سه‌شنبه با شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 16؛ چو در کابل این داستان فاش گشت / فاش شدن ماجرای سیندخت و شاه + متن صوتی و معنی اشعار

سه‌شنبه با شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 16؛ چو در کابل این داستان فاش گشت / فاش شدن ماجرای سیندخت و شاه + متن صوتی و معنی اشعار

  ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین شاهنامه فردوسی بخش آغاز کتاب را مطالعه می کنید همراه ما باشید. روزهای فرد منتظر بخش بعدی شاهنامه باشید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، یکی از بزرگ‌ترین حماسه‌های منظوم جهان، کتاب شاهنامه فردوسی، اثر ابوالقاسم فردوسی است. این اثر شامل حدود 50,000 تا 61,000 بیت است و به اساطیر، حماسه‌ها و تاریخ ایران از آغاز، تا حمله‌ی اعراب می‌پردازد. شاهنامه در سه بخش اسطوره‌ای، پهلوانی و تاریخی نگاشته شده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادبیات کهن فارسی داشته است. این کتاب به بسیاری از زبان‌های زنده‌ی جهان نیز ترجمه شده است.

درباره‌ی کتاب شاهنامه فردوسی

یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین آثار ادبیات کهن فارسی و یکی از شاهکارهای حماسی جهان، کتاب شاهنامه فردوسی (Shahnameh) است که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی (Ferdowsi)، شاعر بزرگ ایرانی، در حدود هزار سال پیش سروده شده است. شاهنامه به معنای «کتاب شاهان» است و داستان‌های آن به تاریخ و اساطیر ایران باستان می‌پردازد. این اثر عظیم که بیش از 50,000 بیت شعر را در بر می‌گیرد، به زبان فارسی دری نوشته شده است.

نکوداشت‌های کتاب شاهنامه فردوسی

  • محمدعلی فروغی، شاهنامه فردوسی را از گران‌قدرترین و بزرگ‌ترین آثار موجود در تاریخ ادبیات فارسی می‌دانست و معتقد بود که این اثر نه‌تنها هویت ملی ایرانیان را زنده نگاه داشته، بلکه زبان فارسی را نیز از فراموشی نجات داده است. او فردوسی را به خاطر زنده نگاه داشتن تاریخ ملی و ادبیات کهن فارسی، بسیار مورد تقدیر قرار می‌داد.

  • محمدتقی بهار بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، قدرت وعزت‌نفس را به ایرانیان بازگرداند. او معتقد بود که این اثر، ریشه‌ی ایرانیان را قوی و آنان را در راه مردی، مردانگی و غیرت استوار ساخته است.

  • مجتبی مینوی معتقد بود که زبان فارسی وسیله‌ای برای استحکام اتحاد و ارتباط ایرانیان است و شاهنامه فردوسی این زبان را چنان غنی و محکم کرده که از فراموشی و نابودی در امان مانده است. او بر این باور بود که شاهنامه، نقش مهمی در حفظ و تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است.

  • حبیب یغمایی بر این باور بود که اگر تمام ثروت ایران از عصر غزنوی تاکنون در یک کفه‌ی ترازو قرار گیرد و شاهنامه فردوسی در کفه‌ی دیگر، شاهنامه ارزش بالاتری خواهد داشت. او معتقد بود که این اثر ارزش و اهمیت بی‌نظیری دارد که با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست و جایگاه ویژه‌ای در تاریخ و فرهنگ ایران دارد.

  • بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی را به‌خاطر اخلاق شایسته و پاکی سخن، برتر از دیگر شعرا می‌دانست. او معتقد بود که فردوسی وطن‌پرست بوده و به ایران، عشق بسیاری داشته است. این عشق و شور در آثار او آشکار است و نشان‌دهنده‌ی تعهد و وفاداری این شاعر به میهن و فرهنگ ایرانی است. فروزانفر بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، ارزش‌های والای انسانی و ملی را به نسل‌های آینده منتقل کرده است.

شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 16

فایل صوتی شاهنامه فردوسی؛ منوچهر- بخش 16

خلاصه شاهنامهٔ فردوسی؛ منوچهر- بخش 16

در کابل خبر ماجرای سیندخت و شاه فاش می‌شود و مرزبان به شدت خشمگین می‌شود. او سیندخت را می‌خواند و او را تهدید می‌کند که در صورت ادامه‌ی این وضعیت، هردو را به مجازات می‌کشاند. سیندخت که نگران می‌شود، به فکر چاره می‌افتد و تصمیم می‌گیرد نزد سام برود تا او را از ماجرا باخبر کند و راه حلی پیدا کند. در نهایت، سیندخت با تدارکاتی به دیدار سام می‌رود، با خود دارایی‌هایی چون طلا و جواهرات می‌بَرَد تا بتواند او را راضی کند و از خشم مرزبان جلوگیری کند. او همچنین لباس‌های زینتی و هدایا برای پذیرایی آماده می‌کند تا تاثیر خوبی بر سام بگذارد. در این بین، اسب‌ها و شترها را نیز برای سفر آماده می‌کند. سیندخت در تلاش است تا از عواقب منفی این داستان جلوگیری کند و به آرامش برگردد.

برگردان به زبان ساده

# چو در کابل این داستان فاش گشت

سر مرزبان پر ز پرخاش گشت

هوش مصنوعی: وقتی که این ماجرا در کابل آشکار شد، فرمانده مرزبان بسیار عصبانی و خشمگین شد.

# برآشفت و سیندخت را پیش خواند

همه خشم رودابه بر وی براند

هوش مصنوعی: او عصبانی شد و سیندخت را به پیش خود صدا کرد و تمام خشم رودابه را بر سر او ریخت.

# بدو گفت کاکنون جزین رای نیست

که با شاه گیتی مرا پای نیست

هوش مصنوعی: او گفت که اکنون جز این تدبیر وجود ندارد، زیرا پای من دیگر به این دنیا نرسد.

# که آرمت با دخت ناپاک تن

کشم زارتان بر سر انجمن

هوش مصنوعی: من باید با دختری ناپاک و غیراخلاقی در جمع روبرو شوم، و از این موضوع ناراحت و پریشان هستم.

# مگر شاه ایران ازین خشم و کین

برآساید و رام گردد زمین

هوش مصنوعی: شاید شاه ایران از این خشم و کینه آرام شود و زمین نیز تحت تأثیر قرار گیرد.

# به کابل که با سام یارد چخید

ازان زخم گرزش که یارد چشید

هوش مصنوعی: وقتی کابل در اثر ضربه‌ای که از سم سام خورد، زخمی شد، آن زخم همان تأثیری را بر یارد (دوست) گذاشت که خود یارد از آن زخم دید.

# چو بشنید سیندخت بنشست پست

دل چاره‌جوی اندر اندیشه بست

هوش مصنوعی: وقتی سیندخت این خبر را شنید، نشسته و با دل شکست خورده به فکر چاره‌جویی افتاد.

# یکی چاره آورد از دل به جای

که بد ژرف بین و فزاینده رای

هوش مصنوعی: کسی راه حلی از دل آورد که در آن مکان، اندیشه‌ای عمیق و افزاینده وجود دارد.

# وزان پس دوان دست کرده به کش

بیامد بر شاه خورشید فش

هوش مصنوعی: پس از آن، با شتاب و عجله، دست خود را به سمت کشتی دراز کرد و بر شاه خورشید فشاری آورد.

# بدو گفت بشنو ز من یک سخن

چو دیگر یکی کامت آید بکن

هوش مصنوعی: به او گفت: به من گوش کن و یک حرف را بشنو. وقتی که دیگری چیزی برایت پیش آمد، آن را انجام بده.

# ترا خواسته گر ز بهر تنست

ببخش و بدان کین شب آبستنست

هوش مصنوعی: اگر خواسته‌ی تو به خاطر جسم تو است، این را ببخش و بدان که این شب زمان جدیدی به وجود خواهد آورد.

# اگر چند باشد شب دیریاز

برو تیرگی هم نماند دراز

هوش مصنوعی: حتی اگر شب طولانی باشد و تاریکی زیادی را به همراه داشته باشد، اما باز هم این وضعیت پایدار نخواهد ماند و روزی خواهد آمد که نور و روشنی بر تاریکی غلبه کند.

# شود روز چون چشمه روشن شود

جهان چون نگین بدخشان شود

هوش مصنوعی: روزی خواهد رسید که همچون چشمه، روشنی در جهان پخش می‌شود و دنیا چون نگینی از الماس درخشان خواهد شد.

# بدو گفت مهراب کز باستان

مزن در میان یلان داستان

هوش مصنوعی: مهراب به او گفت که از گذشته‌ها داستان‌های قهرمانان را در وسط نیاور.

# بگو آنچه دانی و جان را بکوش

وگر چادر خون به تن بر بپوش

هوش مصنوعی: آنچه را که می‌دانی بیان کن و تلاش کن، حتی اگر لازم باشد که در شرایط سخت یا مشکل، با سختی و زحمت ادامه بدهی.

# بدو گفت سیندخت کای سرفراز

بود کت به خونم نیاید نیاز

هوش مصنوعی: سیندخت به او گفت: ای بزرگوار، نیازی به خون من نیست.

# مرا رفت باید به نزدیک سام

زبان برگشایم چو تیغ از نیام

هوش مصنوعی: من باید به سمت سام بروم و زبان خود را باز کنم، همچون تیغی که از نیام خارج می‌شود.

# بگویم بدو آنچه گفتن سزد

خرد خام گفتارها را پزد

هوش مصنوعی: بگویم به او آنچه که گفتنش درست است، اما عقل خام اجازه نمی‌دهد که چیزهای ناپسند را بیان کنم.

# ز من رنج جان و ز تو خواسته

سپردن به من گنج آراسته

هوش مصنوعی: من از تو درد و رنجی را تحمل کرده‌ام و تو به من هدیه‌ای ارزشمند و زیبا را سپرده‌ای.

# بدو گفت مهراب بستان کلید

غم گنج هرگز نباید کشید

هوش مصنوعی: مهراب به او گفت که کلید غم را نباید هرگز برداشت و از آن استفاده کرد.

# پرستنده و اسپ و تخت و کلاه

بیارای و با خویشتن بر به راه

هوش مصنوعی: آراسته و زیبا شده، خدمتگزاران و اسب و تخت را به همراه خود بیاور و با افتخار به مسیر خود ادامه بده.

# مگر شهر کابل نسوزد به ما

چو پژمرده شد برفروزد به ما

هوش مصنوعی: آیا ممکن است که ما دچار آتش‌سوزی شویم وقتی که شهر کابل دچار خشکی و ناراحتی می‌شود؟

# چنین گفت سیندخت کای نامدار

به جای روان خواسته خواردار

هوش مصنوعی: سیندخت گفت: ای شناخته‌شده، به جای روحی که از دست رفته، آرزوی آرامش دارم.

# نباید که چون من شوم چاره‌جوی

تو رودابه را سختی آری به روی

هوش مصنوعی: تو نباید به خاطر من بهترین راه حل را برای خودت سخت و دشوار کنی.

# مرا در جهان انده جان اوست

کنون با توم روز پیمان اوست

هوش مصنوعی: من در زندگی‌ام غم و اندوه دارم، اما اکنون روزی است که با تو عهد و پیمان دارم.

# ندارم همی انده خویشتن

ازویست این درد و اندوه من

هوش مصنوعی: من از درد و اندوهی که دارم، به خودم نگرانی ندارم، بلکه این احساسات به خاطر اوست.

# یکی سخت پیمان ستد زو نخست

پس آنگه به مردی ره چاره جست

هوش مصنوعی: یک نفر به شدت از دیگری عهد و پیمان گرفت و پس از آن برای پیدا کردن راه حلی با شجاعت تلاش کرد.

# بیاراست تن را به دیبا و زر

به در و به یاقوت پرمایه سر

هوش مصنوعی: تن خود را با زربافت و زر درونی کن و بر سر خود جواهر ارزشمندی بگذار.

# پس از گنج زرش ز بهر نثار

برون کرد دینار چون سی‌هزار

هوش مصنوعی: پس از یافتن گنج، او دانه‌های طلا را مانند سی‌هزار دینار به دیگران هدیه داد.

# به زرین ستام آوریدند سی

از اسپان تازی و از پارسی

هوش مصنوعی: از اسبان تازی و پارسی، سی تا اسب زرین و زیبا آوردند.

# ابا طوق زرین پرستنده شست

یکی جام زر هر یکی را به دست

هوش مصنوعی: پیشوای مذهبی با زنجیر طلایی بر گردن، جامی طلایی در دست هر یک از پیروانش دارد.

# پر از مشک و کافور و یاقوت و زر

ز پیروزهٔ چند چندی گهر

هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جلوه‌های دل‌نواز اشاره دارد؛ به طوری که به نظر می‌رسد گنجینه‌ای از عطرهای خوش، سنگ‌های قیمتی و طلا در فضایی زیبا قرار داده شده است. این توصیف از جواهرات و مواد گران‌بها، نشان‌دهندهٔ ارزشی است که در درون آن نهفته است.

# چهل جامه دیبای پیکر به زر

طرازش همه گونه گونه گهر

هوش مصنوعی: پیکر با چهل نوع لباس زیبا و گرانبها زینت داده شده و در هر کدام از این لباس‌ها، جواهرات متفاوتی وجود دارد.

# به زرین و سیمین دوصد تیغ هند

جزان سی به زهراب داده پرند

هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و ارزشمندی دو جنس زیبا اشاره شده است که همچون تیغ‌های تند و برنده، در برابر مسمومیتی که ناشی از فریب یا خطر است، مقاوم هستند. این تصویرسازی نمادین نشان‌دهنده قدرت و نیرومندی است که در وجود این اشیا نهفته است و می‌تواند به یک مفهوم عمیقتر از زندگی و چالش‌ها اشاره کند.

# صد اشتر همه مادهٔ سرخ موی

صد استر همه بارکش راه جوی

هوش مصنوعی: صد شتر همه مادهٔ سرخ موی، مانند صد الاغ هستند که همه بارکش و در خدمت حمل و نقل در جاده‌ها هستند.

# یکی تاج پرگوهر شاهوار

ابا طوق و با یاره و گوشوار

هوش مصنوعی: یک تاج زیبا و پر از جواهر به سبک شاهانه، همراه با گردن‌بند و گوشواره برای جذابیت بیشتر.

# بسان سپهری یکی تخت زر

برو ساخته چند گونه گهر

هوش مصنوعی: مانند آسمانی که بر روی آن تختی از زر ساخته شده، چندین نوع جواهر در آن قرار دارد.

# برش خسروی بیست پهنای او

چو سیصد فزون بود بالای او

هوش مصنوعی: قد و قامت او به اندازه‌ای بلند است که عرضش بیست برابر می‌شود و این ارتفاع بیش از سیصد درجه می‌باشد.

# وزان ژنده‌پیلان هندی چهار

همه جامه و فرش کردند بار

هوش مصنوعی: از پرندگان هندی که لباس‌های کهنه دارند، چهار نفر همه چیز را با خود برداشتند و بار کردند.

داستان کامل پادشاهی منوچهر

پیش از این داستان به نقل داستان پادشاهی فریدون، کشته شدن ایرج به دست سلم و تور و انتقام منوچهر به همراه سام نریمان و قارن کاوگان از قاتلان پدربزرگش پرداختیم. در ادامه به داستان به دوران فرمانروایی منوچهر و حمایت سام از او خواهیم پرداخت.

تاج‌گذاری منوچهر، پادشاهی جدید در ایران

منوچهر، نوادهٔ ایرج و نتیجهٔ فریدون، پس از کشمکش‌های فراوان با دشمنان پدری‌اش، به تاج‌وتخت ایران دست یافت. او از کودکی تحت حمایت سام نریمان و بزرگان خاندان ایران بزرگ شد و به‌عنوان جانشین قانونی تاج‌وتخت معرفی گردید.

پس از نبردهای سخت با تورانیان، مخصوصاً با سلم و تور که قاتلان ایرج بودند، منوچهر موفق شد با رشادت و تدبیر، آنها را شکست داده و انتقام خون پدربزرگش را بگیرد. مردم ایران که از پیروزی‌های او شادمان بودند، به نشانهٔ وفاداری و حمایت از او، تاج‌گذاری‌اش را جشن گرفتند.

مراسم تاج‌گذاری منوچهر با شکوه و جلال برگزار شد. بزرگان، سپاهیان و مردم از سراسر ایران برای شرکت در این مراسم به پایتخت آمدند. فریدون، که دیگر خود را آمادهٔ بازنشستگی می‌دید، تاج شاهی را بر سر منوچهر گذاشت و با این کار، انتقال قدرت را به او اعلام کرد. این لحظه برای مردم ایران نشان‌دهندهٔ آغاز دوره‌ای تازه از امنیت، عدل و شکوفایی بود.

منوچهر با سوگند به ارزش‌های پهلوانی و عدالت، عهد کرد که به دفاع از ایران و مردمانش بپردازد و همچنان راه نیاکان خود را ادامه دهد. با پادشاهی او، دوره‌ای نوین از حکومت در ایران آغاز شد و ایرانیان به رهبری او امیدوارانه به آینده نگریستند.

سخنان سام نریمان در مراسم تاج‌گذاری منوچهر

در ادامه مراسم تاج‌گذاری منوچهر، سام نریمان، پهلوان نام‌آور ایران و یکی از نزدیک‌ترین حامیان او، در جمع بزرگان و مردم ایران سخنرانی کرد. او که به‌عنوان یکی از ستون‌های قدرت ایران و محافظ منوچهر در دوران کودکی‌اش شناخته می‌شد، با صدایی محکم و دلگرم‌کننده گفت:

"ای بزرگان و پهلوانان ایران! امروز روزی بزرگ و باشکوه است. منوچهر، این جوان رشید و باایمان، که نسل به نسل از نژاد شاهان و پهلوانان پاک ایران‌زمین است، امروز با یاری اهورامزدا بر تخت پادشاهی می‌نشیند. او همان کسی است که با دلاوری و عقل خود انتقام خون پدربزرگش، ایرج پاک‌نهاد را گرفت و دشمنان این مرز و بوم را به خاک انداخت.

منوچهر با بهره‌گیری از خرد، عدالت و شجاعت، راه نیاکان خود را ادامه خواهد داد و به شما، مردم شریف ایران، قول می‌دهم که او حافظ آرمان‌های ایران بزرگ خواهد بود. امروز من، سام نریمان، به نمایندگی از پهلوانان ایران، از شما می‌خواهم تا با تمام وجود از پادشاه جدید خود حمایت کنید. منوچهر نماد عدالت، شجاعت و امید است، و زیر پرچم او، ایران به دوران جدیدی از افتخار و سرافرازی خواهد رسید."

سام نریمان، پهلوان بزرگ ایران‌زمین

سام نریمان یکی از پهلوانان نامدار ایران‌زمین و از تبار نریمان است. او نه‌تنها به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین جنگاوران ایران شناخته می‌شد، بلکه در حوادث مهم کشور، نقش کلیدی ایفا می‌کرد. سام با شجاعت و وفاداری‌اش به سرزمین ایران، توانست دشمنان بسیاری را شکست دهد و به‌عنوان ستون استوار کشور در مقابل دشمنان داخلی و خارجی ایستادگی کند. نقش او در پشتیبانی از منوچهر و تربیت زال، از مهم‌ترین خدمات او به ایران بزرگ است.


زاده شدن زال، پهلوان موی سپید

زال، پسر سام نریمان، از همان لحظه‌ای که به دنیا آمد، سرنوشتی خاص و عجیب در انتظارش بود. او با نشانه‌ای غیرعادی متولد شد؛ موهای سر و روی او سفید بود، گویی از همان کودکی پیر شده بود. این ویژگی غیرطبیعی باعث شد که سام، پدر زال، او را به‌عنوان فرزندی نپذیرد.

سام که به شدت از زاده شدن فرزندی با چنین ظاهر عجیب ناراحت و سرخورده شده بود، تصمیم گرفت تا زال را از خانواده و اجتماع دور کند. او نمی‌توانست تصور کند که فرزندی با چنین نشانه‌ای می‌تواند نام پهلوانی و شرافت خاندان نریمان را حفظ کند. به همین دلیل، با دلی سنگین و ناراحتی عمیق، تصمیم گرفت که زال را به کوه البرز ببرد و او را در آنجا رها کند.

رها کردن زال در کوه البرز

سام، با قلبی شکسته، نوزاد خود را به بالای کوه البرز برد و او را در میان سنگ‌ها و برف‌ها رها کرد. او باور داشت که زال نمی‌تواند در چنین شرایطی زنده بماند و این کار، بهترین راه برای رهایی از شرمساری بود. اما طبیعت سرنوشت دیگری برای زال رقم زده بود.

زال و سیمرغ

در همین هنگام، سیمرغ، پرنده افسانه‌ای و نماد دانایی و خرد، که در کوه البرز لانه داشت، زال را دید. این پرنده بزرگ و باشکوه، با دیدن این نوزاد بی‌گناه، بر او رحم آورد. سیمرغ با بال‌های خود زال را به لانه‌اش برد و او را چون فرزندی خویش پرورش داد. در لانه سیمرغ، زال بزرگ شد و رشد کرد، تا زمانی که زمان بازگشت او به جهان انسان‌ها فرا رسید

بازگشت زال از لانه سیمرغ به جهان انسان‌ها

سال‌ها گذشت و زال که در دامان سیمرغ بزرگ شده بود، به جوانی رشید و نیرومند تبدیل شد. او تحت حمایت و مراقبت سیمرغ، توانست رشد کند و آداب و اصول زندگی را بیاموزد. هرچند زال در ظاهر انسانی بود، اما دنیای او متفاوت از سایرین بود؛ او در میان کوه‌های البرز و در لانه سیمرغ، بدون آشنایی با انسان‌های دیگر پرورش یافت. با این حال، سرنوشت او به گونه‌ای بود که باید به جهان انسان‌ها بازمی‌گشت.

روزی سیمرغ که آینده‌نگری خاصی داشت، به زال گفت که زمان بازگشت او به سوی پدرش و زندگی در میان انسان‌ها فرا رسیده است. سیمرغ با محبت و دلسوزی به زال آموزش داد که چگونه در زندگی انسان‌ها به عنوان پهلوانی شجاع و خردمند نقش‌آفرینی کند. همچنین، سیمرغ به او یک پر از بال‌های خود داد تا در لحظات سخت زندگی، با سوزاندن آن، سیمرغ را به کمک فراخواند.

ملاقات دوباره زال و سام نریمان

در همین زمان، سام نریمان که سال‌ها با غمی سنگین از دست دادن فرزندش زندگی می‌کرد، در خواب رؤیایی دید. او در خواب دید که فرزندش زال، که تصور می‌کرد از بین رفته، زنده است و به زندگی بازخواهد گشت. این خواب برای سام نشانه‌ای از سرنوشت بود و او تصمیم گرفت برای یافتن زال به کوه البرز بازگردد.

سام همراه با سپاه و همراهانش به کوه البرز رفت و پس از جست‌وجوی بسیار، با زال که به جوانی برومند تبدیل شده بود، روبه‌رو شد. زمانی که سام او را دید، از دیدن ظاهر سفید موی او شگفت‌زده شد، اما دیگر آن احساس شرمساری و اندوه در دلش وجود نداشت. او به فرزندش افتخار می‌کرد که با وجود شرایط سخت، توانسته بود زنده بماند و به پهلوانی توانمند تبدیل شود.

سام، زال را در آغوش گرفت و او را به‌عنوان پسر خود پذیرفت. بازگشت زال به زندگی انسان‌ها با استقبال گسترده‌ای از سوی مردم همراه شد و او به سرعت به یکی از پهلوانان بزرگ ایران تبدیل شد.

دیدار زال و منوچهر، پهلوان در برابر پادشاه

پس از آنکه زال توسط سام نریمان به جمع پهلوانان ایران بازگشت، آوازه دلاوری‌ها و شجاعت او در سراسر کشور پیچید. زال، جوانی رشید و خردمند که زیر سایه تربیت سیمرغ و سام بزرگ شده بود، نه تنها در میان پهلوانان جایگاه ویژه‌ای پیدا کرد، بلکه توجه منوچهر، پادشاه ایران، را نیز به خود جلب کرد.

منوچهر که در آن زمان بر تخت شاهی ایران نشسته بود، از سام نریمان دعوت کرد تا زال را به دربار بیاورد و او را معرفی کند. زال که به دلیل ظاهر موی سفیدش و ماجرای پرورش او توسط سیمرغ، از شهرت خاصی برخوردار بود، برای اولین بار به دربار شاهی ایران پا گذاشت.

ملاقات زال و منوچهر در دربار

وقتی زال به دربار منوچهر رسید، همه با حیرت به او نگاه می‌کردند. قامت بلند، موهای سفید و رفتار آرام و خردمندانه‌اش باعث شد تا همه متوجه تفاوت او با دیگر پهلوانان شوند. منوچهر با خوشامدگویی گرم به زال، از او خواست تا داستان زندگی‌اش را تعریف کند.

زال با احترامی عمیق، به سخنان پادشاه گوش داد و سپس داستان تولدش، رها شدنش در کوه البرز و پرورش یافتن توسط سیمرغ را برای منوچهر و حاضران در دربار تعریف کرد. منوچهر با دقت و توجه به داستان گوش سپرد و در پایان از خردمندی و دلاوری زال تمجید کرد.

سخنان منوچهر با زال

پس از شنیدن داستان زال، منوچهر به زال گفت: "ای پهلوان موی سپید! سرنوشت تو از همان ابتدا نشانه‌ای از بزرگی و افتخار بود. سیمرغ تو را به ما بازگرداند تا ایران از وجود تو بهره‌مند شود. من به تو اعتماد دارم و ایمان دارم که در آینده، با دلاوری‌هایت در کنار پهلوانان دیگر از ایران دفاع خواهی کرد."

با این سخنان، منوچهر نه تنها زال را به‌عنوان پهلوانی شایسته تأیید کرد، بلکه از او خواست تا در نبردها و مسئولیت‌های کشور به پادشاه و پهلوانان یاری برساند. زال با فروتنی و تعهد، قول داد که همیشه در خدمت ایران باشد.

تصاویر نسخه های قدیمی شاهنامه فردوسی

  • فانوس خیال

فانوس خیال

  • شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

    شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها