هدیه گرانقیمت فرح پهلوی برای استاد شهریار و واکنش شاعرانه استاد

هدیه گرانقیمت فرح پهلوی برای استاد شهریار و واکنش شاعرانه استاد

  ساعد نیوز: در ادامه با ماجرای واقعی هدیه بسیار گرانقیمت فرح پهلوی برای استاد شهریاد و واکنش شاعرانه وی همراه ما باشید.

به گزارش سرویس تاریخ ساعد نیوز، شهریار با سرودن حیدربابا یک گام دیگر به خلوت‌خانه‌ مردمش خلید. اندکی کمتر از نصف مردم ایران ترک‌زبان‌اند و حیدربابا به جای همه این توده‌های چند ده میلیونی ترنم می‌کند. از سوی دیگر بلافاصله بعد از کودتای 28 مرداد و آغاز اختناق و ممنوعیت زبان ترکی ناگهان شهریار بیرق حیدربابا را برافراشت و حکومت در مقابل آن مدت‌ها نتوانست مقاومت کند تا آنکه در اواخر دهه چهل تجدید چاپ حیدربابا را که قدغن کردند شهریار آن را با صدای خود خواند و نوار‌هایش دست به دست گشت و صدای شهریار که حاوی لذت بیشتری بود بیش از کتاب شیوع پیدا کرد.

روزی فرح پهلوی برای دلجویی از استاد سند خانه ای مجلل در شمیران تهران را همراه با پول نقد توسط استاندار وقت آذربایجان شرقی به خانه شهریار می فرستد اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم

روزی علی دهقان استاندار وقت آذربایجان شرقی، شهریار را به تفرج شاه گؤلی می‌برد و به او می‌گوید شرفیاب شاه شده بودم و اعلیحضرت از شما گله‌مند بود که شهریار می‌گوید اعلیحضرت غلط کرده از من گله‌مند هم شده لطفا داده‌هایش را از من پس بگیرد (این واقعه را من هم از زبان دهقان و هم شهریار شنیدم) پس از چندی فرح جهت استمالت خانه‌ مجللی در شمیران برای شهریار می‌خرد و پهلبد به همراه مقدار چشمگیری پول نقد سند آن خانه را تبریز پیش شهریار آورد. (من نامه‌ای از استاندار آذربایجان خطاب به شهریار دارم که در آن خرید قصر مجلل به اطلاع شهریار ابلاغ می‌شود) شهریار به پهلبد می‌گوید فرح بزرگ شده به من خانه می‌خرد؟ او روی زانو و سر و کول من بزرگ شده (شهریار با عموی فرح ناظم‌الدوله‌ دیبا رفیق صمیمی بود) و فی‌المجلس شعری با عنوان «توبه گرگ» نوشته برای فرح می‌فرستند و از پذیرفتن آن خانه هم امتناع می‌کند. او در این شعر انقلاب اسلامی و به باد رفتن دستگاه سلطنت را هم پیش‌بینی می‌کند:

توبه گرگ

میکده چون به باد شد، دعوت من به باده کرد

روغن ریخته است کو نذر امامزاده کرد

آنکه سواره آن همه نقشه پیاده کرده بود

این دم سرنگون شدن یاد من پیاده کرد

سابقه صداقتش رفت به باد و لاکتاب

آنچه که خدعه و ریا با من صاف و ساده کرد

منکر حسن من شد و باعث آنکه مدعی

با رخ زشت دعوی حسن خدای‌داده کرد

سخت در اوفتادم و پیر شدم به دام او

با همه ایستادگی آخرم اوفتاده کرد

او خوره بود و نام خود مرهم و مومیا نهاد

آن همه استفاده و آن همه هم افاده کرد

هیچ چراغ و مشعلی فوت نکرده رد نشد

ده که به حداکثر از فوت و فن استفاده کرد

زید به جای عمر شد، زجر به جای اجر داد

وز همه زجردیدگان اُجرت من زیاده کرد

از نر و ماده هر که را دین و شئون، به باد داد

وز دگران به شعبده آنچه نرینه، ماده کرد

قید معاد می‌‏زنی زیر قلاده معاش

پیر قضا چه شیر‌ها قیدی این قلاده کرد

درد قضاست، کی بود چاره ‏پذیر، شهریار

کون و مکان پذیره شد آنچه قضا اراده کرد

(امیر اکرم همانی است که قصد قتل شهریار را داشت و محبوب او را به ضرب و زور برگرفت).

ماجرای دعوت استاد شهریار برای حضور در جشنهای 2500 ساله

رد دعوت دربار شاه برای حضور در جشنهای 2500 ساله/ برگزاری کنگره شعر فارسی همزمان با آن / اخوان، شاملو، براهنی و اسماعیل خویی کنگره شهریار را تحریم کردند

اصغر فردی از شاگردان استا شهریار در این باره اینچنین عقیده دارد:

شهریار در مهرماه سال 1350 برای تحت پوشش دادن جو جشن‌های 2500 ساله سلطنت (برابر با 20 تا 24 مهر 1350) و پیشگیری از حضور شعرا در این مراسم شخصا و با امضای کارت دعوت توسط خود به برگزاری «کنگره سراسری شعر فارسی» اقدام کرد و 300 تن از شعرای کشور را به جای شیراز به تبریز کشانید که برخی از نوپردازان معلوم‌الحال مانند اخوان، شاملو، براهنی و اسماعیل خوئی آن کنگره را تحریم کردند. اما رهبر و پیشوای آن جریان تحریم دکتر رضا براهنی که اهل انصاف بود «توبه‌نامه»‌ای با همین عنوان نوشت و از شهریار بابت خطای تشخیصش پوزش خواست.

منبع: سایت تاریخ ایرانی


 

 منبع خبر