ایده‌ خلاقانه و بی بدیل یک مادربزرگ دهه 60 برای صرفه جویی در برق و گاز در زمستان های سرد و پر از برف

ایده‌ خلاقانه و بی بدیل یک مادربزرگ دهه 60 برای صرفه جویی در برق و گاز در زمستان های سرد و پر از برف
  ساعد نیوز: گاهی عکس‌ها هم بو می‌دهند. بوی خوش گذشته. بوی زندگی‌های دوست داشتنی، زندگی بدون استرسی که کمبودهاشم پر بود از لذت بردن و کیف کردن.

.

جونم براتون بگه، بچه که بودیم مادربزرگ تو خونه شون یه کرسی داشت که بعد از کلی برف بازی و پریدن وسط برفا پناه میبردیم بهش و اصلا استرس قطعی برق و گازم نداشتیم چون کرسی مادر بزرگ درمان تمام این درد کمبودها بود. اصلا برف هم با وجود پدر بزرگ و مادربزرگ ها قشنگ بود، برف و کرسی و چای لب دوز بابابزرگ زیر کرسی.

بریم سراغ خاطره بازی امروز، من معتقدم در حق دهه شصتی ها حسابی جفا شده! اون وقتا برف میومد نصف قد ما، اون وقت باید هی پیچ رادیو رو می پیچوندیم تا در نهایت بفهمیم که تعطیل نیستیم!! کلاس اول بودیم برف می‌اومد هیچ مقطعی تعطیل نمی شد، رفتیم دوم، فقط اولی ها رو تعطیل می‌کردن! رفتیم سوم همین طور تا همین الان! اون وقت می گفتن چرا آب می ریزین روی بخاری مدرسه؟ خب ما با صدای فیسسسس و بخاری که از اون بلند می شد می تونستیم کمی خودمون رو آروم کنیم! تازشم یک عده بچه بد بودن که کپسول آموکسی سیلین مینداختن توی بخاری و همچین بو می کرد که انگار نه انگار!! والا! اتفاقاً چند وقت قبل مستند «شوک» با یک کسی مصاحبه می کرد، چهره اش که شطرنجی بود اما از روی صداش حدس زدم همون همکلاسیم بوده که درس نمی خوند و کپسول می انداخت توی بخاری! به جرم قاچاق داروی آموکسی سیلین گرفته بودنش، می گفت: البته من در کل کوچک تر از اونم که توصیه کنم، اما به جوون های هم سن و سال خودم توصیه می کنم که کپسول توی بخاری نندازن و گرنه طنز پرداز می شن و عاقبتشون از من بدتره!! برگردیم سر اصل موضوع، خلاصه هی هوا سرد می شد و هی ما تعطیل نمی شدیم تا شب چله که شاعر می فرماید: نشسته است به روز سیه، دلم ز هجر، شبان من همه یلدا، اوضاعم بسیار داغون است!! معلم ها که لطف می کردن و مشق کمتر می گفتن، خانواده ها هم که از هر نظر خودکفا! هر چی تخمه کدو، خربزه و هندوانه در منزل داشتن رو تف می دادن، تازه میوه هم خشک می کردن، از اون ذرت های بوداده که بنده از بردن اسمش معذورم هم به زیور طبخ در می آوردن و حالا نخور اما بعداً بخور!! شیرین گندمک هم در کار بود، همین طور بستنی زمستونی، لورل وهاردی و... خلاصه نصفی از کلاس فردا بر اثر ابتلا به دل پیچه حاد و نصفی دیگه به خاطر مبتلا شدن به دل پیچه مزمن غایب بودن!! اونایی هم که حاضر بودن در اصل غایب بودن چون اون قدر تا صبح بیدار مونده بودن که چرت می زدن!! خلاصه از همون موقع در هر مناسبتی تلویزیون لورل و هاردی پخش می ک رد، فکر کنم تا آن دمِ آخر که بازدمی در کار نیست باید لورل وهاردی ببینیم، اساساً طبق آمار 63 درصد کیف شب چله به زیر کرسی رفتنش بود و 37 درصد مابقی به پخش نشدن لورل و هاردی که ما از هردوش محروم بودیم چون تو دهه شصت کپسول گاز اومده بود و لورل و هاردی هم که کنترات برنامه های سیما رو برداشته بودن!


برای اخبار جامعه و اجتماعی خوشه خبر کلیک کنید

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها

از بین اخبار