پندهای گلستان سعدی / باب اول در سیرت پادشاهان حکایت شماره 36: داستان دو برادر یکی در خدمت سلطان و دیگری به زورِ بازو + فایل صوتی و نسخههای قدیمی

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، سعدی معلم بیچونوچرای همه ماست. از همان کودکی با حکایتهایش خو گرفته و نکات ریز اخلاقی و آنچه باید باشیم و نباید باشیم را از او فراگرفتهایم. ابیات نغز و داستانهای پرحکمتش بر سر زبان بزرگترهای ما و حتی نسل پیش از آنها بود و در کوچه و بازار هم نقل او را میشنیدیم. گاه حتی اگر پی ضربالمثلی را بگیریم به سعدی میرسیم که چه ساده اما پرمایه مفهومی را در بیت و یا مصرعی برای ما بازگو کرده است. سعدی نقش پررنگی نهتنها در آموزش که در پرورش ما دارد و کیست که وامدار این استاد سخنپرور نباشد؛ او که بهترین وصف برای آثارش سهلِ ممتنع بودن آنهاست. کافی است اندکی از این آثار را خوانده باشیم تا این وصف دکتر شفیعی کدکنی در باب آثار سعدی که گفته است «آثار سعدی دارای مخاطب انسانی است» برای ما بهوضوح مشخص شود. سعدی جامع و کاملا انسانی مینویسد و آنچه در ابیات و حکایاتش آمده همگی برخاسته از یک زندگی روزمره و قابلادراک برای همه اشخاص است.
جوهر اگر در خلاب افتد، همچنان نفیس است و غبار اگر به فلک رسد، همان خسیس. استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نامستعد ضایع. خاکستر نسبی عالی دارد که آتش جوهر علویست ولیکن چون به نفس خود هنری ندارد، با خاک برابر است و قیمت شکر نه از نی است که آن خود خاصیت وی است.
بابهای گلستان سعدی
گلستان سعدی علاوه بر دیباچه شامل هشت باب است که «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فواید خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تاثیر تربیت» و «آداب صحبت» نام دارند. حکایات سعدی در حین موجز بودن سرشار از پند هستند. او استاد خلاصه گفتن است و گاه حتی در یک جمله تمام معنا را به خواننده منتقل میسازد.
سعدی قصهگو!
و این شیوه اوست که حکایاتش را با ابیاتی عجین میسازد. گلستان سعدی آمیخته از داستان و حکایت است. اگرچه درون همان داستانها هم گاه پند و اندرزی نهفته است اما سعدی قالب داستان را برای بیان آن موضوع انتخاب کرده است. در کل اما میتوان گفت که نغز و شیرین بودن آنهاست که سبب شده تا نسل به نسل و دهانبهدهان نقل شوند و تا به امروز ماندگار باشند:
معصیت از هر که صادر شود ناپسندیده است و از علما ناخوبتر که علم سلاح جنگ شیطان است و خداوند سلاح را چون به اسیری برند شرمساری بیش برد.
شیوهی روایت در حکایتهای گلستان سعدی
سعدی در روایتهایش در گلستان گاه به شیوهای معمولی و از ابتدا تا انتهای ماجرا پیش میرود و در میانهها فرازوفرود دارد و جریان را برای مخاطب خود تعریف میکند اما در موارد اندکی به شیوهای هیجانانگیزتر اوج ماجرا را در ابتدای آن قرار داده و داستانش را از همان نقطه اوج شروع میکند.
ساختار بسیاری از حکایات گلستان سعدی ترکیبی از مسائل اجتماعی و نکات اخلاقی است. او طنز را در قالب این حکایات و روایات ریخته و گاه حتی خواننده را در تمام طول داستان میخکوب میکند. سعدی استاد قرار دادن تضادها در مقابل هم و در یک روایت است. بهخوبی از پس شرح و تفصیل هردو برآمده و به زیبایی هرچهتمامتر نتیجهگیری میکند. او از اینکه پند خود را بهصورت مستقیم به روی مخاطب بیاورد واهمهای ندارد، هرچند گاه اندرزهایش را در لفاف داستان میپیچد و همینطور که خواننده را پیش میبرد آنها را در جان او میریزد. استاد سخن مناظره را نیز میپسندیده و از این شیوه هم بهره برده است.
باب اول در سیرت پادشاهان: حکایت شماره 36
دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زورِ بازو نان خوردی.
باری، این توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقّتِ کار کردن برهی؟
گفت: تو چرا کار نکنی تا از مَذَلَّتِ خدمت رهایی یابی؟ که خردمندان گفتهاند: نانِ خود خوردن و نشستن به که کمرشمشیرِ زرّین بهخدمت بستن.
به دست آهک تفته کردن خمیر
به از دست بر سینه پیشِ امیر
عمرِ گرانمایه در این صرف شد
تا چه خورم صَیْف و چه پوشم شِتا
ای شکم خیره به نانی بساز
تا نکنی پشت به خدمت دو تا
معنی حکایت شماره 36، باب اول گلستان سعدی
دو برادر یکی خدمت سلطان میکرد و دیگری با زور بازو نان میخورد. برادر توانگر از درویش خواست که چرا به کار نمیپردازد تا از سختیهای کار کردن راحت شود. درویش پاسخ داد که تو چرا کار نمیکنی تا از ذلت خدمت رهایی یابی. او به این نکته اشاره کرد که خردمندان گفتهاند که از نان خود خوردن و آزاد بودن بهتر از این است که خود را به خدمت دیگران بسپاری. در این شعر بیان شده که عمر باید به درستی صرف شود و انسان نباید به خاطر شکم خود به خدمت دیگران ادامه دهد.
برگردان به زبان ساده
# دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زورِ بازو نان خوردی.
هوش مصنوعی: دو برادر بودند که یکی برای سلطان کار میکرد و دیگری به واسطه کار و تلاش خود به تامین معیشت میپرداخت.
# باری، این توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقّتِ کار کردن برهی؟
هوش مصنوعی: این شخص پولدار به درویش گفت: چرا به دیگران خدمت نمیکنی تا از زحمت کار کردن راحت شوی؟
# گفت: تو چرا کار نکنی تا از مَذَلَّتِ خدمت رهایی یابی؟ که خردمندان گفتهاند: نانِ خود خوردن و نشستن به که کمرشمشیرِ زرّین بهخدمت بستن.
معنی جمله آخر: نانْ از دسترنج خود خوردن و آسودهدل نشستن بهتر از کمرشمشیر (شمشیری که غلامان هنگام خدمت با کمربند زرّین حمایل میکردند) زرّین بستن و به چاکری ایستادن است.
# به دست آهک تفته کردن خمیر
به از دست بر سینه پیشِ امیر
آهکِ داغ را با دست سرشتن و درهم آمیختن بسی نیکوتر است از دست در بغل کردن و به چاکریِ فرمانروایان ایستادن.
# عمرِ گرانمایه در این صرف شد
تا چه خورم صَیْف و چه پوشم شِتا
هوش مصنوعی: عمر باارزش من به این گذشت که چه غذایی در تابستان بخورم و چه لباسی در زمستان بپوشم.
# ای شکم خیره به نانی بساز
تا نکنی پشت به خدمت دو تا
ای شکم بیشرم، به یک گِرده نان (به یک لا نان) قناعت کن و افزونطلب مباش تا ناگزیر نباشی که برای چاکری بزرگان خم (دوتا=خمیده) شوی.
تصاویر نسخه های قدیمی گلستان سعدی
فانوس خیال
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ 1259 هجری قمری
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران
کلیات سعدی نسخهٔ 1034 هجری قمری
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج
گلستان سعدی به خط محمد محمود لاری به سال 1011 هجری قمری