ببینید| ماجرای فرار رضا پهلوی از دست فرح؛ احمد علی! مرا از دست مادرم نجات بده!

به گزارش سرویس تاریخ ساعد نیوز، اوایل تابستان 1360 است و کمتر از یک سال از مرگ آخرین شاه ایران می گذرد. ایران درگیر جنگ تحمیلی تمام عیار با عراق است، اما هزاران کیلومتر آن طرف تر از خط مقدم رضا پهلوی فرزند ارشد محمد رضا پهلوی که بعد از مرگ پدر ادعای سلطنت دارد، از اینکه هنوز مجبور به زندگی در قاهره تحت کنترل مادر خود یعنی فرح پهلوی است خسته شده و به ستوه آمده است، بنابراین به یار گرمابه و گلستان و دوست قدیمی خود یعنی احمد علی مسعود انصاری تلفن می زند و از او طلب کمک می کند تا اسباب فرار او از قاهره را فراهم کند.
وضعیت خاندان آخرین شاه ایران بعد از مرگ او
سرنخ همه مسایل چه مالی و چه سیاسی، به یک نقطه می رسد و آن هم کسی نیست جز فرح پهلوی. از مدتها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی سال 57، فرح که نایب السلطنه ایران هم محسوب می شد دم و دستگاهی برای خود ساخته بود که تنه به تنه دولت و وزارت دربار می زد. او که از بیماری شاه باخبر بود می دانست یا باید کنترل امور را زودتر در دست بگیرد یا موج انقلاب او را هم همچون همسرش غرق خواهد کرد.
انتصاب شاهپور بختیار را به نخست وزیری علیرغم میل محمدرضا پهلوی، تنها و تنها نفوذ و قدرت فرح می توانست توجیه کند که از ماهها قبل از این انتصاب جلسات خصوصی با بختیار داشت. اما خب هم تو دانی و هم من که چه بر سر آخرین کابینه شاه و حکومتش آمد.
حالا 3 سال از پیروزی انقلاب و یک سال از هم مرگ شاه گذشته است و طبیعتاً فرح نمی تواند مثل یک تماشاچی کنار بنشیند و به فرزندش رضا آزادی کامل بدهد. از این رو چند ماه بعد از مرگ محمد رضا پهلوی، نصرت الله معینیان رییس دفتر مخصوص شاه فقید توسط فرح به ریاست دفتر فرزندش رضا انتخاب می شود و فرح همچنین حلقه ای از مشاوران نزدیک به خود شامل رضا قطبی، دکتر غلامرضا افخمی و... را بکار گماشت تا مبادا رضا دست از پا خطا کند و راه خود را برود.
فرح همچنین 5 میلیون دلار از اشرف خواهر دوقلوی شاه گرفته بود تا موج اول فعالیتهای خاندان پهلوی برای بازگشت به سلطنت را بعد از مرگ شاه، به راه اندازد. در همین راستا رادیو نجات قاهره را راه انداخت و همچنین 800 هزار دلار برای تیمسار غلامعلی اویسی فرستاد تا کماندوهای مورد نظرش از جنگ عراق علیه ایران استفاده کنند و به اصطلاح خود تیمسار توپخانه فتح تهران را به غرش بیاندازند.
اما حالا رضا تصمیم خود را گرفته است تا علیه این مادر تمامیت خواه طغیان کند، بنابراین احمد علی مسعود انصاری را به فرانسه می فرستد تا گروهی را تشکیل دهد که مستقل از نفوذ فرح فقط با خود رضا همسو باشند. احمد علی، ظرف چند هفته گروهی متشکل از هلاکو رامبد، رضا قاسمی، فضا الله صدر، تیمسار عظیمی و چند نفر دیگر تشکیل داد و برای هر کدام ماهی 4 هزار دلار حقوق و 4 هزار دلار هزینه ماهانه تعیین شد.
ادعای دروغین فرح
بعد از پایان ماموریت پاریس، احمد علی به قاهره باز می گردد اما در کمال تعجب می بیند رضا از ترک قاهره منصرف شده است. وقتی علت را جویا می شود رضا می گوید: «انور سادات رییس جمهور مصر با رفتن من موافق نیست.»
احمد علی می پرسد:« آیا خودت این را از سادات شنیده ای؟»
رضا می گوید:«نه، مادرم این گونه می گوید.»
احمد علی توصیه می کند:« بهتر است خودت با پرزیدنت سادات صحبت کنی.»
چند روز بعد که رضا با سادات صحبت می کند مشخص می شود که ادعای فرخ دروغ بوده است. حال آخرین مرحله نقشه باقی مانده بود و آن غافلگیر کردن فرح، برای همین وقتی در اواسط مرداد همان سال، فرح برای سفری کوتاه به اردن رفته بود، احمد علی و رضا بار سفر بستند و عازم مراکش شدند.
منبع: عصر ایران