حکایتهای سعدی در گلستان / باب اول در سیرت پادشاهان؛ حکایت شماره 21 + فایل صوتی و نگاهی به نسخههای قدیمی

ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین گلستان سعدی باب اول در سیرت پادشاهان؛ حکایت شماره 21 را مطالعه می کنید همراه ما باشید. روزهای زوج منتظر بخش بعدی گلستان سعدی باشید.
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، سعدی معلم بیچونوچرای همه ماست. از همان کودکی با حکایتهایش خو گرفته و نکات ریز اخلاقی و آنچه باید باشیم و نباید باشیم را از او فراگرفتهایم. ابیات نغز و داستانهای پرحکمتش بر سر زبان بزرگترهای ما و حتی نسل پیش از آنها بود و در کوچه و بازار هم نقل او را میشنیدیم. گاه حتی اگر پی ضربالمثلی را بگیریم به سعدی میرسیم که چه ساده اما پرمایه مفهومی را در بیت و یا مصرعی برای ما بازگو کرده است. سعدی نقش پررنگی نهتنها در آموزش که در پرورش ما دارد و کیست که وامدار این استاد سخنپرور نباشد؛ او که بهترین وصف برای آثارش سهلِ ممتنع بودن آنهاست. کافی است اندکی از این آثار را خوانده باشیم تا این وصف دکتر شفیعی کدکنی در باب آثار سعدی که گفته است «آثار سعدی دارای مخاطب انسانی است» برای ما بهوضوح مشخص شود. سعدی جامع و کاملا انسانی مینویسد و آنچه در ابیات و حکایاتش آمده همگی برخاسته از یک زندگی روزمره و قابلادراک برای همه اشخاص است.
جوهر اگر در خلاب افتد، همچنان نفیس است و غبار اگر به فلک رسد، همان خسیس. استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نامستعد ضایع. خاکستر نسبی عالی دارد که آتش جوهر علویست ولیکن چون به نفس خود هنری ندارد، با خاک برابر است و قیمت شکر نه از نی است که آن خود خاصیت وی است.
بابهای گلستان سعدی
گلستان سعدی علاوه بر دیباچه شامل هشت باب است که «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فواید خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تاثیر تربیت» و «آداب صحبت» نام دارند. حکایات سعدی در حین موجز بودن سرشار از پند هستند. او استاد خلاصه گفتن است و گاه حتی در یک جمله تمام معنا را به خواننده منتقل میسازد.
سعدی قصهگو!
و این شیوه اوست که حکایاتش را با ابیاتی عجین میسازد. گلستان سعدی آمیخته از داستان و حکایت است. اگرچه درون همان داستانها هم گاه پند و اندرزی نهفته است اما سعدی قالب داستان را برای بیان آن موضوع انتخاب کرده است. در کل اما میتوان گفت که نغز و شیرین بودن آنهاست که سبب شده تا نسل به نسل و دهانبهدهان نقل شوند و تا به امروز ماندگار باشند:
معصیت از هر که صادر شود ناپسندیده است و از علما ناخوبتر که علم سلاح جنگ شیطان است و خداوند سلاح را چون به اسیری برند شرمساری بیش برد.
شیوهی روایت در حکایتهای گلستان سعدی
سعدی در روایتهایش در گلستان گاه به شیوهای معمولی و از ابتدا تا انتهای ماجرا پیش میرود و در میانهها فرازوفرود دارد و جریان را برای مخاطب خود تعریف میکند اما در موارد اندکی به شیوهای هیجانانگیزتر اوج ماجرا را در ابتدای آن قرار داده و داستانش را از همان نقطه اوج شروع میکند.
ساختار بسیاری از حکایات گلستان سعدی ترکیبی از مسائل اجتماعی و نکات اخلاقی است. او طنز را در قالب این حکایات و روایات ریخته و گاه حتی خواننده را در تمام طول داستان میخکوب میکند. سعدی استاد قرار دادن تضادها در مقابل هم و در یک روایت است. بهخوبی از پس شرح و تفصیل هردو برآمده و به زیبایی هرچهتمامتر نتیجهگیری میکند. او از اینکه پند خود را بهصورت مستقیم به روی مخاطب بیاورد واهمهای ندارد، هرچند گاه اندرزهایش را در لفاف داستان میپیچد و همینطور که خواننده را پیش میبرد آنها را در جان او میریزد. استاد سخن مناظره را نیز میپسندیده و از این شیوه هم بهره برده است.
باب اول در سیرت پادشاهان: حکایت شماره 21
مردمآزاری را حکایت کنند که سنگی بر سر صالحی زد. درویش را مجالِ انتقام نبود. سنگ را نگاه همیداشت تا زمانی که مَلِک را بر آن لشکری خشم آمد و در چاه کرد. درویش اندر آمد و سنگ در سرش کوفت. گفتا: تو کیستی و مرا این سنگ چرا زدی؟ گفت: من فلانم و این همان سنگ است که در فلان تاریخ بر سر من زدی. گفت: چندین روزگار کجا بودی؟ گفت: از جاهت اندیشه همیکردم. اکنون که در چاهت دیدم، فرصت غنیمت دانستم.
ناسزایی را که بینی بختیار
عاقلان تسلیم کردند اختیار
چون نداری ناخنِ درّنده تیز
با دَدان آن بِه که کم گیری ستیز
هر که با پولاد بازو، پنجه کرد
ساعدِ مسکینِ خود را رنجه کرد
باش تا دستش ببندد روزگار
پس به کامِ دوستان مغزش بر آر
معنی حکایت شماره 21، باب اول گلستان سعدی
حکایت از مردمی است که سنگی به سر درویشی صورت میزند و او فرصت انتقام را پیدا نمیکند. درویش به یاد آن واقعه میافتد و وقتی در چاه میافتد، به مردی که سنگ زده بود میگوید فرصت را غنیمت شمرده و پاسخ دهد. این داستان به مفهوم تسلیم عاقلان در برابر بخت و بدشگونیها اشاره دارد. همچنین نشان میدهد که درگیری و جنگ با کسانی که قدرت بیشتری دارند، بیفایده است و در نهایت زمان همه چیز را ساماندهی میکند. در نهایت، گویا به آرامش و تحمل در برابر مشکلات تاکید میشود.
برگردان به زبان ساده
# مردمآزاری را حکایت کنند که سنگی بر سر صالحی زد. درویش را مجالِ انتقام نبود. سنگ را نگاه همیداشت تا زمانی که مَلِک را بر آن لشکری خشم آمد و در چاه کرد. درویش اندر آمد و سنگ در سرش کوفت. گفتا: تو کیستی و مرا این سنگ چرا زدی؟ گفت: من فلانم و این همان سنگ است که در فلان تاریخ بر سر من زدی. گفت: چندین روزگار کجا بودی؟ گفت: از جاهت اندیشه همیکردم. اکنون که در چاهت دیدم، فرصت غنیمت دانستم.
هوش مصنوعی: داستانی روایت شده است که شخصی سنگی به سر مردی صالح پرتاب کرد. درویش که نتوانست انتقام بگیرد، سنگ را نزد خود نگاه داشت. تا اینکه روزی، وقتی فرمانروایی خشمگین شد و او را به چاه انداخت، درویش وارد چاه شد و سنگ را به سر او کوبید. او از درویش پرسید که کیست و چرا به او سنگ زده است. درویش پاسخ داد که او همان شخص است و این همان سنگی است که قبلاً به سر او پرتاب کرده بود. فرمانروا از او پرسید که در این مدت کجا بوده است و درویش گفت که مدتی را به فکر درباره مقام او گذرانده و حالا که او را در چاه دیده، فرصتی برای انتقام یافته است.
# ناسزایی را که بینی بختیار
عاقلان تسلیم کردند اختیار
چون نااهلی را پیروز بخت و چیره و خودکامه یابی به شیوهٔ خردمندان به تسلیم گرای و بیهوده با وی در میاویز.
# چون نداری ناخنِ درّنده تیز
با دَدان آن بِه که کم گیری ستیز
هوش مصنوعی: اگر ابزار یا قدرت کافی نداری، بهتر است خود را درگیر نبرد نکنید و از چالشهایی که نمیتوانی به خوبی مدیریت کنی، پرهیز کنی.
# هر که با پولاد بازو، پنجه کرد
ساعدِ مسکینِ خود را رنجه کرد
هر کسی که با افراد قوی تر از خود و قدرتمندتر ستیز کند در نهایت تنها باعث آزار خود شده است
# باش تا دستش ببندد روزگار
پس به کامِ دوستان مغزش بر آر
بمان و فرصت نگاه دار تا روزگار وی را بیچاره کند، آنگاه به مرادِ دلِ دوست که همان مرادِ توست مغزش را از کاسهٔ سر بیرون آر و به زاری هلاکش کن.
تصاویر نسخه های قدیمی گلستان سعدی
فانوس خیال
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ 1259 هجری قمری
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران
گلستان به همراه بوستان در حاشیه
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخهبرداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری
گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال 830 هجری قمری در هرات