پنجشنبه با شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 12؛ برآمد برین نیز یک چندگاه / زاده شدن منوچهر + متن صوتی و معنی اشعار

ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین شاهنامه فردوسی بخش آغاز کتاب را مطالعه می کنید همراه ما باشید. روزهای فرد منتظر بخش بعدی شاهنامه باشید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، یکی از بزرگترین حماسههای منظوم جهان، کتاب شاهنامه فردوسی، اثر ابوالقاسم فردوسی است. این اثر شامل حدود 50,000 تا 61,000 بیت است و به اساطیر، حماسهها و تاریخ ایران از آغاز، تا حملهی اعراب میپردازد. شاهنامه در سه بخش اسطورهای، پهلوانی و تاریخی نگاشته شده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادبیات کهن فارسی داشته است. این کتاب به بسیاری از زبانهای زندهی جهان نیز ترجمه شده است.
دربارهی کتاب شاهنامه فردوسی
یکی از بزرگترین و مهمترین آثار ادبیات کهن فارسی و یکی از شاهکارهای حماسی جهان، کتاب شاهنامه فردوسی (Shahnameh) است که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی (Ferdowsi)، شاعر بزرگ ایرانی، در حدود هزار سال پیش سروده شده است. شاهنامه به معنای «کتاب شاهان» است و داستانهای آن به تاریخ و اساطیر ایران باستان میپردازد. این اثر عظیم که بیش از 50,000 بیت شعر را در بر میگیرد، به زبان فارسی دری نوشته شده است.
نکوداشتهای کتاب شاهنامه فردوسی
محمدعلی فروغی، شاهنامه فردوسی را از گرانقدرترین و بزرگترین آثار موجود در تاریخ ادبیات فارسی میدانست و معتقد بود که این اثر نهتنها هویت ملی ایرانیان را زنده نگاه داشته، بلکه زبان فارسی را نیز از فراموشی نجات داده است. او فردوسی را به خاطر زنده نگاه داشتن تاریخ ملی و ادبیات کهن فارسی، بسیار مورد تقدیر قرار میداد.
محمدتقی بهار بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامهی خود، قدرت وعزتنفس را به ایرانیان بازگرداند. او معتقد بود که این اثر، ریشهی ایرانیان را قوی و آنان را در راه مردی، مردانگی و غیرت استوار ساخته است.
مجتبی مینوی معتقد بود که زبان فارسی وسیلهای برای استحکام اتحاد و ارتباط ایرانیان است و شاهنامه فردوسی این زبان را چنان غنی و محکم کرده که از فراموشی و نابودی در امان مانده است. او بر این باور بود که شاهنامه، نقش مهمی در حفظ و تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است.
حبیب یغمایی بر این باور بود که اگر تمام ثروت ایران از عصر غزنوی تاکنون در یک کفهی ترازو قرار گیرد و شاهنامه فردوسی در کفهی دیگر، شاهنامه ارزش بالاتری خواهد داشت. او معتقد بود که این اثر ارزش و اهمیت بینظیری دارد که با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست و جایگاه ویژهای در تاریخ و فرهنگ ایران دارد.
بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی را بهخاطر اخلاق شایسته و پاکی سخن، برتر از دیگر شعرا میدانست. او معتقد بود که فردوسی وطنپرست بوده و به ایران، عشق بسیاری داشته است. این عشق و شور در آثار او آشکار است و نشاندهندهی تعهد و وفاداری این شاعر به میهن و فرهنگ ایرانی است. فروزانفر بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامهی خود، ارزشهای والای انسانی و ملی را به نسلهای آینده منتقل کرده است.
شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 12
فایل صوتی شاهنامه فردوسی؛ فریدون - بخش 12
خلاصه شاهنامهٔ فردوسی؛ فریدون - بخش 12
در این بخش از شاهنامه، شاه ایرج به شبستان خود نگاه میکند و دختر زیبایی به نام ماه آفرید را میبیند که مورد علاقه اوست. از این عشق، دختری متولد میشود که او را منوچهر نامگذاری میکنند. منوچهر به خوبی و زیبایی پرورش مییابد و در نهایت به مقام پادشاهی میرسد. او به همراه پدرش ایرج و دیگر اهالی کشور جشن و سروری را برپا میکند، در حالی که همه پهلوانان و ناموران در این مراسم شرکت میکنند و به او پیشکش میکنند. داستان نشاندهندهی دلگرمی و امید به نسل جدید و آیندهای روشن است.
برگردان به زبان ساده
# برآمد برین نیز یک چندگاه
شبستان ایرج نگه کرد شاه
هوش مصنوعی: شبستان ایرج در یک شب تاریک، شاه مدتی به تماشا ایستاد و به اطراف نگاه کرد.
# یکی خوب و چهره پرستنده دید
کجا نام او بود ماهآفرید
هوش مصنوعی: شخصی زیبا و دلربا را دید که نامش ماهآفرید بود.
# که ایرج برو مهر بسیار داشت
قضا را کنیزک ازو بار داشت
هوش مصنوعی: ایرج نسبت به قضا و تقدیر بسیار محبت و دوستی داشت، به گونهای که کنیزکی که در خدمت او بود، از این محبت بهرهمند شده و بار و باری بر دوش گرفت.
# پری چهره را بچه بود در نهان
از آن شاد شد شهریار جهان
هوش مصنوعی: در دل یک جوان زیبارو، راز و نیاز و شگفتی وجود داشت که باعث خوشحالی پادشاه جهان شد.
# از آن خوبرخ شد دلش پرامید
به کین پسر داد دل را نوید
هوش مصنوعی: از آن شخص زیبا رو، دلش پر از امید شده و به خاطر کینهای که از پسر دارد، دل خود را به او نوید میدهد.
# چو هنگامهٔ زادن آمد پدید
یکی دختر آمد ز ماه آفرید
هوش مصنوعی: زمانی که وقت تولد فرا رسید، دختری از ماه پدیدار شد.
# جهانی گرفتند پروردنش
برآمد به ناز و بزرگی تنش
هوش مصنوعی: دنیا با فخر و زیبایی در حال رشد و پرورش است و وجودش به طور خاص و با شکوهی جلوهگر میشود.
# مر آن ماهرخ را ز سر تا به پای
تو گفتی مگر ایرجستی به جای
هوش مصنوعی: تو آن ماهرخ را از سر تا پا توصیف کردی؛ گویی که ایرج هستی به جای او.
# چو بر جست و آمدش هنگام شوی
چو پروین شدش روی و چون مشک موی
هوش مصنوعی: زمانی که او به سن جوانی رسید و به کمال زیبایی دست یافت، چهرهاش مانند ستاره پروین درخشان شد و مویش هم مانند مشک خوشبو بود.
# نیا نامزد کرد شویش پشنگ
بدو داد و چندی برآمد درنگ
هوش مصنوعی: نیا برای ازدواج با پشنگ، نامزدی را فراهم کرد و مدتی در این زمینه تأخیر داشت.
# یکی پور زاد آن هنرمند ماه
چگونه سزاوار تخت و کلاه
هوش مصنوعی: فرزند آن هنرمند ماه چگونه شایسته است که بر تخت و تاج نشیند.
# چو از مادر مهربان شد جدا
سبک تاختندش به نزد نیا
هوش مصنوعی: زمانی که او از مادر مهربانش جدا شد، به سرعت به سوی خانوادهاش رفت.
# بدو گفت موبد که ای تاجور
یکی شادکن دل به ایرج نگر
هوش مصنوعی: موبد به او گفت که ای پادشاه، دل خود را شاد کن و به ایرج توجه کن.
# جهانبخش را لب پر از خنده شد
تو گفتی مگر ایرجش زنده شد
هوش مصنوعی: جهانآفرین به شدت خندید و تو انگار که گفتی ایرج زنده شده است.
# نهاد آن گرانمایه را برکنار
نیایش همی کرد با کردگار
هوش مصنوعی: شخص باارزش و گرانبهای خود را به تضرع و طلب نزد خداوند میبرد.
# همی گفت کاین روز فرخنده باد
دل بدسگالان ما کنده باد
هوش مصنوعی: او میگوید که امروز روز خوبی است و دل دشمنان ما باید از غم و ناراحتی آزاد شود.
# همان کز جهان آفرین کرد یاد
ببخشود و دیده بدو باز داد
هوش مصنوعی: آنکه به یاد آفرینندهاش در جهان، از او محروم شده بود، اکنون بخشیده شده و دوباره به سوی او نگاه میکند.
# فریدون چو روشن جهان را بدید
به چهر نوآمد سبک بنگرید
هوش مصنوعی: فریدون وقتی که جهان را روشن و زیبا دید، با نگاهی ملایم و آرام به آن نظر افکند.
# چنین گفت کز پاک مام و پدر
یکی شاخ شایسته آمد به بر
هوش مصنوعی: او گفت که از خانوادهای پاک و اصیل، فرزندی شایسته و نیکو به دنیا آمده است.
# می روشن آمد ز پرمایه جام
مر آن چهر دارد منوچهر نام
هوش مصنوعی: پیالهای پر از شراب روشنی به من تقدیم شد که چهرهاش یادآور منوچهر، پادشاه بزرگ است.
# چنان پروریدش که باد هوا
برو بر گذشتی نبودی روا
هوش مصنوعی: او را به صورتی بزرگ کردهاند که هیچ چیز و هیچکس نتواند او را از مسیر خود دور کند و او را رها کند.
# پرستندهای کش به بر داشتی
زمین را به پی هیچ نگذاشتی
هوش مصنوعی: پرستندهای که زمین را در آغوش گرفته، هیچ چیز را بر زمین نگذاشته است.
# به پای اندرش مشک سارا بدی
روان بر سرش چتر دیبا بدی
هوش مصنوعی: او به زیبایی و لطافت مانند مشک سارا است و بر روی سرش چتری از پارچهای نرم و زیبا دارد که نشاندهنده elegance و شکوه اوست.
# چنین تا برآمد برو سالیان
نیامدش ز اختر زمانی زیان
هوش مصنوعی: زمانی که او به اوج رسید، سالها گذشت و هیچ آسیبی از ستارهها به او نرسید.
# هنرها که آید شهان را به کار
بیاموختش نامور شهریار
هوش مصنوعی: شاهان از هنرها بهرهمند میشوند و این موضوع را بهخوبی یاد میگیرند و به همین دلیل در تاریخ به نامی مشهور تبدیل میشوند.
# چو چشم و دل پادشا باز شد
سپه نیز با او هم آواز شد
هوش مصنوعی: زمانی که چشم و دل پادشاه روشن و باهوش شدند، سپاه نیز با او همگام و همدل شد.
# نیا تخت زرین و گرز گران
بدو داد و پیروزه تاج سران
هوش مصنوعی: نیا به او تخت طلایی و چکش سنگین داد و او را با تاجی بر سران پیروز کرد.
# سراپردهٔ دیبهٔ هفترنگ
بدو اندرون خیمههای پلنگ
هوش مصنوعی: درون چادر زیبا و رنگارنگی به شکل پلنگ، تزیینات و زیباییهای خاصی وجود دارد.
# چه اسپان تازی به زرین ستام
چه شمشیر هندی به زرین نیام
هوش مصنوعی: چه اسبهای عربی با زین طلایی و چه شمشیرهای هندی با نیام طلایی.
# چه از جوشن و ترگ و رومی زره
گشادند مر بندها را گره
هوش مصنوعی: بیت به توصیف این موضوع میپردازد که چگونه زرههای جنگی، از جمله جوشن و ترگ، به خوبی بر تن میشوند و یا در مورد این که چگونه مقاومت در برابر مشکلات و چالشها ممکن است. مانند این که بندهای زره به راحتی گره میخورند و محکم میشوند. این تصویر نشاندهنده قدرت و استقامت است.
# کمانهای چاچی وتیر خدنگ
سپرهای چینی و ژوپین جنگ
هوش مصنوعی: در اینجا به تصاویری از ابزار و وسایل جنگ اشاره شده است. کمان و تیر نمونههایی از تجهیزاتی هستند که در نبردها استفاده میشدند، در کنار سپرهای چینی و زرههای مخصوص که برای حفاظت از جنگجویان طراحی شده بودند. این توصیف نشاندهنده آمادهسازی و ویژگیهای مختلف جنگها و نبردها در زمانهای قدیم است.
# برین گونه آراسته گنجها
که بودش به گرد آمده رنجها
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که گنجینهها و ثروتها به این زیبایی تزئین شدهاند که در واقع از زحمتها و تلاشهایی که برای جمعآوری آنها صرف شده، به دست آمدهاند.
# سراسر سزای منوچهر دید
دل خویش را زو پر از مهر دید
هوش مصنوعی: دل من به زیبایی و عظمت منوچهر پر از عشق و محبت شده است.
# کلید در گنج آراسته
به گنجور او داد با خواسته
هوش مصنوعی: در این بیت، بیان شده است که کسی که خزانهای زیبا و پر ارزش دارد، با اراده و خواستهاش، کلید آن خزانه را به فرد دیگری میدهد. این نشاندهنده اعتماد و ارزشمندی رابطه بین دو نفر است.
# همه پهلوانان لشکرش را
همه نامداران کشورش را
هوش مصنوعی: او همه قهرمانان و نامآوران کشورش را در لشکر خود دارد.
# بفرمود تا پیش او آمدند
همه با دلی کینهجو آمدند
هوش مصنوعی: سلطان دستور داد که همه پیش او بیایند و همه با دلهایی پر از کینه و دشمنی نزد او حاضر شدند.
# به شاهی برو آفرین خواندند
زبرجد به تاجش برافشاندند
هوش مصنوعی: به فردی که به مقام و جایگاه بلندی رسیده، احترام و ستایش میشود و برای او تاجی از سنگ قیمتی میسازند و بر سرش میگذارند.
# چو جشنی بد این روزگار بزرگ
شده در جهان میش پیدا ز گرگ
هوش مصنوعی: این روزها مانند جشنی بزرگ به نظر میرسد و در این دنیا، میشها به خاطر خطر گرگها پیدا شدهاند.
# سپهدار چون قارن کاوگان
سپهکش چو شیروی و چون آوگان
هوش مصنوعی: سردار مانند قارن، سپهسالار مانند شیرو، و مانند آوگان است.
# چو شد ساخته کار لشکر همه
برآمد سر شهریار از رمه
هوش مصنوعی: پس از آنکه کار لشکر به اتمام رسید، فرمانده از میان جمعیت بیرون آمد.
خلاصه داستان فریدون
پادشاهی فریدون پانصد سال به طول انجامید. فریدون به رسم کیانی در روز بر تخت نشستن مردم را به عدالت و دین پروری نوید می دهد و مادر او فرانک نیز با شنیدن خبر پادشاه شدن فرزندش دو هفته بخشش کرده و جشن بزرگی بر پا می کند. فریدون صاحب سه فرزند پسر میگردد دو فرزند از شهرناز و فرزند کوچکتر از ارنواز. فریدون شخصی امین، صاحب منصب و دلسوز به نام جندل را بر می گزیند تا گرد جهان گشته و سه دختر که همسان و برابر و از نژاد بزرگان بوده و در سطح و اندازه پسران او انتخاب کند. جندل در نهایت دختران شاه یمن را شایسته پسران فریدون می داند و پس از ابراز این موضوع به شاه یمن و قدری دشواری ها این سه دختر را به عقد پسران فریدون در می آورد. فریدون تمامی سرزمین خود را به سه بخش تقسیم کرده و به پسران خود واگذار می کند.
سلم پسر بزرگ فریدون، شاه منطقه غرب و روم می گردد. سرزمین ترکان و چین به پسر دوم تور سپرده شده و ایرج کوچکترین فرزند، پادشاه سرزمین مرکزی ایران و منطقه بین النهرین و شبه جزیره عربستان می شود. مدت طولانی می گذرد و فریدون سالخورده می شود .آتش حسادت دیرین به ایرج در دل سلم روشن می شود به تحریک تور پرداخته او را با خود همراه می سازد که چرا ما دو برادر که بزرگتر هستیم باید در سرزمین های دور باشیم و پسر کوچکتر در کنار پدر در سرزمین اصلی بماند.
نامه تهدید آمیزی به فریدون نوشته می شود که یا ایرج نیز همچون آنها از سرزمین اصلی ایران خارج شود یا به جنگ او می آیند. ایرج راه آشتی در پیش گرفته با وجود اخطارهای مکرر فریدون جهت گفتگو به نزد برادران خود می رود ایرج در نهایت به دست تور کشته شده و سر او را برای فریدون می فرستند. فریدون با دیدن این دیدگانش سفید شده و کور میگردد. تمامی سرزمین ایران سراسر سیاه پوش شده و روزگاری دراز فریدون به سوگواری می پردازد. ایرج را کنیزکی بود به نام ماه آفرید که از ایرج باردار بود. فریدون از این خبر شادمان شده به کین خواهی ایرج امیدوار میگردد.
از ماه آفرید دختری متولد می شود.دختر بزرگ شده و با پشنگ ازدواج می کند. از این ازدواج پسری بدنیا می آید درخور پادشاهی و تخت کیان. او را به نزد فریدون می برند که چشم بگشای و به او بنگر که سرتا به پا گویی ایرج است. فریدون از خداوند یاد کرده از او تمنای یاری دارد. دعای او پذیرفته شد فریدون بینا می گردد کودک را در آغوش گرفته او را منوچهر می نامد. بر منوچهر سالیان دراز می گذرد. هنرهای شاهان و بزرگان را می آموزد با سلاح های مختلف جنگی آشنا شده و فنون نظامی را می آموزد. خبر منوچهر در تمامی سرزمین ها می پیچد. سلم و تور از موضوع آگاه شده توطئه ای می چینند.
نامه ای به فریدون برای عذر خواهی می نویسند و خواهان بخشش گناهان قبلی خود می شوند. به فریدون می گویند منوچهر را به نزد ایشان بفرستد تا آنها غلامی او را کنند. فریدون پاسخ نامه را به تندی داده به آنها اعلام جنگ می نماید. منوچهر به انتقام ایرج به جنگ آنها می رود. در نبرد اول به جنگ تور می رود. تور که توان نبرد با او را ندارد شب هنگام دست به شبیخون می زند. منوچهر از شبیخون او مطلع شده اوست که تور را غافلگیر می کند در نبرد سخت تور به دست منوچهر کشته می شود. منوچهر سر تور را همراه با نامه ای برای فریدون می فرستد و ازآنجا عزم نبرد با سلم می کند. در قلمرو سلم دژی تسخیر ناپذیر به نام دژ آلانان بود. قارن جهان پهلوان ایران زمین پیش بینی می کند که سلم اگر در نبرد تاب نیاورده و به این دژ می گریزد که در این صورت هیچ راهی برای دست یابی به او نیست.
لذا در ابتدای جنگ با موافقت موچهر تدبیری اندیشیده به دژ آلانان نفوذ کرده و آنرا نابود می سازد. پیش بینی قارن اتفاق می افتد. در میدان نبرد سپاهیان سلم شکست سختی خورده، سلم به طرف دژ عقب نشینی می کند. اما دیگر دژی وجود ندارد به ناچار راه گریز در پی میگیرد. منوچهر سوار بر اسب بدنبال او می رود منوچهر به سلم می گوید از چه می گریزی آمده ام تا آن تاج خسروانی که از طمع آن ایرج را کشتی بتو دهم. آن دانه کینه ای که کاشتی اکنون به بار آمده است. منوچهر نزدیک سلم شده و با زخم شمشیرش او را به دو نیم می کند.
پس از کشته شدن سلم منوچهر به اعلام توقف قتل و خونریزی می دهد. سر سلم را همچون تور برای فریدون می فرستد. فریدون منوچهر را به شاهنشاهی جهان برمی گزیند فریدون از غم از دست دادن سه فرزند خویش در ماتم می ماند تازمانه او سر می رسد. منوچهر فریدون را با رعایت کلیه آداب و مراسم تدفین پادشاهان در دخمه ای جای میدهد.
تصاویر نسخه های قدیمی شاهنامه فردوسی
فانوس خیال
شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو