هوش مصنوعی تراپیست می‌شود

 هوش مصنوعی تراپیست می‌شود
  با توجه به توان مالی پایین بسیاری از مردم برای پرداخت هزینه‌های مشاوره و درمان و همچنین حمایت ناکافی بیمه‌ها در کشور ما، احتمالاً بسیاری ناچار می‌شوند به هوش مصنوعی روی بیاورند تا مسائل خود را حل کنند.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، روی‌آوردن به هوش مصنوعی برای درمان اختلالات، مشکلات روان‌شناختی و این‌گونه مسائل تا چه اندازه می‌تواند مثمرثمر باشد؟ آیا این فناوری می‌تواند جایگزین درمانگر انسانی شود یا خیر؟ برای درمان مشکلات مختلف رفتاری و شناختی، معمولاً نیاز است چند عامل به‌صورت همزمان و در کنار هم اتفاق بیفتد. این عوامل چه هستند؟ یکی از مهم‌ترین آن‌ها، شاید انگیزه و اراده باشد. گام بزرگی برای حل بسیاری از مسائل، از جمله روابط زوجین و حتی مشکلات روان‌شناختی مثل افسردگی‌ها، اعتیاد و موارد مشابه، این است که فرد اراده کند و بخواهد مسئله را کنار بگذارد. ایجاد این اراده، می‌توان گفت از اصلی‌ترین گام‌هایی است که در روند درمان باید شکل بگیرد، مثلاً در مصاحبه یا گفت‌وگویی که با فرد صورت می‌گیرد، او باید اراده کند و بگوید: «من می‌خواهم این مسئله را حل کنم.» اما اگر این اراده در فرد وجود نداشته باشد، اینجا دقیقاً همان نقطه‌ای است که هوش مصنوعی ممکن است ضعف نشان دهد. این ‌که هوش مصنوعی تا چه حد می‌تواند فرد را به سمتی سوق دهد که اراده‌ لازم برای تغییر را در خود ایجاد کند، محل تردید است. دلیل این تردید آن است رابطه‌ای که بین انسان و هوش مصنوعی برقرار می‌شود، رابطه‌ای انسانی و زنده نیست، مانند رابطه‌ای که بین دو انسان شکل می‌گیرد؛ بنابراین ممکن است گفت‌وگو با هوش مصنوعی نتواند نتیجه‌ای مطلوب و مؤثر به بار آورد. این یک نقطه‌ضعف بالقوه است، یعنی در نبود رابطه انسانی واقعی، ایجاد یا تقویت اراده‌ تغییر، امید دادن به فرد در برابر ناامیدی‌هایش و حمایت عاطفی ممکن است به‌درستی انجام نشود. 

 

هوش مصنوعی در شناخت طرح‌واره‌ها ضعیف است
حوزه‌ بعدی که به نظر می‌رسد هوش مصنوعی در آن کمتر می‌تواند موفق باشد، مربوط به شناسایی زمینه‌ها و ریشه‌های عمیق مشکلات است. این زمینه‌ها ممکن است برخی مربوط به گذشته‌ای نزدیک باشند و برخی دیگر به گذشته‌ای دورتر برگردند، حتی به دوران کودکی فرد یا روابط والدینش یا اتفاقاتی که در زندگی‌اش رخ‌داده است. تشخیص این‌ها برای هرکسی آسان نیست و معمولاً به‌تعبیری نیازمند بصیرت و تجربه‌ روان‌شناس است؛ روان‌شناسی که شاخک‌هایش تیز شده و انسان را خوب می‌شناسد. گاهی فردی با مشکل روان‌شناختی به روان‌شناس مراجعه می‌کند، اما خودش از عمق ریشه‌های مشکل آگاهی ندارد. این روان‌شناس است که با پرسش و یادآوری خاطرات، این ریشه‌ها را آشکار می‌کند و به فرد کمک می‌کند آن‌ها را بشناسد. شاید آن شخص هیچ‌گاه متوجه اهمیت آن‌ها نبوده، اما روان‌شناس بادقت و تجربه توانسته است به آن‌ها دست یابد که معمولاً یکی از مهم‌ترین زمینه‌های مشکلات است. با توجه به این نکات، ضعف دیگر هوش مصنوعی در این حوزه می‌تواند ناتوانی در یافتن ریشه‌ها، طرح‌واره‌ها و اتفاقات عمیق و اثرگذار باشد که برای درمان روانی حیاتی هستند.

واقعیت این است که هوش مصنوعی نمی‌تواند بصیرت لازم برای درک رفتار و کنش انسانی را داشته باشد و سپس دستورالعمل‌های متناسب و دقیق ارائه دهد یا وارد فضای درمان شود، بنابراین مشکل بعدی به نظر می‌رسد در حوزه‌ تشخیص باشد، یعنی ممکن است ما در این مرحله دچار ضعف‌هایی شویم. البته بخشی از فرایند تشخیص در فضای درمان نیز اتفاق می‌افتد. منظور این است که وقتی فردی با یک روان‌شناس یا مشاور حرفه‌ای صحبت می‌کند، ذهنش باز می‌شود؛ همین گشایش ذهن، خود بخش بسیار مهمی از درمان به شمار می‌آید. برای مثال، فرض کنید فردی دچار عدم اعتمادبه‌نفس شدید است یا حتی کاملاً فاقد عزت نفس است. در فرایند مشاوره ممکن است این فرد ریشه‌های این مشکل را بشناسد، یعنی بفهمد چرا چنین حسی به او دست داده است. این شناخت ریشه‌ها به ناخودآگاه فرد کمک می‌کند تا دریابد بسیاری از این احساسات ممکن است بی‌اساس یا ساخته‌ ذهن او باشند. خود این شناخت، بخش مهمی از فرایند درمان را رقم می‌زند. قسمت دیگر درمان، که به نظر می‌رسد هوش مصنوعی در آن دچار ضعف باشد، ارائه‌ راهکار‌ها و دستورالعمل‌های شخصی‌سازی شده است. ممکن است یک‌سری دستورالعمل‌های کلی وجود داشته باشد که برای بسیاری از مسائل پیشنهاد شوند، اما در مشاوره‌ حرفه‌ای، حتی ممکن است نخستین دستورالعمل‌های متداول یا پروتکل‌های درمانی، بسته به شرایط فردی، تغییر کنند. در اینجا ممکن است هوش مصنوعی، به دلیل عدم شناخت دقیق یا ساختار نامناسب، نتواند دستورالعمل‌های متناسب و راه‌حل‌های درست را ارائه دهد. 

یکی از چالش‌های هوش مصنوعی عدم شناخت براساس فرهنگ متناسب است
حوزه‌ دیگری که به نظر می‌رسد چالش‌برانگیز باشد، خلأ‌های اخلاقی است که ممکن است در استفاده از هوش مصنوعی رخ دهد. هوش مصنوعی ممکن است مبانی اخلاقی درست و متناسب با فرهنگ، جغرافیا و آداب‌ورسوم هر منطقه را به‌درستی در نظر نگیرد. مثلاً ممکن است دستورالعملی که به فردی در تهران درباره رابطه با همسرش داده می‌شود، به همان شکل و بدون تغییر به فردی در خوزستان، بندرعباس یا سیستان‌وبلوچستان ارائه شود؛ درحالی‌که شرایط فرهنگی و اجتماعی این مناطق کاملاً متفاوت است. این موضوع ممکن است عوارضی نیز به همراه داشته باشد، مثلاً در مباحث اخلاقی که ممکن است به‌درستی رعایت نشود؛ ازجمله در ارائه دستورالعمل‌ها و ملاحظات شرعی و اخلاقی. فضای دیگری که ممکن است به‌عنوان چالش مطرح شود، فضای همدلی است. وقتی فردی به یک مشاور مراجعه می‌کند، بخش مهمی از آرامشی که به دست می‌آورد، نتیجه همدلی و هم‌زبانی‌ای است که میان او و درمانگر شکل می‌گیرد؛ نتیجه برون‌ریزی احساسات در یک رابطه انسانی و واقعی است؛ جایی که فرد احساسات و حرف‌هایش را به اشتراک می‌گذارد.

هوش مصنوعی احتمالاً نمی‌تواند این همدلی، هم‌زبانی و مشارکت احساسی را مانند یک انسان واقعی به وجود آورد یا به‌گونه‌ای طبیعی و واقعی رفتار کند. هوش مصنوعی در عرصه‌های مختلف درمان محدودیت‌هایی دارد؛ مانند شناخت ریشه‌ها، ارائه راهکار‌های شخصی‌سازی‌شده، و ایجاد فضای گفت‌وگو و همدلی. اما لازم است تأکید کنم آنچه بیان کردم، به معنای این نیست که هوش مصنوعی در همه موارد و برای همه افراد با این مشکلات روبه‌رو خواهد بود یا نمی‌تواند مورد موفقی داشته باشد، بلکه، اگر افراد اراده‌ جدی برای درمان داشته باشند، گاهی دستورالعمل‌هایی که هوش مصنوعی ارائه می‌دهد و اگر افراد آن‌ها را متناسب با خود و شرایط و فرهنگ و ارزش‌هایشان بپذیرند و جدی دنبال کنند، می‌تواند آن‌ها را از مراجعه به مشاور یا روان‌پزشک بی‌نیاز کند. این اراده البته نیازمند داشتن یک دستورالعمل است و آن دستورالعمل می‌تواند توسط هوش مصنوعی در اختیار فرد قرار گیرد، به‌شرط آنکه با شرایط، فرهنگ و اراده‌ فرد متناسب‌سازی شود. با چنین فرایندی، احتمال تحقق درمان برای بسیاری از افراد وجود دارد. 

با توجه به توان مالی پایین بسیاری از مردم برای پرداخت هزینه‌های مشاوره و درمان و همچنین حمایت ناکافی بیمه‌ها در کشور ما، احتمالاً بسیاری ناچار می‌شوند به چنین فضا‌هایی روی بیاورند تا مسائل خود را حل کنند. همچنین لازم است در نظر داشته باشیم که برخی افراد بار‌ها تجربه مراجعه به مشاور یا تراپیست را داشته‌اند، اما ناکامی‌هایی را تجربه کرده‌اند، مثلاً احساس کرده‌اند که وقتی پیش مشاور رفته‌اند، حرف خاصی به آن‌ها‌ زده نشده و مطالبی که گفته شده، در کتاب‌ها یا صفحه‌های اینستاگرامی قبلاً خوانده‌اند. این نگاه، متأسفانه ناشی از ضعف‌هایی است که در برخی مشاوران و روان‌شناسان و درمانگران وجود دارد. افراد گاهی به همین دلیل به دنبال راه‌حلی می‌گردند که هزینه کمتری داشته باشد و درعین‌حال بتواند تا حدی به آن‌ها کمک کند. نقص‌هایی مانند فقدان بصیرت یا فهم عمیق در برخی مشاوران نیز وجود دارد؛ بنابراین وقتی افراد تجربه‌ خوبی از مشاوره نگرفته‌اند، حرف تازه‌ای نشنیده‌اند یا تغییری در زندگی‌شان حاصل نشده، ممکن است بگویند برای چه باید هزینه کنیم؟ می‌رویم سراغ راه‌حلی که حداقل هزینه‌ای نداشته باشد.

منبع: فرهیختگان

انتهای پیام/

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها