جنگ در اندیشه رهبر انقلاب؛ قدرت سلاح یا سلاح قدرت؟

به گزارش گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم، یوسف پورجم طی یادداشتی با عنوان «قدرت سلاح یا سلاح قدرت؟» به بازخوانی جنگ در منظومه اندیشه رهبر انقلاب پرداخت و نوشت: جنگ، در نگاه سطحی، امری مهیب و دهشتناک است؛ اختلال در صلح، فروپاشی نظم، مرگ، ویرانی و آوارگی. اما در منظومه فکری مقام معظم رهبری، جنگ صرفاً رویدادی تراژیک یا یک تهدید اضطراری نیست. آنگونه که در دهههای رهبری ایشان بارها تبیین شده، جنگ میدانی تمدنی است؛ بستری برای ظهور حقیقت ملتها، عیار ایمان، و میدان بسط قدرت معنادار. آنچه این منظومه را ممتاز میسازد، نه صرف تحلیل نظامی–سیاسی جنگ، بلکه تبیین آن در چارچوبی هستیشناسانه، انسانساز و تمدنپرداز است.
این دستگاه فکری، جنگ را نه بر اساس قواعد کلاسیک غربی (مانند توازن قوا، دیپلماسی قهری یا منافع ملی محض)، بلکه در پرتو تقابل تاریخی حق و باطل، سیر حرکت امت، و نسبت انسان با مأموریت الهیاش بازخوانی میکند. در چنین افقی است که مفاهیمی مانند اتحاد، قدرت، امنیت، و حتی صلح، معنایی دیگرگون مییابند.
اتحاد، سلاح نرم
در دل این منظومه، وحدت ملی بهمنزله سلاحی راهبردی و بازدارنده جای میگیرد؛ نه از آن نوع که در زرادخانهها انباشته میشود، بلکه نیرویی اجتماعی–معنوی که توان تبدیل «ملت» به «امت مقاوم» را دارد. رهبری همواره تأکید کردهاند که بزرگترین سرمایه نظام در عبور از جنگ تحمیلی، انسجام مردمی بود، نه برتری تسلیحاتی. دشمن از سلاح ما نمیهراسد، بلکه از پیوند ایمان و عزم ملی میترسد.
اتحاد در این دستگاه، امری شعاری یا عاطفی نیست، بلکه مولفهای راهبردی در تولید قدرت ملی است. در جهانی که جنگها پیش از سنگر، در فضای ذهن و روان شکل بگیرند، یکپارچگی جامعه و اعتماد عمومی، کارآمدترین ابزار مقابله با فروپاشی از درون است.
واکنش مناسب ملی، تبدیل جنگ به فرصت نه فرار از آن
پرسش اصلی در هنگامه تهدید آن نیست که چگونه صلح را حفظ کنیم، بلکه این است که چگونه ملت را از حالت تدافعی به حالت تهاجمی معرفتی، تمدنی و روانی برسانیم؟ در نگاه رهبری، هر شرایط جنگی، یک موقعیت آزمون است. آزمون تدبیر نخبگان، ایمان مردم، کارآمدی ساختارها، و سطح درک ما از «دشمنشناسی».
این واکنش ملی باید بر سه پایه استوار باشد:
1. فهم درست از تهدید؛ نه بزرگنمایی و نه سادهسازی
2. ساماندهی به روایت ملی از جنگ
3. بسیج همزمان عقلانیت و ایمان در مدیریت بحران
در منظومه فکری رهبری واکنش مناسب یعنی تبدیل شرایط تهدید به بستر بازتولید مشروعیت، وحدت، و بازتعریف هویت ملی؛ آنگونه که در دفاع مقدس، ملت ایران نهتنها تسلیم نشد، بلکه تثبیت خود را در تاریخ انقلاب اسلامی بهدست آورد.
قدرت سلاح یا سلاح قدرت؟
رهبری میان «داشتن سلاح» و «داشتن قدرت» تفکیک قائلاند. قدرتِ سلاح، در نبود اراده، ایمان، مشروعیت و منطق دفاع مشروع، به پوستهای بیروح بدل میشود. در مقابل، آنجا که ملت باور دارد، میفهمد، متحد است و آماده، حتی فقدان تجهیزات، مانع پیروزی نیست.
اقتدار نظامی تنها زمانی بازدارنده است که در دل یک منطق سیاسی مقتدر و مشروع جا گرفته باشد. اینجاست که مفهوم «قدرت ملی» در منظومه رهبری شکل میگیرد که آمیزهای از توان دفاعی، استقلال سیاسی، مشروعیت مردمی، خودباوری فرهنگی، و هدایت الهی است. این قدرت، هم جنگ را دور میکند و هم در صورت وقوع، شکستناپذیری در معنا را تضمین مینماید.
صلح و جنگ در منطق قدرت
در ادبیات رسمی غرب، صلح محصول گفتگو و بدهبستان است؛ اما در اندیشه رهبری، صلحِ واقعی فقط وقتی حاصل میشود که طرف مقابل احساس شکست یا ناتوانی کند. صلحِ بدون قدرت، صلح تحمیلیِ پوسیده و ناپایدار است. رهبری بارها تأکید کردهاند که آمادگی برای جنگ، پیشنیاز تحقق صلح پایدار است.
از این رو، ایشان از مفهومی بهنام بازدارندگی فعال سخن میگویند که نه به معنای شروع جنگ، بلکه به معنی داشتن اراده و اقتدار لازم برای پاسخ قاطع، فوری، و کوبنده به هر تجاوز است. این منطق، جنگ را هزینهزا و صلح را عقلانی میکند.
صورتهای جهاد فراتر از میدان رزم
جنگ، صرفاً جنگ گلوله نیست؛ عرصه جهاد است، و جهاد، در اندیشه رهبری، صورتی چندبعدی دارد:
– جهاد نظامی برای دفاع از مرزها
– جهاد رسانهای برای دفاع از حقیقت
– جهاد تبیین برای دفاع از افکار
– جهاد فرهنگی برای دفاع از هویت
– جهاد اقتصادی برای دفاع از معیشت
در این منظومه، پیروزی فقط در میدان نظامی رخ نمیدهد؛ بلکه در قدرت روایت، وحدت کلمه، بصیرت عمومی و صلابت فرهنگی نیز سنجیده میشود. لذا جنگ، فرصتی برای احیای جهاد و بازیابی مراتب انسانی ملتهاست.
امنیت ساختنی ، نه خریدنی
یکی از کلیدیترین مفاهیم در منظومه رهبری، «امنیت درونی» است. امنیت، نه از پای میز مذاکره حاصل میشود، نه از خرید سلاحهای پیشرفته، و نه با تکیه به قدرتهای بیگانه. بلکه تنها قدرت درونیِ متکی به مردم، ایمان، و توان بومی است که امنیت پایدار تولید میکند.
در این چارچوب، وابستگی امنیتی عین ناامنی است. زیرا دشمن، تأمین امنیت را وسیله فشار و امتیازگیری قرار خواهد داد. تنها ملتی که بتواند امنیت را خود تولید کند، میتواند مستقل و محترم باقی بماند.
ایران، مرکز شورش بر نظم جهانی
انقلاب اسلامی در جهان امروز، تنها یک کشور نیست؛ بلکه نماد ایستادگی در برابر نظم سلطهمحور جهانی است. رهبری با تیزبینی ریشههای تقسیم جهان به «اول، دوم و سوم» را برملا ساختهاند، یعنی تثبیت برتری تمدن غربی و حاشیهسازی از سایر ملل. اما ایرانِ امروز، با عبور از گفتمان توسعهنیافتگی، خود را در مرکز معادله جهانی جدید بازتعریف میکند.
از نگاه رهبری، نهتنها نباید این سهگانه را پذیرفت، بلکه باید آن را برهم زد؛ و این امر تنها از طریق مقاومت، الگوسازی، و بازیسازی ممکن است. جنگ، در این معنا، دیگر نه فقط درگیری نظامی، بلکه صحنه رویارویی با منطق سلطه است.
بازگشت انسان ایرانی به صحنه تاریخ
منظومه جنگ در اندیشه رهبری، در نهایت، به بازآفرینی انسان ایرانی ختم میشود. انسانی که دیگر بازیخورده، تحقیرشده یا منفعل نیست، بلکه بازیساز، با عزت، مؤمن، و موثر در سرنوشت جهان است. جنگ، بستر بازگشت این انسان به صحنه تاریخ است.
اگر در دوران قاجار، انسان ایرانی نماد شکست و عقبماندگی بود، و در دوران پهلوی، مظهر تقلید و وابستگی، در جمهوری اسلامی، او نماد ایستادگی، فاعلیت و تمدنسازی شده است. این بازگشت، تنها از طریق عبور از میدانهای سخت ـ از جنگ تحمیلی تا جنگ روایتها ـ ممکن شده است.
جنگ در منظومه رهبری آستانه است نه پایان
در نهایت، جنگ در این دستگاه فکری، نه پایان راه، بلکه آستانهای برای ورود به مرحلهای بالاتر از رشد ملتهاست. این نگاه، نه جنگطلب است، نه صلحگرای سادهلوح. بلکه واقعبین، الهینگر، و عزتمحور است. جنگ، اگر به درستی شناخته و مدیریت شود، فرصت امتسازی، تمدنسازی، و بیداری جهانی است. و در این میدان، ملتی پیروز است که پیش از پیروزی در جبهه نظامی، در جبهه درک، ایمان، و روایت پیروز شده باشد.
انتهای پیام/