کفگیر ژانرها به ته دیگ رسید؟

به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، «موچین» اولین سریالی بود که رسماً برای نمایش خانگی مجوز گرفت. سریالی که هیچکس دیگر نامش را هم در خاطر ندارد. از ماجرای موچین تا امروز حدود 5 سالی میگذرد. در این 5 سال بیش از 85 اثر منتشر و پخش شدهاند که نشان میدهد نمایش خانگی سالانه به طور میانگین 17 سریال را منتشر کرده است. از این 85 اثر، 29 اثر جنایی است و این یعنی 35 درصد محتوای تولید شده در 5 سال اخیر. بعد از جنایی رتبه بعدی به آثار کمدی اختصاص دارد و این ژانر با حدود 22 اثر توانسته بخش مهمی از مخاطبان را به خود اختصاص بدهد و این یعنی یکچهارم کل آثار پلتفرمها. این آمارهای به نظر ساده اما یک نکته جالب توجه دارد، نکتهای که نشان از یک تغییر رویکرد معنادار میدهد.
وقتی سال 1401 بچه مدرسهایها کولههایشان را جمع میکردند
سال تحصیلی در سال 1401 از دوم مهر آغاز شد، چون اولین روز پاییز جمعه بود. جمعهای که در آن یکی از اتفاقات مهم تاریخ ویاودیها در ایران رخ داد. سریالی با نام «پوست شیر» منتشر شد. پیش از آنکه پوست شیر شروع به پخش کند در سالهای 1399 و 1400 و نیمه اول 1401، بازار اصلی نمایش خانگی در دست کمدیها بود، همانطور که سینما هم در دستشان است. آمارها نشان میدهد در سه سال 99 تا 1401، 13 اثر کمدی پخش شد و در همان بازه زمانی 10 اثر جنایی منتشر شده است. حالا این عدد را مقایسه کنید با آمار دو سال و سه ماه بعد از سال 1401 یعنی پس از پخش پوست شیر. ناگهان آثار جنایی از 10 اثر به 19 اثر میرسند و کمدیها از 13 به 10 اثر کاهش پیدا میکنند. در سالهای 1402 و 1403 به طور میانگین هر سال 9 اثر ساخته میشود و این یعنی در پلتفرمها با چیزی مواجه هستیم که شبیه به سندرم است؛ سندرم پوست شیر. سال 1402 نه تنها شرایط برای کمدیها بد میشود بلکه وضعیت ملودرامها و تاریخیها هم به بحران میخورد و عملاً همه تمرکز روی تولید آثار جنایی میرود. حتی کمدیهایی که در سال 1402 ساخته میشود هم رنگوبوی جنایی پیدا میکنند.
حتی اگر سندرم اثر پوست شیر را هم در نظر نگیریم باز هم مشکلات نمایش خانگی جدی است. مؤلفههای مشترک در ملودرامها بیداد میکند، سندرم تولید آثار ترکیهای هم که کماکان در ملودرامها خودش را نشان میدهد. (کما اینکه از «آبان» گرفته تا «گیسو» مؤلفههای ترکیهای وجود دارد) از طرفی بخش مهمی از کمدیها تصادفی هستند و متکی به تکههای وایرالی شدهاند و اگر بخواهیم برایند بگیریم، کمدیهای نمایش خانگی بیش از آنکه در پلتفرمها دیده شوند در اینستاگرام مخاطب میگیرند. با این حال، نه تنها کمدیها دیگر ژانر اصلی نمایش خانگی نیستند بلکه ایدههایشان هم در حال ته کشیدن است، همانطور که در سینما هم دچار تنفس مصنوعی است. اگر دنبال مصداقی میگردید، تماشای وضعیت کنونی رضا عطاران کافی است. عطاران هم در «صدام» چیزی نزدیک به فاجعه است و هم در «اجل معلق». حتی اگر عطاران را هم در نظر نگیریم، وضعیت مدیری در نمایش خانگی مثال دیگری از زوال کمدی در این بستر است. حال این شرایط را مقایسه کنید با عطاران «دفتر یادداشت» و مهران مدیری در «هیولا» و «دراکولا». انگار توجه پلتفرمها در عطف نگاههایشان به ژانر خاص، باقی آثار را زیر کشیده است.
چه شد که تاریخیها هم سقوط کردند؟
در 85 اثری که در این 5 سال ساخته شده حدود 9 اثر تاریخی داریم که 7 تای آن برای سال 1401 و قبل از آن است و در سه سال اخیر تنها 2 اثر تاریخی ساخته شده. این یعنی در پلتفرمها هیچ ایدهای برای تولید اثر تاریخی وجود ندارد. از طرفی منطقی هم به نظر میرسد، زیرا برای تولید اثر تاریخی نیاز به هزینه دو سریال جنایی یا ملودرام داریم. بر همین اساس، اصولاً ساخت اثر تاریخی صرفه اقتصادی ندارد. حتی اگر پلتفرمی بخواهد این ریسک را بکند و تاریخی بسازد، باز هم شرایط آنچنان که باید خوب نیست، چون سوژهها تکراری است و البته کمهزینه.
در هیچ اثری در نمایش خانگی به قبل از دوره ناصرالدین شاه نرفتیم و نویسندگان چنین ریسکی را نمیکنند. تازه این شرایط برای قبل 1402 است. در سه سال اخیر «تاسیان» و «سووشون» تنها تاریخیهای نمایش خانگی هستند که یکی مربوط به پهلوی اول و یکی برای پهلوی دوم است، از طرفی سوژهها هم تکراری است. تاریخی عاشقانهها مدام در حال تکرار شدن هستند و بعد کمدی تاریخیها با دو اثر جایگاهی در میان آثار نمایشخانگی پیدا کردهاند.
وضعیت نمایشخانگی چیزی شبیه به تیم کیروش
در 5 سال اخیر، پلتفرمهای بسیاری آمدهاند و رفتهاند، با این حال سه پلتفرم کماکان انحصار تولید را در دست دارند. فیلیمو با 27 اثر رکورددار تولید است و پس از آن، نماوا با 22 اثر در رتبه دوم ایستاده، پس از اینها فیلمنت با 19 اثر جایگاه سوم را از آن خود کرده است و بعد نوبت به محصول مشترکهای فیلیمو و نماوا میرسد. اما نکته جالب در پلتفرمهایی مانند آپرا، لنز و تماشاخونه است که پس از مدتی، تولید آثار را کنار گذاشتهاند و چند وقتی است که دیگر خبری از آنها در رسانهها نیست. وضعیت تولید در نمایش خانگی روی نقطه حساسی ایستاده است که مسئولانشان را وادار میکند به عدم ریسک در تولیدات. آدم وقتی وضعیت کنونی نمایش خانگی را میبیند، یاد وضعیت کنونی تیم ملی و یا دوران کیروش میافتد. پلتفرمها تا میبینند اثری در نمایش خانگی مطرح شده، سریعاً به دنبال کپی کردن و سریدوزی میافتند. برای آنکه از تب پلتفرمی عقب نمانند و مانند آپرا از بازی کنار زده نشوند.
در چنین وضعیتی برخی از پلتفرمها سعی کردند در 5 سال اخیر، یک یا دو بار هم خلاقیت در ژانر انجام دهند. به عنوان مثال اثری مانند «عقرب عاشق» که پلتفرم نماوا آن را ساخته بود، یک اتفاق متفاوت بود و تلاشی برای ورود به آثار علمی و تخیلی بود اما درنهایت نه مخاطب گرفت و نه توانست موجی ایجاد کند. این اتفاق برای «روزی روزگاری مریخ» و هم رقم خود اما در هایت هیچ نتیجهای نداشت و عملاً خلاقیتها هم بیپاسخ ماند. دلیلش هم عدم برنامهریزی درست پلتفرمها برای ورود به ژانر جدید بود.
پلتفرمها کاملاً متکی به تک اثر هستند و به جای آنکه بخواهند روی ذائقه مخاطب اثر بگذارند، اثر پذیرند. یک سال و چند ماه قبل وقتی «افعی تهران» پخش شد، موجی راه افتاد که میگفتند آثار نمایش خانگی به سمت تولیدات روانشناختی خواهد رفت، اما همان هم زمین خورد یا وقتی «در انتهای شب» پخش شد، برخی گمان میکردند موجی از ملودرام وارد بازی میشود، اما آن هم پی گرفته نشد. حتی در حوزه آثار تاریخی هم بعد از «خاتون» قرار بود موج تولید آثار تاریخی راه بیفتد اما بعد از حدود چند سال پاکروان «تاسیان» را ساخت که به مراتب از خاتون ضعیفتر است. مسئله اصلی از یک جهت بیایده بودن است و از طرفی مربوط است به سقوط و ضعف در فیلمنامه. اینطور به نظر میرسد که پلتفرمها چند مؤلفه را به سازندگان میدهند و درنهایت، یک اثر تکراری روانه پخش میکنند. انگار قرار نیست در فیلمنامهها اتفاقی رقم بخورد و شاهد داستانهای جدیدتری باشیم.
جهان هم در جهت جنایت است اما...
با نگاهی به وضعیت جهانی پلتفرمها در آنجا هم شاهد ترند بودن آثار جنایی هستیم اما یک تفاوت میان این جنایی و آن جنایی وجود دارد و آن هم در قصه است. عملاً بخش مهمی از آثار جنایی در چند سال اخیر اصلاً قابل دیدن نیستند و مخاطب هم پس از پخش چند قسمت دیگر حاضر به دیدن ادامه سریال نیست. اگر پلتفرمها میزان تماشایشان را به صورت شفاف بیان کنند آنگاه معلوم میشود آثاری مانند تاسیان در قسمتهای اول چند مخاطب داشته و الان چند مخاطب دارد؟ اوضاع را میتوانید از میزان تبلیغات پلتفرمها برای اثری که از نیمه گذشته ببینید. آثاری که دیگر چیزی به پایانشان نمانده اما کماکان تبلیغات گسترده میگیرند تا پلتفرم بیمخاطب نماند. با این روند اصلاً بعید نیست داستان نمایش خانگی و آثار جنایی هم دچار پایانی تلخ شود و لباس پوستشیری که پلتفرمها پوشیدهاند، نخنما شود. همهچیز بسته به تنفس مصنوعیهاست و اگر پلتفرمها نتوانند واچتایم یا مدت تماشا را بیشتر کنند، احتمالاً تبلیغات کمتری بگیرند و اگر تبلیغات کمتری بگیرند، وضعیت پلتفرمهای اصلی پخش رو به زوال میرود و درنهایت برای پلتفرمها بازی موازی هم باز میشود و سمفونی سریالهای متوسط به راه میافتد.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/