وقتی یک زن از دل تراژدی، حماسه بیرون میکشد

به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، راویان ماهری که در لالاییشان از هیولایی میگویند که آمده تا خوبیها را از بین ببرد و ما آن کسی هستیم که خوبی را در مشتمان نگه میداریم تا در دنیا کم نشود.
همیشه کمی عقبتر از خط مقدم، زنانی هستند که همانطور که باند سفید را روی خون قرمز میبندند، حرفهایشان را مرهم روی زخم سرباز میکنند؛ راویان ماهری که از قصه رشادتهای آشنا میگویند تا همانطور که زخم را میبندند، دریچه امید را باز کنند تا اسلحه دوباره در دست سرباز جان بگیرد.
در تاریخ جنگ، اما زنانی هستند که خودشان سوژه روایت هستند؛ روایتی از جسارت و شجاعت محض. از فرنگیس 18ساله که وقتی جنگ شد، یکتنه خانوادهاش را به دوش کشید و بعثیهایی که سر راهش سبز شدند را به زیر کشید، تا شد شیرزن کردستان؛ تا زهرا حسینی که 17سالگیاش را میان پیکرهای شهدا در روزهای اول جنگ و خرمشهر جشن گرفت. همگی همان زنان شجاعی بودند که تماشای نترسی و غیرتشان الهامبخش مردان بود.
حالا یک بار دیگر در تهران، روی آنتن زنده شبکه خبر، دلیرزن دیگری، در حالی که مدتی قبل از احتمال حمله صهیونیستها به محل کارش مطلع شده، اما از صندلی اجرا تکان نمیخورد و با انگشت اشاره، خطاب به صهیونیستها از جایگاه حق و باطل میگوید.
واقعیت این است که شجاعت و نترسی چیزی نیست که بشود آن را به کسی دیکته کرد و از او خواست وقتی پشتسرت در حال انفجار است، شجاع باش و سر جایت بنشین! اگر سحر امامی موقع حمله اسرائیل، با صدایی رسا انگشت اشارهاش را بالا میآورد و میگوید: «صدایی که شنیدید، صدای متجاوز به خاک وطن، صدای متجاوز به صدای حق و حقیقت است...» چون شجاعت در ذات او به عنوان یک زن ایرانی نهفته است؛ چون با این دستفرمان بزرگ شده و باور دارد اگر قرار است پشت این صندلی، زندگیاش تمام شود، دنیای دیگری هم هست. پس میماند و مانور قدرت میدهد.
که اگر شجاعت دیکتهکردنی و تزریقکردنی بود، میشد به سخنگوی ارتش اسرائیل تجویز کرد تا موقع صحبت از حمله ایران دستش نلرزد و آن را در جیبش قایم نکند؛ یا به خبرنگار اینترنشنال که هنوز گرد انفجاری روی لباسش ننشسته، از ترس آژیر خطر آنتن زنده را رها میکند، هم تزریق کرد.
باید پذیرفت که اسرائیل هیچ تصوری از جامعه ایرانی، زن ایرانی و مردمان شیعه این سرزمین ندارد. هر بار که دیوانهتر از قبل تصمیم میگیرد حمله به جای بزرگتر و مهمتری انجام بدهد، با کسانی مواجه میشود که کیش و ماتش میکنند. این بار هم نوبت سحر امامی بود که در قامت مجری خبر، نقشه نتانیاهو برای ایجاد وحشت را نقش بر آب کند و از دل چیزی که شاید تصور میشد منجر به تراژدی شود، حماسه بیافریند.
در این ساختمان، نه خبری از مقامات نظامی بود و نه تأسیسات هستهای؛ بلکه جنگنده اسرائیلی آمده بود تا با حمله به ساختمان رسانه ملی، پیام ترس و دلهره در جامعه ایران صادر کند. حالا اما ورق برگشته است. تاریخ از این حمله و از دستان پرصلابت زن ایرانی، یک حماسه خواهد گفت.
از غروب روز گذشته، تصویر یک دلیرزن ایرانی بهعنوان نمادی از شجاعت و نترسبودن بین ایرانیها دستبهدست میشود. حتی آنهایی که زمانی انتقاداتی به اجرای امامی داشتند، از دیروز فقط تحسینش میکنند و از دلیریاش صحبت میکنند، پز ایرانی و زن ایرانی بودنش را میدهند و برای سلامتیاش نذر میکنند.
از آن طرف، در فضای مجازی نیز مردم در دیگر جاهای دنیا با تعجب، فیلمی از یک مجری زن ایرانی را دستبهدست میکنند و کپشن میزنند: «واقعاً نترسید؟ چطور نترسید؟ عجب زنانی دارد این سرزمین!»
و این همان چیزی است که شهرکنشینان اشغالگر خیلی دیر دارند درباره ما میفهمند؛ اینکه اینجا، زنانش هم بدون اسلحه و موشک، فقط با چند ثانیه فیلم، هر آنچه رشته بودند را پنبه میکنند.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/