حسن روحانی: سالن کالبد شکافی بسیار آزاردهنده و چندش آور بود؛ از ساعت 1 تا 8 بعدازظهر در سالن تشریح بودم و اون روز نتونستم غذایی بخورم

به گزارش سرویس سیاسی ساعدنیوز به نقل از انتخاب، دانشجویان سال چهارم دانشکده ی حقوق، موظف بودند دوره ی چند ماهه ای را به عنوان کارآموزی قضایی طی کنند تا با مراحل مختلف کارهای قضایی در بخش های مختلف دادستانی، بازپرسی دادگاه های مدنی و جنحه و جنایی و اجرای احکام و همچنین با نحوه ی فعالیت مراکز وابسته به دستگاه قضایی مانند پزشکی قانونی آشنا شوند. برای طی این دوره و بازدید از این مراکز، دانشجویان به چند گروه تقسیم می شدند و هر گروه برنامه ی خاص هفتگی خود را داشتند.
در حقیقت، مطالبی که دانشجویان در کلاس به صورت تئوریک و نظری خوانده بودند، طی دوره ی مزبور برخی از آنها را به طور عملی می گذراندند و کارآموزی می کردند. در این دوره، نکاتی برای من جالب بود و آنها را به خاطر دارم که مناسب می دانم توضیح دهم. در بخش دادستانی و بخش های مربوط به تحقیقات و بازپرسی، در یک شعبه ی بازپرسی که نزدیک میدان بهارستان بود، کارآموزی می دیدم که بازپرسی بسیار کارکشته و مجرب و زبردستی داشت. این بازپرس پخته، پرونده هایی را که هر روز بررسی می کرد، به ما نیز می داد و می گفت: مطالعه کنید و درباره ی آن نظر بدهید.
وی پس از اینکه نظر ما را درباره ی یک پرونده می دید، قدرت ما را در استنباط احکام قضایی می سنجید و اشکالات احتمالی را برایمان بازگو می کرد. در این بخش به دلیل اینکه با نحوه ی پرونده خوانی آشنا می شدم، برای من بسیار جالب بود. پرونده ها به ویژه پرونده های کیفری معمولا در کلانتری ها و پاسگاه های ژاندارمری تشکیل می شدند، زیرا مجرمان جرایم مختلف در آغاز، جلب کلانتری ها و پاسگاه های ژاندارمری می شدند و بعد به دادگاه اعزام می گردیدند و پرونده ی آنها در اختیار بازپرس قرار می گرفت.
در پرونده های حقوقی نیز معمولا شکایات افراد از همدیگر در مراکز انتظامی مطرح می شد و سپس پرونده به دادسرا ارجاع می گردید. چگونگی خواندن این پرونده ها و استنباط احکام مربوطه از قوانین و نوع پرسش هایی که بازپرس از متهمان می کند، بسیار مهم و حایز اهمیت است. در چند هفته ای که ما به بخش بازپرسی می رفتیم و از نزدیک با مراحل مختلف آن آشنا می شدیم، دریافتیم که کار قضا بسیار حساس و امکان لغزش در آن زیاد است؛ به ویژه در شرایط رژیم گذشته. بازپرس مربوط هم فردی فعال بود و معمولا از اول وقت اداری تا آخر وقت مشغول رسیدگی به پرونده ها بود.
یکی از بخش هایی که همه ی دانشجویان می بایست با آن آشنا می شدند، بخش پزشکی قانونی بود. طبق برنامه یک روز با جمعی که حدود بیست نفر دانشجو بودیم، به محل پزشکی قانونی رفتیم. بازدید از قسمت های مختلف پزشکی قانونی، معمولی و عادی بود، فقط سالن کالبد شکافی برای ما بسیار آزاردهنده و چندش آور بود. در آن سالن، پزشکان با کالبدشکافی اجساد و معاینه و نمونه برداری از اعضا و جوارح در پی کشف نوع جرایم و جنایات و روشن شدن موارد مشکوک هستند.
من با دیگر اعضای گروه، وقتی وارد این سالن در زیرزمین ساختمان پزشکی قانونی واقع در خیابان بهشت شدیم، با ده بیست جسد که کنار هم چیده شده بودند، روبه رو شدیم. سپس چند نفر چکمه پوش با کارد و اره برقی و چرخ گوشت به سراغ اجساد آمدند. در گروه ما دو دانشجوی دختر بودند که به محض مشاهده ی آن وضع دچار شوک شدند که آنها را از سالن بیرون بردند.
من و بقیه ی اعضای گروه به بازدید خود ادامه دادیم و از نزدیک با کالبدشکافی و سایر فعالیت ها آشنا شدیم. در آنجا یک کالبد شکاف با کارد شکم را می شکافت و با قیچی های مخصوص دنده های سینه را می برید و سینه را باز می کرد. دیگری امعا و احشا را بیرون می آورد و قسمت هایی را برای ارسال به آزمایشگاه، چرخ می کرد. بعد از معاینه و برداشتن نمونه از اعضای داخلی، با نخ و سوزن بخش های شکافته شده را می دوختند و جسد را برای دفن تحویل می دادند. برای معاینه ی مغز نیز ابتدا پوست سر را با کارد شکاف می دادند سپس پوست سر را کنار می زدند و جمجمه را با اره برقی می بریدند و مغز را معاینه می کردند و در صورت لزوم قسمت هایی را برای آزمایشگاه بیرون می آوردند. برای ما که این صحنه ها را ندیده بودیم، مشاهده ی آنها بسیار سخت بود.
ما از صبح ساعت یک تا ھشت بعدازظهر در سالن تشریح بودیم و آن چنان متأثر شده بودیم که هیچ کدام آن روز نتوانستیم غذایی بخوریم. البته همه ی این کارها برای کارکنان آنجا عادی و معمولی بود. کارآموزی در دادگاه جنایی نیز که یکی از بخش های مهم کارآموزی ما بود، برای من بسیار جالب بود و با مطالب تازه ای آشنا شدم. در دادگاه جنایی، با قاضی و بازپرس خوبی مواجه شدیم. بازپرس دادگاه فردی با شخصیت و شریف بود. وی روی پرونده ای کار می کرد که یک طرف آن یکی از امرای ارتش و طرف دیگر یک فرد عادی بود. من شاهد بودم که چند بار با آن امیر ارتش که با وی تماس می گرفت، خیلی با بی اعتنایی برخورد می کرد و عملا به توصیه ی او هم توجهی نمی کرد.
حتی یکبار با او به تندی صحبت کرد که اینجا دادگاه است و شما نباید مزاحم کار ما بشوید. حتی یک بار به من گفت: اگر بخواهند در این پرونده به من فشار بیاورند، استعفا می دهم و زیر بار حرف زور نمی روم. من خیلی خوشحال شدم و دیدم گویی در همه جا و در هر شرایطی انسان های شریف و پاکدامنی وجود دارند که تلاش می کنند به وظایف قانونی خود عمل کنند و قابل خریداری نیستند.
برای مشاهده دیگر مطالب مرتبط با سیاست روی لینک کلیک کنید