نتانیاهو شخصیتی دو قطبی دارد؟

به گزارش گروه عبری خبرگزاری تسنیم، روزنامه معاریو در شماره امروز شنبه خود به ادامه تحلیل روحی و روانی بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل پرداخت و در این رابطه نوشت :
آیا بنیامین نتانیاهو شخصیتی عقلانی دارد یا احساسی؟ چگونه تصمیمگیری میکند؟ پشت نقاب بلاغت چه چیزی پنهان کرده است؟ آیا واقعاً دو «جریان» یکی ظاهری و دیگری باطنی دارد؟
معاریو در ادامه آورده است: در این مقاله، دکتر عوفر گروزبارد، متخصص روانشناسی بالینی، مشاور سابق دستگاه اطلاعات نظامی و نویسنده کتاب «آیا پایان دولت اسرائیلفرا رسیده است» تلاش داریم تا عمیقتر به این شخصیت محوری سیاست اسرائیل در نزدیک به سه دهه گذشته بپردازیم.
بیبی، همانطور که اشاره شد، مردی زیرک است که در مدیریت موقعیتهای پیچیده سیاسی مهارت دارد، از توانایی بلاغی بالایی برخوردار است و میتواند سخنانش را با گوش مخاطبان هماهنگ کند؛ گاهی برای عموم مردم و گاهی برای سیاستمدارانی که بعداً ادعا میکنند به وعدههایش عمل نکرده است این کار را انجام میدهد.
اما نباید انتظار داشت که او مانند بنگورین سخن بگوید: «رهبر نباید مردم را راضی کند، بلکه باید آنها را هدایت کند.» برای چنین اظهاراتی، رهبری شجاع و صادق نیاز است که منافع مردم را در اولویت قرار دهد، نه شخصیتی خودشیفته که «من» را در مرکز قرار میدهد. به گفته گروزبارد، در سخنان نتانیاهو کلمه «من» بارها تکرار میشود و همهچیز حول محور او میچرخد.
او به نام خود میجنگد، و این برایش نبردی برای مردم و اسرائیل است.
ساختار شخصیتی او اجازه نمیدهد هیچ آسیبی را بپذیرد. وقتی با اتهامات فساد مواجه میشود، به جای برخورد آرام و قانونی، دچار پارانویا میشود، حامیانش را بسیج میکند و از توطئه علیه خود سخن میگوید. سیاستمداران دیگر در گذشته اینگونه رفتار نکردند.
بنابراین، زیر نقاب اقتدار ظاهریاش - محاکمه در زمان جنگ - شخصیتی ایستاده که شکست را نمیپذیرد و مسئولیت شکست را به دوش دیگران می اندازد.
گروزبارد افزود: «بیبی مانند بگین در جنگ لبنان اول که سربازان کشته شدند، دچار افسردگی نمیشود، مانند گلدا مئیر پس از جنگ روز کیپور استعفا نمیدهد و قطعاً افکار خودکشی به سراغش نمیآید.
او مانند چرچیل در میانه جنگ دچار دورههای افسردگی نمیشود. بیبی خود را مورد حمله قرار نمیدهد (احساس گناه یا پذیرش شکست نمیکند) بلکه از خود محافظت میکند. به همین دلیل، او انتخابات را تشویق نمیکند، کمیته تحقیق دولتی تشکیل نمیدهد، بهندرت با خانوادههای گروگانها دیدار میکند، به حریدیها پول میدهد تا ائتلافش را حفظ کند و مهمتر از همه، مسئولیت شخصی آنچه رخ داده را بر عهده نمیگیرد».
- چه اتفاقی برای بیبی در سالهای اخیر افتاده است؟
بیبی، همانطور که توصیف شد، رهبری با توانایی فکری بالا و اراده قوی برای مقابله با انتقادات و دشواریهاست. اما این تنها پوسته بیرونی شخصیت اوست که سالها حفظ کرده بود تا زمانی که با دعاوی حقوقی مواجه شد. وقتی با تهدید برکناری، رسوایی و شاید زندان روبهرو شد، توانایی سازگاریاش که سالها حفظ کرده بود، فروپاشید. دفاعهایش فرو ریخت و بیبی متفاوتی ظاهر شد که اظهاراتش با آنچه سالها تبلیغ میکرد (مانند حفظ نظام قضایی یا لزوم جذب حریدیها) در تضاد قرار گرفت و همه چیز را در راستای بقای سیاسیاش قرار داد.
گروزبارد در ادامه گفت: «خودشیفتگی او که از او در برابر احساس شکست و افسردگی محافظت میکند، برجسته شد و او به هر وسیلهای برای محافظت از خود متوسل شد. به همین دلیل، جای تعجب نیست که نزدیکانش میگویند این «بیبی واقعی نیست». به نظر میرسد تحولی مشابه اما در جهت مخالف با همسرش رخ داده است؛ کسی که ابتدا او را نمیخواست اما در نهایت تسلیم خواستههای او شد».
در صحنه سیاسی، او همچنان تلاش میکند با فرار از مسئولیت اتهامات و شکستها، زنده بماند و با کمی شانس، تواناییاش در تطمیع به او کمک میکند. به نظر میرسد بیبی زندگی دوگانهای دارد و حتی خودش نمیداند چه چیزی را پنهان میکند.
او افزود: «جای تعجب نیست که بیبی تقریباً با همه درگیر شده و جانشینی برای خود تربیت نکرده است.
به همین ترتیب، بگین، دان مریدور و دیگر سیاستمدارانی که نماینده راستگرایان اخلاقی بودند، از حزب لیکود جدا شدند. بیبی، بهویژه در سالهای اخیر، گروهی از افراد وابسته به خود را گرد آورده که به او وابستهاند، مانند یک خانواده که خودش ساخته است، و این باعث ایجاد فضایی شده که منافع شخصی جای حقیقت ملی و منافع کشور را گرفته است».
شخصیت نابالغ بیبی نهتنها او را به «رفتار سینوسی » و گفتن چیزهای متفاوت در زمانهای مختلف بسته به نیاز لحظهای سوق میدهد، بلکه از گرفتن تصمیمات بزرگ نیز اجتناب میکند.
او بیش از منافع ما به منافع خود مشغول است و این در رویکردی منفعلانه که ریسک ناپذیر است، بهتر حفظ میشود.
گروزبارد گفت: «در موارد متعددی در طول سالها (که برخی در کتابم «آیا پایان دولت اسرائیل فرا رسیده است؟!» آمده است)، او صرفاً تردید کرد و از تصمیمگیریهای بزرگ اجتناب کرد.
این متخصص پرسید: «چرا وقتی سلیمانی ترور شد، به ترامپ نپیوست؟ چرا عملیات صخره پایدار در سال 2014 را بدون مشورت با اعضای کابینه متوقف کرد، در حالی که برخی مخالف بودند؟ چرا برخلاف توصیه سه رئیس شاباک، رهبران حماس را ترور نکرد؟ چرا چهار روز پس از حملات 7 اکتبر، با وجود اطلاعات اولیه و حمایت همه روسای دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی، به حزبالله و متحدانش حمله نکرد؟
چرا حدود یک سال قبل از ورود به لبنان برای انجام آن تردید میکرد؟ چرا پس از ویرانیهایی که حزبالله در جوامع ما به بار آورد، با آتشبس موافقت کرد و نیروهایش را در مرز نگه داشت؟ این تنها بخشی از فهرست است».
نتانیاهو از سال 1996 و به مدت هفده سال (چهارده سال و نیم در شانزده سال گذشته) نخستوزیر بوده و مشخص است که دشمن و نیاتش را درک نکرده، تفکر مدرن خود را بر او تحمیل کرده و رویکردی منفعلانه و حتی ترسناک در پیش گرفته که به دشمن اجازه داده قویتر شود. در هر مرحله از تصمیمگیری، برای حفظ حیات سیاسیاش، از ریسک اجتناب کرده است.
این با عقاید و نحوه ارائه دیدگاهش در سخنرانیها کاملاً در تضاد است.
گروزبارد توضیح داد: «واقعاً دو جریان بر نتانیاهو مستولی هستند، یکی ظاهری و دیگری پنهان. بیبی کاملاً از متنی که به ملت اهمیت میدهد آگاه است و میداند چگونه از آن سخن بگوید، اما از منظری شخصی و خودخواهانه عمل میکند که او را بسیار گمراهکننده میکند.
به این ترتیب، ممکن است لحظهای نگران بمباران خانهاش توسط موشکهای حزبالله باشد، بدون اینکه به سرنوشت ملت فکر کند. اما چرچیل، برای مثال، از «خون، عرق و اشک» سخن گفت، اما برای سرنوشت ملت در برابر نازیها برخاست و به تصویری که از خود به جای میگذارد فکر نکرد.
بیبی، که دو کتاب درباره جنگ با تروریسم نوشته، نتوانسته چیزی از نوشتههایش را درک کند. این جنبه گمراهکننده شخصیت اوست. انگار دو شخصیت دارد: ظاهری و باطنی. به نظر میرسد خود بیبی هم مشکلش را درک نمیکند».
در بخش دیگری از این نوشتار این متخصص می پرسد: چرا بیبی همیشه مسیر منفعلانه را انتخاب میکند؟
بیبی به امید خیس نشدن، راه فرار را ادامه میدهد. به عبارت دیگر، مسئولیت بمباران رآکتور عراق را بر عهده نمیگیرد، در برابر فشارهای آمریکا مانند بنگورین نمیایستد، با حماس توافقی برای آزادی گروگانها نمیکند و جنگ تمامعیار هم راه نمیاندازد.
همانطور که گفتیم، مسئولیت پذیر نیست و بنابراین افسرده نمیشود. از دیدگاه او، این شاید یک مزیت باشد، اما از نظر ما یک عیب است.
انتهای پیام/++