چرا غنی‌سازی؟

 چرا غنی‌سازی؟
  با نگاهی به مواضع طرف آمریکایی، می‌توان ارزیابی کرد که ایالات متحده از همان ابتدا با نیت شفاف در زمینه‌ ممانعت از انجام فرایند غنی‌سازی و اخلال در مسیر تحقق چرخه‌ سوخت هسته‌ای توسط تهران وارد مذاکره شد و سایر موارد، دارای کارکرد رسانه‌ای بوده است.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، مهدی خانعلی‌زاده در یادداشتی نوشت: از ابتدای شروع فرایند مذاکرات غیرمستقیم تهران - واشنگتن که با نامه‌ ارسالی از سوی رئیس‌جمهور ایالات متحده پایه‌گذاری شد، سیاست «اعلامی» کاخ سفید، اطمینان از عدم دستیابی ایران به سلاح اتمی بوده است؛ سیاستی که البته در جریان مذاکرات و در راستای سیاست «اعمالی» آمریکا، تبدیل به جلوگیری از انجام غنی‌سازی در خاک ایران و خروج مواد غنی‌شده‌ هسته‌ای شد. با نگاهی به مواضع و رویکردهای طرف آمریکایی، می‌توان این‌گونه ارزیابی کرد که ایالات متحده از همان ابتدا با نیت شفاف در زمینه‌ ممانعت از انجام فرایند غنی‌سازی و اخلال در مسیر تحقق چرخه‌ سوخت هسته‌ای توسط تهران وارد مذاکره شد و سایر موارد، صرفاً دارای کارکرد رسانه‌ای و در مسیر اقناع افکار عمومی جهانی بوده است.

 

اما علت تأکید طرف آمریکایی بر «غنی‌سازی صفر» چیست؟
پاسخ به این سؤال را باید در اظهارات مارکو روبیو، وزیر امور خارجه ایالات متحده جست‌وجو کرد؛ جایی که او در جلسه‌ استماع کنگره صراحتاً به مسئله بازدارندگی اتمی ایران اشاره کرد و گفت: «ایرانیان برنامه غنی‌سازی اورانیوم خود را وقار و غرور ملی خود می‌دانند. اما به باور ما، غنی‌سازی اورانیوم برای آن‌ها یک عامل بازدارنده است. زیرا ایران را به کشوری در مرز هسته‌ای شدن تبدیل می‌کند و باعث می‌شود آن‌ها غیرقابل‌دستیابی باشند. این مسئله، چالش اصلی کنونی ماست. اگر آن‌ها غنی‌سازی اورانیوم خود را حفظ کنند، می‌توانند سطح غنی‌سازی خود را افزایش دهند. 90 درصد برنامه غنی‌سازی، رسیدن به سطح 3.67 است، پس از آن، برنامه غنی‌سازی می‌تواند تسلیحاتی شود. مشکل ما این است که ایرانیان خواستار حفظ برنامه غنی‌سازی اورانیوم خود هستند.»

سخنان روبیو در چهارچوب «بازدارندگی مجازی اتمی» قابل‌فهم است. ایران در سال‌های اخیر و با اتخاذ یک راهبرد واقع‌گرایانه، بازدارندگی اتمی خود را بدون تولید سلاح اتمی محقق کرده است. این مسئله مبتنی بر تعریف «بازدارندگی» در حوزه‌ علم روابط بین‌الملل است؛ جایی که سران واشنگتن و تل‌آویو به‌خوبی می‌دانند که اگرچه توانایی اعمال ضربه اول به ایران را دارند و این ضربه می‌تواند برای تهران، آسیب‌ساز باشد؛ اما به دلایل مختلف- ازجمله وسعت سرزمینی- ایران می‌تواند ضربه دومی به اسرائیل وارد کند که نابودکننده باشد...

یعنی اگر مبنای توازن قوا میان دو واحد سیاسی، به تقابل کشیده شود، تل‌آویو توان مقابله با تهران را ندارد و اساساً به همین دلیل است که ایران با سلاح‌های متعارف خود دارای بازدارندگی اتمی در برابر اسرائیل با سلاح‌های اتمی است. 

همین واقعیت باعث شد رئیس‌جمهور سابق آمریکا از ایران به‌عنوان یک کشور «عملاً هسته‌ای» نام ببرد و مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم ایران را تنها واحد سیاسی دارای توان تولید سلاح اتمی معرفی کند که اقدام به تولید سلاح نکرده است. دو عملیات نظامی وعده صادق ایران علیه اسرائیل، وضعیت بازدارندگی واحدهای سیاسی در جهان امروز را به سه دسته‌ «کشورهای اتمی»، «کشورهای غیراتمی» و «ایران» تقسیم کرده است؛ یعنی تهران تنها واحد سیاسی جهان است که بدون ساخت سلاح اتمی، بازدارندگی اتمی دارد. در واقع رویکرد «خردگرایانه» ایران در موضوع صنعت هسته‌ای باعث شده ضمن عدم تمرکز فشارها بر کشورمان، خدشه‌ای بر بازدارندگی ایران در قبال رژیم صهیونیستی نیز وارد نشود. همین مسئله، زمینه‌ ابراز نگرانی اصلی طرف آمریکایی از انجام فرایند غنی‌سازی در داخل ایران است که از ابتدای مذاکرات نیز روی آن تاکید شده است.

اهمیت این مسئله برای آمریکایی‌ها تااندازه‌ای است که حتی برای ممانعت از تثبیت بازدارندگی مجازی اتمی ایران، در پیشنهاد نهایی خود که به‌صورت مکتوب به‌طرف عمانی ارائه شده و در اختیار تیم مذاکره‌کننده‌ کشورمان قرار گرفته، مسئله‌ای تحت‌عنوان «کنسرسیوم هسته‌ای» با مشارکت برخی کشورهای منطقه و همچنین نظارت واشنگتن و بروکسل را مطرح کرده‌اند. طبق این پیشنهاد، فرایندهای مختلف چرخه‌ سوخت ازجمله غنی‌سازی در خاک ایران- با محوریت جزایر سه‌گانه در خلیج‌فارس- تنها زمانی از سوی واشنگتن قابل‌پذیرش است که به‌صورت مشترک و با نظارت مستقیم بازرسان آمریکایی انجام شود؛ مسئله‌ای که به معنای کنار رفتن عاملیتِ بازدارندگی از مسئله غنی‌سازی است. البته این مسئله از سوی مقامات کشورمان مورد پذیرش قرار نگرفته و صراحتاً رد شده است؛ چراکه بنیان و اساس مسئله «غنی‌سازی»، تثبیت بازدارندگی و حفاظت از منافع ملی است. هر ایده‌ای که اختیار و مدیریت ایران در این فرایند را محدود کند- حتی اگر در خاک کشورمان باشد- اقدام علیه امنیت ملی است و بر همین اساس، خبرسازی درباره «کنسرسیوم در جزایر سه‌گانه» ارتباطی با واقعیت ندارد.

تقلیل مسئله غنی‌سازی در خاک ایران به زیرسؤال‌بردن مدیریت کاملاً ایرانی در فرایند طراحی چرخه‌ سوخت هسته‌ای، اقدامی در مسیر زیرسؤال‌بردن بازدارندگی تهران است که در دستورکار طرف اسرائیلی قرار دارد. تاکید رهبر انقلاب مبنی بر عدم نیاز ایران به مجوز طرف آمریکایی برای انجام غنی‌سازی نیز دقیقاً منطبق بر همین مسیر است؛ جایی که آمریکایی‌ها به دنبال ایجاد خدشه در فرایند بازدارندگی ایران در منطقه‌ غرب آسیا هستند و به همین دلیل در پیشنهاد نهایی خود، بر حضور بازرسان آمریکایی در یک کنسرسیوم غنی‌سازی در خاک ایران تاکید کرده‌اند. از سوی دیگر باید توجه داشت که اگرچه ویتکاف، پیشنهاد ارائه‌ شده از سوی آمریکا را «زیبا» و «بسیار بزرگ» عنوان کرده؛ اما در واقع می‌توان این‌گونه گفت که دستورکار (Mandate) مشخص تهران در شرایط کنونی مذاکرات که تیم‌ها، «خواسته‌ها» و «فهرست مطالبات» خود را بیان کرده‌اند و منتظر تصمیم‌گیری‌اند، باید مبتنی بر تحقق راستی‌آزمایی مطالبات- و نه تلاش برای جلب رضایت طرف آمریکایی درباره مسئله غنی‌سازی- باشد. به‌صورت شفاف، فهرست مطالبات طرف آمریکایی به‌محض امضای توافق، قابلیت اجرایی دارد؛ ولی برای فهرست مطالبات طرف ایرانی، جدول زمان‌بندی به‌صورت میان‌مدت و بلندمدت در نظر گرفته شده، به‌عنوان‌مثال مطالبات طرف آمریکایی که مرتبط با مسائل فنی نظیر مواد غنی‌شده و مسئله «محل نگهداری» و «مدل نگهداری» هستند، به‌صورت فوری و در لحظه امکان اجرایی شدن دارند؛ اما مطالبات طرف ایرانی که مرتبط با مسائل لغو تحریم مانند انتقال پول‌های بلوکه شده در کشورهای خارجی و همچنین زمینه‌ صدور نفت کشورمان است، نیاز به زمان برای راستی‌آزمایی دارد.

منبع: فرهیختگان

انتهای پیام/

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها