم است؟ | هشدار جدی درباره فعال بودن گسل | ارزیابی محدوده مرکز زلزله چه چیز را نشان می دهد؟
- نماینده شیراز در مجلس: تغییر نگاه توسعه به سمت سرمایهگذاری ضروری است
- اولین وزیر زن جمهوری اسلامی در آستانه استیضاح
- سرقت خشن با قمه از یک جگرکی پس از فوت مادر + گفتوگو با دزد عزادار
- خلاصه بازی الاهلی عربستان - کاوازاکی
- پیشنهاد جدید استقلال به مجتبی جباری
- تهران روی لبه زلزله/ زلزله ماهدشت و ملارد در حاشیه پهنه فرونشست شهریار رخ دادند