راز تاج‌گذاری رضاخان؛ کودتایی زیر سایه‌ پرچم بریتانیا

 راز تاج‌گذاری رضاخان؛ کودتایی زیر سایه‌ پرچم بریتانیا

  در حالی‌که حامیان رژیم پهلوی بر استقلال رضاخان پافشاری می‌کنند، پژوهش‌های مورخان برجسته بین‌المللی نشان می‌دهد که رضاخان محصول طراحی استعماری انگلستان بود. کودتایی که تاج را بر سر او گذاشت، سایه‌ی لندن را تا اعماق تاریخ معاصر ایران گسترانید.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، چهارم اردیبهشت سال 1305 خورشیدی رضاخان پهلوی با اتکای به انگلیسی ها توانست در کاخ گلستان تهران تاجگذاری کرد. به بهانه سالروز تاجگذاری رضاخان،"جبار امرایی"؛ نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در یادداشتی به دخالت مستقیم انگلستان در به قدرت رسیدن رضاخان پرداخته که در زیر آمده است:

برخلاف ادعای طرفداران رژیم پهلوی، تقریباً تمامی پژوهشگران و نویسندگان خارجی بر این باورند که شروع حکومت رضاخان با حمایت مستقیم و آشکار انگلستان صورت گرفت. در حقیقت، شکل‌گیری حکومت پهلوی و تاج‌گذاری رضاخان، نتیجه برنامه‌ریزی دقیق و حساب‌شده‌ی عوامل انگلیس در ایران بود؛ مسئله‌ای که بارها و بارها در منابع معتبر تاریخی به آن اشاره شده است.

دکتر محمدقلی مجد، استاد دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب رضاشاه و بریتانیا با استناد به اسناد منتشرشده وزارت خارجه‌ی بریتانیا، نقش تعیین‌کننده‌ی انگلستان در به قدرت رساندن رضاخان را اثبات می‌کند. او در بخشی از کتاب خود می‌نویسد:

رضا خان در سال 1921 بـا یـک کودتای انگلیسـی به قـدرت رسـید و سـپس با یک کودتـای انگلیسـی دیگر به تخـتی جلـوس کرد که روزی شـاه عبـاس بر آن تکیه زده بـود. شـکی نیست که رضاخـان مخلـوق انگلیسی ها بود. علاوه بر این، در اوت 1941 که نیروهای متفقین به ایران حمله کردند، همین ارتش به اصـطلاح ملی مقاومتی در مقابـل متجـاوزان از خود نشـان نـداد. فرمانـدهان ارتش و بسـیاری از مقامات دولتی ترک خـدمت کردنـد و فرار را بر قرار ترجیـح دادنـد. شـرم آورتر از همه اینکه، بعـدها معلوم شـد، خوِد رضاشاه نیز قصـد پناهندگی به سـفارت انگلیس در تهران را داشـته و انگلیسـیها به او جواب رد دادنـد. در نتیجه، بـا ذلت اسـتعفاء داد و برای نجـات جـانش با یک کشتی انگلیسـی از ایران رفت، و بقیه عمر خود را تحت حمایت انگلیس سپری کرد. دفاتر خاطراتی که از آن زمان باقی مانـده و همچنین گزارش های سیاسی سفارت آمریکا نشان می دهد که مردم ایران از رفتن رضا شاه بسیار مسرور بودند¹.

این بخش از کتاب دکتر مجد، با اتکا به منابع دست‌اول بریتانیایی، آشکارا بیان می‌دارد که رضاخان در آغاز قدرت‌گیری و حتی در واپسین روزهای سلطنت، چنان وابسته به انگلستان بود که پس از اشغال ایران توسط متفقین، خواهان پناهندگی به سفارت انگلیس شد.

نیکی آر. کدی، استاد برجسته‌ی دانشگاه‌های آمریکا نیز در کتاب ریشه‌های انقلاب، به‌صراحت از حمایت بریتانیا از رضاخان در مسیر کودتا و سلطنت سخن می‌گوید و می‌نویسد:

اما اکنون این مطلب روشن‌شده که فرمانده نیروهای انگلیسی در ایران ژنرال آیرون ساید ابتدا به رضاخان کمک کرد تا قدرت را در تیپ قزاق به دست آورد و سپس او را به انجام کودتا تشویق کرد².

همچنین استفانی کرونین، از پژوهشگران سرشناس تاریخ معاصر ایران، در کتاب ارتش و حکومت پهلوی نقش مستقیم انگلیس را در مهار مخالفت‌ها و تسهیل ورود قزاق‌ها به تهران تشریح می‌کند:

وقتی که قزاق ها در کرج که به فاصله کوتاهی از تهران قرار دارد،اردو زدند،سپهدار به گلروپ پیشنهاد کرد که افراد تحت امرش را برای جلوگیری از ورود قزاق ها به پایتخت ،به خارج از شهر بفرستد.ولی انگلیسی ها که از کودتا پشتیبانی میکردند ،توانستند از اجرای این پیشنهاد ممانعت به عمل آورند ،زیرا با اتکا بر گلروپ ،بی طرفی نیروی ژاندارمری را تضمین کردند³.

جان فوران نیز در تحلیل تاریخ معاصر ایران، به بررسی دلایل حمایت بریتانیا از رضاخان می‌پردازد و اشاره می‌کند که مقامات نظامی انگلیس و اعضای سفارت این کشور، نقشی کلیدی در اجرای کودتا داشته‌اند:

در یک چنان اوضاع و احوال دشواری یک افسر نظامی که تا آن زمان نسبتاً گمنام مانده بود به نام رضاخان در 1921 فوج قزاق را از قزوین به تهران آورد و قدرت را بدست گرفت جالب‌ترین سوال که پاسخی به‌مراتب دشوارتر دارد در مورد کودتا و حد و حدود نقش بریتانیا در آن است اما بی آنکه به راه افراط و تفریطی برویم باید بگوییم بریتانیا نقش مهمی در کودتا داشت شواهد موجود مؤید آن‌اند که وزارت خارجه‌ی بریتانیا نقش چندانی در کودتا نداشت اما مقام‌های برجسته نظامی و پرسنل سفارتخانه بریتانیا در ایران در تدارک کودتا نقش تعیین‌کننده‌ای داشتند.

در ژانویه 1921 (دی و بهمن 1299) آیرونساید در خاطراتش می‌نویسد: «یک دیکتاتوری نظامی می‌تواند مشکلات ایران را حل کند و ما امکان پیدا می‌کنیم بی‌هیچ دردسری قوایمان را از ایران بیرون ببریم» روز چهارده فوریه 1921 (بیست و پنج 1299) آیرونساید به بغداد فراخوانده شد و به رضاخان یادآور شد که ازآن‌پس او فرمانده قوای قزاق است و می‌تواند هر طور مناسب می‌داند عمل کند و تنها از رضاخان قول گرفت که احمدشاه را از سلطنت خلع نکند.

چرا افسران انگلیسی مقیم ایران با کودتا موافق بودند؟ در این مرحله دولت کودتا بهترین گزینه در برابر قرارداد غیر قابل عملی 1919م / 1298ش بود کودتایی که دولت مقتدر را به عرصه قدرت رهنمون می‌کرد و این دولت می‌توانست هم با جنبش‌های رادیکال داخلی مقابله کند و هم جلو پیشروی احتمالی قوای شوروی را بعد از تخلیه کشور از نیروهای انگلیسی بگیرد. آیرون ساید در خاطراتش می‌گوید: کودتا از هر چیز دیگر برای ما بهتر است.

رضاخان در 1924م / 1303ش گفت: انگلستان مرا به قدرت رسانید تنها به این سبب که نمی‌دانست با چه کسی دارد معامله می‌کند.⁴

یکی دیگر از منابع مهم و دسته اول، خاطرات آرتور میلسپو، مشاور مالی دولت ایران در دوران رضاخان است که اطلاعات بسیار مهمی را در مورد حکومت رضاخان به رشته تحریر درآورده است، ایشان نیز در کتاب خاطرات خودت به وضوح از حمایت مستقیم انگلیس در قدرت‌گیری وی سخن می‌گوید:

هارولد نیکسون که درآن زمان رایزن سفارت انگلیس در تهران بود می گوید که قدرت یافتن رضاخان یه میزان وسیعی مدیون وزیر مختار وقت انگلیس بود. وی در این خصوص مینویسد: پس از عملی نشدن قرارداد ایران و انگلیس که به اصرار لرد کرزن امضا شده بود، معلوم بودکه ایران دارد به سرعت رو به نابودی می رود تنها امید این بود که ایران بتواند با یک رهبری قوی از درون بازسازی شود. سرپرسی لورن به درستی پیش بینی کرد که رضاخان قادر به چنین کاری است و بدین سان بود که سلسله ی قاجار به وسیله مجلس خلع شد[...] یکی از سوسیالیست های ایرانی موضوع را به شکل دیگری مطرح می سازد :سرمایه داران، زمین داران و بازرگانان که به شدت از کمونیسم ترسیده بودند از حکومت مطلقه طرفداری کردند تا بتوانند ثروت خود را حفظ و معاملاتشان را گسترش دهند. دولت انگلیس نیز به منظور حفظ منافع خود در شرق مقتضی دانست یک حکومت قوی زمام امور ایران را در دست بگیرد و بتواند هرگونه عقاید انقلابی را نابود و از نشر و اشاعه این عقاید در مستعمرات بریتانیا جلوگیری کند. بنابراین سیاست حکومت انگلیس و سرمایه داران ایرانی با یکدیگر تقارن پیدا کرد و در نتیجه قرعه فال به نام رضا شاه اصابت کرد. به نقل از « دولت ایران از استبداد تا دموکراسی » از انتشارات حزب همراهان ‌1943ـ ص13.

به اعتقاد من در مورد صعود رضا شاه به قدرت، نه می توان به انگلیسیها اعتبار داد و نه آنها را سرزنش کرد، هرچند آنها با نظر موافق به رضاخان به عنوان نخست وزیر و سپس شاه می نگریستند. پریدن به درون یک ترن در حال حرکت سیاست بسیار خوبی است و شاید این کار مناسب حالشان بود که وانمود کنند در تصمیمات او اعمال نفوذ کرده اند⁵.

نکته‌ی جالب آنجاست که حتی سیروس غنی، نویسنده‌ای که از طرفداران حکومت رضاخان محسوب می شود و مورد استناد هواداران رژیم پهلوی قرار می‌گیرد، نیز در کتاب خود نتوانسته نقش پررنگ انگلستان در به قدرت رساندن رضاخان را انکار کند. او با استناد به اسناد وزارت خارجه‌ی انگلستان می‌نویسد:

در گزارشی به قلم پیرسن دیکسون، کارمند وزارت خارجه انگلستان، آمده است: کلنل اسمایس (از افسران انگلیسی و رئیس لشکر قزاق در قزوین) از کودتا اطلاع قبلی داشت و با سران آن همکاری کرد. همچنین ژنرال ویلیام دیکسون، که به لندن فراخوانده شده بود، در نامه‌ای به تاریخ 6 ژوئن 1921 به یکی از اعضای سفارت آمریکا در تهران نوشت: من ژنرال اسمایس را سر راهم وقتی از قزوین می‌گذشتم دیدم، و او موضوعی را که همه حدس می‌زدیم اعتراف کرد. گفت که او ترتیب کودتای قزاق‌ها در تهران را داده است. او همچنین به من گفت که این کار را با اطلاع سفارت در تهران انجام داده است⁶.

و در ادامه با نقل قولی از آیرونساید، تلویحاً اذعان دارد که طراحی و اجرای کودتا، کار مقامات بریتانیایی بوده است:

گمانم مردم فکر می‌کنند که کودتا را من راه انداختم. راستش را بخواهید، شاید هم کارِ من بود!⁷.

با بررسی منابع معتبر خارجی و تحلیل اسناد تاریخی، تردیدی باقی نمی‌ماند که روی کار آمدن رضاخان نه حاصل یک جنبش ملی یا خواست عمومی، بلکه نتیجه‌ی مستقیم دخالت و مهندسی سیاسی انگلستان بود؛ دخالتی که از نخستین لحظات کودتا تا واپسین روزهای سلطنت او ادامه داشت.

این واقعیت تاریخی، تصویری که برخی در سال‌های اخیر از رضاخان به‌عنوان رهبری مستقل و اصلاح‌طلب ترسیم کرده‌اند را به چالش می‌کشد. به‌ویژه آنکه حتی منابع غربی، که در بسیاری موارد جانب‌دارانه می‌نگرند، در این مورد هم‌صدا و هم‌نظر بر نقش کلیدی انگلستان تأکید دارند.

از این منظر، حکومت پهلوی نه بر پایه‌ی اراده‌ی مردم، بلکه بر شالوده‌ی سیاست‌های استعماری شکل گرفت؛ ساختاری که هرچند ظاهری مقتدر به خود گرفت، اما ریشه در وابستگی داشت و سرانجام نیز با همان وابستگی سقوط کرد.

بررسی دقیق این مقطع تاریخی، تنها بازخوانی گذشته نیست؛ بلکه هشداری است برای آینده، که استقلال یک کشور هرگز با تکیه بر بیگانگان به‌دست نمی‌آید، و مشروعیت، تنها از دل مردم می‌جوشد، نه از بازی‌های پشت پرده‌ی قدرت‌های خارجی.

منابع:

1_کتاب رضاشاه و بریتانیا،محمدقلی مجد،صص16 تا 50

2_کتاب ریشه های انقلاب،نیکی آر کدی،ص157

3_کتاب ارتش و حکومت پهلوی،استفانی کرونین،ص99

4_کتاب مقاومت شکننده،جان فوران،ص301_302

5_کتاب آمریکایی ها در ایران،آرتور میلسپو،ص37_38

6_ایران برآمدن رضاخان و نقش انگلیسی ها، سیروس غنی، ص203

7_همان،ص204

انتهای پیام/

 

 منبع خبر