قرار بود گزارشی درباره عید غدیر خم بنویسم ولی گفتند چرا این گزارش را یک روز پس از عید غدیر فرستادم؛ زیرا گزارش باید «بهروز» باشد و اگر یک روز هم از آن گذشته باشد، دیگر تازگی ندارد در حالی که بر اساس منابع تاریخی تا سه روز بعد از خطبه ای که پیامبر (ص) در ۱۸ ذیحجه سال ۱۰ هجری قمری خواندند، بیعت مردمی که در آن واقعه حضور داشتند، با امیر مومنان (ع) ادامه داشت.
پس اگر واقعه غدیر تا چند روز ادامه داشته، ما هم می توانیم درباره آن بنویسیم. البته مشکل «مناسبتزدگی» با نوشتن یکی دو خط حل نمی شود. استدلال ما را پذیرفتند که چون غدیر خم تا سه روز ادامه داشته، این گزارش را هم منتشر کنند ولی این گزارش به نکتهای اختصاص دارد که در واقع یکی از حاشیه های عید غدیر است که در طول سال نیز موضوعیت دارد و آن، راهی برای پیدا کردن برادران جدید است که در قالب صیغه اجرا می شود و افراد می توانند با کسانی که به آنان علاقه دارند، برادر شوند.
ممکن است برخی خواهران هم بخواهند صیغه برادری بخوانند که البته صیغه خواهری هم داریم و تفاوتی نمی کند برادر باشی یا خواهر؛ مهم این است که کبوتر با کبوتر، باز با باز. نگاهی می اندازم به سابقه صیغه برادری که در مفاتیح اینگونه آمده است: ۱۸ ذی حجه یعنی عید غدیر روزی است که رسول خدا (ص) بین اصحاب خود صیغه اخوت برقرار کرد و به همین مناسبت به عقد برادری در این روز یعنی عید غدیر سفارش شده که رسم و رسوم آن در کتاب های دینی آمده است.
فقط کافی است این صیغه را با هر کسی دوستش دارید، بخوانید و بگویید «به خاطر خدا با تو، برادر و دوست صمیمی می شوم و با خدا هم عهد می کنم اگر اجازه ورود به بهشت را پیدا کردم و از حق شفاعت برخوردار بودم، بدون تو وارد بهشت نشوم» و طرف مقابل هم با گفتن یک «قَبِلتُ» مواقفت خود را اعلام می کند ولی باید توجه داشت باید همه حقوق برادری را به جز چند چیز از یکدیگر ساقط کنند؛ یکی شفاعت، یکی دعا و یکی هم زیارت.

شاید برخی تصور کنند در چنین روزگاری که برادر به برادر رحم نمی کند و با وجود این همه مشکلات اقتصادی و غیراقتصادی، کدام شیر پاک خورده ای حاضر به خواندن عقد برادری است ولی آنان که برای خود برادری انتخاب می کنند، معمولا این مساله را در بوق و کرنا نمی کنند و فقط بین خودشان به صورت راز باقی می ماند و گاهی پس از مرگ یکی از آن دو که در وصیت نامه خود آورده یا به دوستان خاص خود گفته، موضوع، علنی می شود.
باور نمی کنید؟ شاهد مثال این مساله را می توان در دوران دفاع مقدس دید که چگونه رزمندگان و فرماندهان با هم برادر می شدند؛ البته آن دوران همه، یکدیگر را برادر صدا می زدند و تفاوتی هم میان فرمانده و سرباز و پاسدار نبود. پشت جبهه و در شهرها هم همین فرهنگ رایج بود که به جای واژه های «آقا» و «خانم» از کلمات برادر و خواهر استفاده می کردند.
به عنوان نمونه اشاره می کنم به داستان برادری مهدی مهدوی با یوسف متقی اصل که دومی به شهادت رسید. مهدوی گفت: آن زمان اغلب بچههایی که میخواستند بروند جبهه، با یکی دو نفر از رفقا عقد اخوت میبستند. من و یوسف هم تصمیم گرفتیم عقد اخوت ببندیم. قبل از اینکه صیغه اخوت را بخوانیم، گفتم «ببین، اگر فکر میکنی من شهید میشم و تو را شفاعت میکنم، اشتباه میکنی. ضرر میکنی. چون اگر شهید بشی، روز قیامت باید صبر کنی تا اول، من وارد بهشت بشم و بعد تو وارد بشی.» یوسف خندهای بلند از ته دل کرد و پذیرفت و صیغه اخوت را خواندیم.
یکی از جانبازان به نام ابراهیم حمیدی که همرزم شهید مجید پیلهفروشها بود نیز این گونه روایت کرد: عید غدیرخم سال ۱۳۶۴ بود. آن روز در سد دز، علاوه بر اینکه جشن عید برپا بود، رزمندگان با آداب و رسوم خاصی با هم، پیمان برادری بستند که هر کدام شهید شدند، دیگری را شفاعت کنند. آن سال، ما نیروی لشکر عاشورا بودیم که این عکس را گرفتیم. بچههایی که میبینید دستهایشان در دست هم است، برادران واقعی بودند. در این برنامه، علاوه بر اینکه در جمع، صیغه برادری خوانده میشد دوباره میآمدند در گوشه و کنار، با هم پیمان میبستند و میگفتند «شما را به خدا اگر شهید شدید دست ما را هم بگیرید».
البته این جانباز، یک برادر صیغه ای دیگر هم به نام عبدالرحیم جباری داشت که هر دوی آن ها طبق تعهدی که به حمیدی داده بودند، منتظر برادرشان هستند تا به آن ها بپیوندد و با هم وارد بهشت شوند.
یادی می کنم از شهید محمد یزدانی که پیش از آغاز حرکت نیروهای رزمنده برای عملیات کربلای پنج به همرزمان خود گفت که همگی دست های خود را روی جعبه مهمات بگذارند؛ خودش عقد اخوت را خواند و بقیه تکرار کردند و بعد هم گفت «حالا که با هم برادر شدیم، هرکس در این عملیات شرکت کرد و شهید شد، باید هنگام ورود به بهشت باقی برادران را شفاعت کند.» همگی قبول کردند و بعد از رد شدن از زیر قرآن، به سمت شلمچه حرکت کردند.
در آن دوران کسانی که «نور، بالا می زدند» و بوی شهادت می دادند، محبوب دیگر رزمندگان بودند و به همین دلیل بازار صیغه برادری داغ بود؛ طوری که علاوه بر عید غدیر در سایر ایام هم کبوترهای عاشق با هم برادر می شدند. امیررضا اقتداری، جانباز دوران دفاع مقدس گفت: شاید خیلی ها تصور کنند جاری شدن عهد اخوت میان رزمندگان تنها مختص به عید غدیر بود اما رزمندگان در سایر روزهای سال و قبل از آغاز عملیاتها با یکدیگر پیمان برادری میبستند. با جاری شدن صیغه عقد اخوت در میان رزمندگان شاهد رقم خوردن صحنههای خاصی بودیم. مثلا یک رزمنده ۷۰ ساله، یک نوجوان ۱۵ ساله را برادر خطاب میکرد.
وی افزود: البته این تنها شکل ظاهری قضیه بود و در باطن امر نیز این دو نفر همانند یک برادر با یکدیگر رفتار میکردند به طوری که این پیرمرد یک شب در جبهه، کفش تمامی رزمندگان را واکس زد و عنوان می کرد که این کار، کمترین خدمت است که می تواند به برادران خود بکند. وقتی چنین فضایی در جبهه به وجود می آمد، از خودگذشتگی و فداکاری در جبهه ها به اوج خود می رسید که موجب موفقیتهایی در عملیات های مختلف می شد. مثلا سبقت گرفتن برای رفتن روی مین، ثمره همین عقد اخوت بود به طوری که هیچ کس دوست نداشت زنده بماند در حالی که برادر همرزمش به شهادت رسیده باشد.
شاید نام آیت الله سید رضا فاضلیان را نشنیده باشید که از علمای استان همدان بود و منزل و منبر او محفلی برای رزمندگان هشت سال دفاع مقدس به شمار میآمد. او نیز با بسیاری رزمندگان و شهدای هشت سال دفاع مقدس عقد اخوت بسته بود که زبانزد مردم بود. شهدایی مثل حسین همدانی، علی چیتسازیان، حسن تاجوک، رسول حیدری، علی خوشلفظ، میرزا محمد سلگی، حبیب مظاهری، رضا شکری پور مصطفی طالبی و طلبه شهید سید مصطفی الحسینی که هر یک از این شهدا جزو فرماندهان دفاع مقدس بودند.
چرا راه دور برویم؟ خدا رحمت کند شهید حسین امیرعبداللهیان را که سال گذشته به مناسبت عید غدیر و چهلم این شهید، مطلبی را به نقل از حجت الاسلام سیدعبدالله حسینی مدیر و موسس مرکز اسلامی آفریقای جنوبی با عنوان برادران امیرعبداللهیان روایت کردم که حسینی گفت: روز عید سعید غدیر بود که تلفن زنگ خورد. دیدم امیر عبداللهیان است که پس از سلام و احوال پرسی تبریک گفت و خواست که به سنت حسنه این روز عمل کنیم و با هم عقد اخوت بخوانیم.
حسینی با آه و حسرت گفت: چه پیمان زیبایی بود و ما به همین سادگی برادر شدیم. قبل از اینکه امیر عبداللهیان تلفن را قطع کند، دوباره یادآوری کرد که «سید یادت نره؛ قول دادیها» من هم گفتم «معمولا دیپلماتها قولشان یادشان می رود. شما جایی بنویسید که یادتان نرود. ما به قول مصطفی محدث بر آن عهد که با هم بستیم هستیم».
روایات تاریخی نشان می دهد که رسول خدا (ص) در دوازدهم ماه مبارک رمضان از نخستین سال قمری، به امر خدا، میان هر یک از مهاجرین و انصار پیمان برادری بست و آنها را برادران دینی یکدیگر قرار داد. خود آن حضرت هم دست علی (ع) را گرفت و فرمود «این برادر من است» و در برخی روایات آمده که پیامبر (ص) دو بار با علی (ع) پیمان برادری بست و در هر دوبار به وی فرمود «تو برادر من هستی در دنیا و آخرت»
شاید کسانی که فیلم محمد رسول الله (ص) به کارگردانی مصطفی عقاد را دیده باشند، صحنه ای از این عقد اخوت را به یاد داشته باشند که وقتی پیامبر (ص) فرمود با هم برادر شوند، یکی از منافقان با کراهت بلال حبشی این اذان گوی پیامبر را در آغوش گرفت. به هرحال پیامبر اکرم (ص) این برادری را چند ماه پس از تشکیل دولت اسلامی در مدینه ایجاد کرد که تا آن زمان در تاریخ گزارش نشده بود که دولتی بر اساس ایمان و برادری تشکیل شده باشد و در چنین جامعه ای هیچ کس بر دیگری امتیازی نداشت، مگر به خاطر تقوا و نه امتیاز خانوادگی و قبیله ای که امروزه در جامعه ما به آن رانت یا ویژه خواری گفته می شود.
فرهنگ برادری در آموزه های اسلامی، یک ریشه عمیق و محکم دارد و آیات و روایات فراوانی در این زمینه وجود دارد که شاید دانستن برخی از این روایات، مسئولیت ما را نسبت به دیگر برادران دینی بیشتر کند؛ مثل این روایت که در دوره امام زمان(عج) افراد به جایگاهی می رسند که دست در جیب برادر خود می کنند و کسی هم ناراحت نمی شود.
از قدیم گفته اند اول برادریات را ثابت کن، بعد ادعای ارث و میراث کن ولی کسانی که پیمان برادری میبندند، نه تنها ادعای ارث و میراثی برای خود نمیکنند، بلکه همواره دعاگوی برادران خود هستند و به تعهدات پیمان برادری وفادارند. البته اینجا هم باید گفت «حساب، حسابه؛ کاکا، برادر»
حالا همه ما با هم برادر هستیم ولی نه مثل آن کسانی که می گویند «ما با هم برادریم ولی از پدر، جدا و از مادر سوا» و اگر برادر صیغه ای هم نباشیم ولی هم دعاگوی برادران خود هستیم، هم در مشکلات و سختی ها غمخوار و یاور آن ها و هم اگر حرف و حدیثی پشت سرشان بود، از حقوق آن ها دفاع می کنیم که اگر اینگونه عمل کنیم دست کمی از برادر صیغه ای نداریم.