9 کلمه به ظاهر سادهای که هرگز و هرگز نباید به کودک گفت/ اگر در کودکی با این 9 کلمه خطاب میشدید، احتمالاً والدینتان از نظر عاطفی نابالغ بودهاند

به گزارش سرویس مجله خانواده ساعد نیوز به نقل از ببین و بخون، والدین، جهانبینی، تصویر از خود و توانایی ما در مقابله با مشکلات را شکل میدهند. وقتی آنها نشانههای نابالغی عاطفی نشان میدهند، حرفهایشان میتواند تا بزرگسالی روی ما تأثیر منفی بگذارد و باعث کاهش اعتماد به نفس و مشکلات در روابط شود.
جواد آل حبیب- بسیاری از بزرگسالان در کودکی شنیدهاند که «حرفها درد جسمی ندارند، پس مهم نیستند» (مثل ضربالمثل معروف «چوب و سنگ میشکنند، اما حرف نه»). اما روانشناسان تأکید میکنند که کلمات اهمیت دارند، مخصوصاً کلماتی که والدین به کودکانشان میگویند. والدین عاطفی نابالغ ممکن است به کودکانشان ناسزا بگویند و این میتواند آسیبهای عمیق و طولانیمدت ایجاد کند، حتی اگر این آسیبها مثل زخم یا کبودی دیده نشوند.
والدین، جهانبینی، تصویر از خود و توانایی ما در مقابله با مشکلات را شکل میدهند. وقتی آنها نشانههای نابالغی عاطفی نشان میدهند، حرفهایشان میتواند تا بزرگسالی روی ما تأثیر منفی بگذارد و باعث کاهش اعتماد به نفس و مشکلات در روابط شود.
مهم است که بفهمیم حرفهای والدین نابالغ عاطفی چگونه روی ما تأثیر گذاشته تا بتوانیم بهبود پیدا کنیم، روابط سالم بسازیم و اگر خودمان والد هستیم، چرخههای ناسالم نسلهای قبلی را بشکنیم. در ادامه او 9 کلمهای که والدین نابالغ عاطفی اغلب به کودکانشان میگویند را معرفی میکند و راههای بهبود را هم میگوید.
والدین عاطفی نابالغ یعنی چه؟
«والدین نابالغ عاطفی در کنترل احساساتشان مشکل دارند، همدلی کمی نشان میدهند و مرزهای عاطفی سالم ندارند» والدین نابالغ عاطفی ممکن است:
احساساتشان را بیش از حد نیازمندانه یا انفجاری بروز دهند
کنترلگر باشند
احساسات کودک را نادیده بگیرند
احساسات یا مشکلاتشان را به کودک منتقل کنند
نتوانند رشد طبیعی عاطفی کودک را درک کنند، مثلاً انتظار داشته باشند کودک مثل یک بزرگسال رفتار کند
مسئولیت رفتارهای خود را قبول نکنند
عذرخواهی نکنند
دیگران (حتی کودک) را مقصر مشکلات خود بدانند
کودک را نادیده بگیرند
اظهارنظرهای غیرمستقیم و کنایهآمیز داشته باشند
توهین کنند
همدلی و حمایت نشان ندهند
9 کلمهای که والدین نابالغ عاطفی معمولا به کودکانشان میگویند، از نظر یک روانشناس
«بازنده» (Loser)
والدین نابالغ عاطفی اغلب از کلماتی مثل «بازنده» استفاده میکنند. این حرف برای کودک بسیار دردناک است. اما باید بدانید مشکل از شما نیست و شما «بازنده» نیستید. وقتی والد نابالغ این حرف را میزند، ممکن است احساس ناامنی یا ناراحتی خودش را به کودک منتقل کند، یا از اینکه کودک مطابق انتظارات آنها رفتار نمیکند ناراحت باشد.
«احمق» (Dumb)
مثل «بازنده»، کلمه «احمق» کلمهای ساده و زشت است که در ذهن کودک میماند. این کلمه نشان میدهد والد نابالغ نمیتواند با مشکلات یادگیری یا نیازهای ویژه کودک کنار بیاید و نمیتواند نقاط قوت فکری کودک را شناسایی یا حمایت لازم را فراهم کند.
«بار اضافی» (Burden)
کودکان نیازهای طبیعی و عادی دارند. اما والدین نابالغ عاطفی ممکن است کودک را «بار» یا «زحمت» بدانند. این باعث آسیب به اعتماد به نفس کودک میشود، مخصوصاً اگر کودک به حمایت بیشتری نیاز داشته باشد.
«کولی بازی» (Drama Queen)
این دو کلمه نشان میدهد والدین ممکن است از احساسات قوی کودک خسته یا مضطرب باشند. آنها ممکن است مهارتهای همدلی یا آموزش کنترل احساسات را نداشته باشند و کودکان را به خاطر ابراز احساساتشان سرزنش کنند.«خرابکار» یا «خودخواه» (Spoiled or Selfish)
والدین نابالغ ممکن است این کلمات را بکار ببرند چون در تعیین مرزها مشکل دارند. آنها ممکن است وقتی کودک حد و مرزی تعیین میکند یا وقت خود را برای امور دیگر میگذارد، این رفتار را «خودخواهی» ببینند.«تنبل» (Lazy)
این کلمه در فرهنگی که به بهرهوری و کار سخت اهمیت میدهد، بسیار تحقیرآمیز است. والد نابالغ ممکن است نیاز کنترل و سختکوشی خود را به کودک تحمیل کند و کودک را که ممکن است به تفریح یا روابط اجتماعی اهمیت بدهد، «تنبل» خطاب کند.«معمولی» (Mediocre)
این کلمه یکی از آسیبزنندهترین القابی است که میتوان به یک کودک داد، به ویژه در فرهنگ آمریکایی که برتری و موفقیت اهمیت زیادی دارد. اما «معمولی بودن» کاملاً طبیعی و کافی است و اکثر مردم در این دسته قرار دارند.«ناامیدکننده» (Disappointment)
اینکه والدین بگویند کودکشان «ناامیدکننده» است، به شدت روی اعتماد به نفس کودک تأثیر منفی میگذارد. یعنی کودک هرگز به توقعات والدین نمیرسد و شخصیت منحصر به فرد خودش دیده نمیشود.
«بهترین دوست» (Best Friend)
این کلمه شاید عجیب به نظر برسد چون معمولاً مثبت است، اما وقتی والدین خود را بهترین دوست کودک بدانند، مرزهای والدینی را رعایت نمیکنند. آنها ممکن است مسائل بزرگسالانه یا شخصی خود را با کودک مطرح کنند یا نقش والدینی مثل تعیین قوانین و انضباط را نادیده بگیرند که این موضوع برای کودک بسیار آسیبزا است.
چگونه از آسیبهای والدین نابالغ عاطفی بهبود پیدا کنیم؟
رفتن به درمانگر
برای رفع آسیبهای طولانیمدت از یک متخصص کمک بگیرید. درمانگر میتواند به شما کمک کند بفهمید آیا والدینتان نابالغ عاطفی هستند و چطور میتوانید مرزها را تنظیم کنید یا گفتوگوهای سخت با آنها داشته باشید.احترام گذاشتن به احساسات خود
احساسات شما مانند «هرگز کافی نبودن»، «زیاد بودن»، «عصبانیت یا گناه» کاملاً واقعی و مهماند. باید به خودتان اجازه دهید این احساسات را تجربه و بپذیرید. وقتی خودتان را با مهربانی بپذیرید و بدانید این رفتارها از کجا آمدهاند، میتوانید انتخابهای سالمتری داشته باشید.دلسوزی برای والدینتان
بهطور سختی، اما مهم است که برای والدین نابالغتان هم دلسوزی داشته باشید. آنها معمولاً خودشان با مشکلات و آسیبهایی مواجه بودهاند و ممکن است در نسلهای گذشته، روانشناسی و توجه به سلامت روان کمتر رایج بوده باشد. اگر برای خودتان و والدینتان دلسوزی کنید، احتمال اینکه راههای جدیدی برای ارتباط برقرار کنید یا کمتر نسبت به رفتارشان واکنش شدید نشان دهید، بیشتر میشود.
راهکارهای عملی و تکنیکهای مقابله با تأثیرات والدین نابالغ
1. شناخت و پذیرش واقعیت
اولین قدم، شناخت این موضوعه که والدین شما نابالغ عاطفی بودند و رفتارهای آنها باعث آسیب شده. قبول این حقیقت باعث میشه کمتر خودت رو سرزنش کنی و بدونی مشکل از تو نیست.
2. تنظیم مرزهای سالم
یکی از مهمترین کارها تعیین مرزهای واضح و سالم در رابطه با والدین است. مثلاً میتونی مرز بذاری که در چه موضوعاتی باهاشون صحبت میکنی، چه رفتارهایی رو قبول نمیکنی و چطور باید باهات رفتار کنن.
3. تمرین مهارتهای ابراز وجود
به جای سکوت یا واکنشهای تهاجمی، مهارت ابراز وجود رو تمرین کن:
به آرامی و محترمانه احساسات و نیازهای خودت رو بیان کن
بگو چه چیزی برایت قابل قبول نیست
از «من» صحبت کن، مثلاً «من وقتی اینطور برخورد میکنی ناراحت میشوم»
4. کار روی عزت نفس
بخشی از آسیب والدین نابالغ پایین آوردن عزت نفس است. تمرینهای تقویت عزت نفس مثل یادداشت کردن موفقیتها و نکات مثبت خود، تمرینهای خودمهربانی و کنار گذاشتن صدای درونی منفی به مرور کمک میکند.
5. مراقبت از خود (Self-care)
ورزش، خواب کافی، تغذیه سالم، مدیتیشن و فعالیتهایی که بهت انرژی مثبت میدهند کمک میکنند تا ذهن و بدن قوی بمانند و تأثیرات منفی کمتر شود.
6. جستجوی حمایت اجتماعی
داشتن دوستان، گروههای حمایتی یا حتی مشاور و روانشناس که بتوانی درباره احساسات و تجربیاتت حرف بزنی، به سلامت روان کمک زیادی میکند.
7. بازسازی داستان زندگیات
گاهی اوقات کمک میکند داستان زندگی خودت را از نو بنویسی؛ مثلاً به جای این که خودت را «بازنده» یا «ناامیدکننده» ببینی، خودت را به عنوان کسی ببینی که از سختیها عبور کرده و رشد کرده است.
8. آموزش مهارتهای مدیریت هیجان
تکنیکهایی مثل تنفس عمیق، تمرکز حواس (mindfulness)، یادداشت احساسات و مدیتیشن کمک میکنند که در مواجهه با خاطرات یا برخوردهای والدین، آرامش بیشتری داشته باشی.
9. تمرین بخشش (البته به مرور و به شرطی که آمادگی داشته باشی)
بخشش والدین به معنای فراموش کردن یا تأیید رفتارشان نیست، بلکه رهایی خودت از بار سنگین خشم و کینه است.