به گزارش خبرنگار معارف ایرنا یکی از سوالاتی که درباره بهشت و جهنم می پرسند، این است که چرا بهشت هشت در دارد و جهنم هفت در. چون برخی از آیات قرآن و رویات به این نکته اشاره کرده است. مثلا برخی مفسران درباره آیه ۲۳ سوره رعد که می فرماید فرشتگان از هر دری بر بهشتیان وارد می شوند یا درباره آیه ۷۶ سوره غافر که خطاب به جهنمیان می فرماید «از درهای جهنم وارد شوید» چند مطلب نوشته اند؛ یکی این که درهای جهنم مثل درهای بهشت اشاره به عوامل گوناگونی است که انسان را به جهنم یا بهشت میکشاند و هر نوع گناه و کارهای نیک دری محسوب میشود.
در روایات نیز به این نکته اشاره شده که عدد هفت برای جهنم و هشت برای بهشت بر اساس ادبیات عرب برای تکثیر است نه تعداد و این که گفته میشود بهشت دارای هشت در است اشاره به افزون بودن عوامل رحمت از عوامل عذاب و غضب است. البته قبلا در گزارشی با عنوان «درهای بهشت را باز کنید» به این موضوع پرداختیم.
با این توضیح به گزارشی از دیدار جامعه قرآنی با صمدالله فیروزی برادر شهیدان کوروش و ایرج فیروزی می پردازیم که خاطرات کوروش از جمله درهای بهشت در آن مطرح شد. در این دیدار علاوه بر حضور مشتاقان همیشگی دیدار با خانواده های شهدای قرآنی، احمد آزاد پیشکسوت قرآنی و پدر محمدمهدی آزاد قاری قرآن، سعید بابایی مدیر کل امور فرهنگی و دانشجویی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، سعید رحمانی، حسین جعفری و مهدی حسینی از قاریان کلام وحی، حسین طرقی خادم قرآنی و دوست شهید حضور داشتند ولی جای نورالله فیروزی و ماهرخ فیروزی، پدر و مادر شهید خالی بود تا بیشتر از خاطرات آن ها بهره مند شویم.
هر چند این دیدار بیش از یک ساعت طول کشید ولی چون سخن از دو شهید به میان آمد و برادر شهیدان فیروزی، هم از خاطرات کوروش گفت و هم وصیت نامه ایرج را قرائت کرد، حاضران در محفل کمتر متوجه گذر زمان می شدند و تذکر آقای قربانی باعث شد تا جلسه پس از یک ساعت و نیم به سر برسد.
رحیم قربانی که ۱۵ سال با کوروش فیروزی مانوس بوده و حتی به نوعی عقد اخوت هم با هم بسته بودند، گفت: از زمانی که در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی بودم، با شهید فیروزی که مسئول کانون قرآن و عترت دانشگاه علوم پزشکی زاهدان بود، رفت و آمد داشتیم و هر سال ما را دعوت می کرد و به من می گفت زیاد به زاهدان بیا. چون از اینجا دری به سوی بهشت باز است.

اگرچه بغض، راه گلوی قربانی را هنگام بیان خاطراتش از شهید کوروش فیروزی را گرفت ولی از خدمات قرآنی این شهید تعریف کرد و گفت: او دانشجوی علوم پزشکی دانشگاه زاهدان بود که در آنجا ماندگار شد و معتقد بود که کار کردن در زاهدان عبادت است و لذت آن را با جایی دیگر عوض نمی کند و حتی زمانی که به وزارت بهداشت منتقل شد، شرط کرده بود که من هر دو هفته یک بار به کانون قرآن دانشگاه علوم پزشکی زاهدان بروم و با این که مسئولیت آنجا را به عهده داشت ولی می گفت حاضر نیست خادمی قرآن و عترت را به هیچ قیمتی از دست بدهد.
این خادم قرآنی از ارادت شهید فیروزی به حضرت زهرا(س) و برگزاری مراسم ایام فاطمیه یادی کرد که برنامه ای با عنوان پله پله تا ملاقات خدا را برگزار کرد و اینگونه شد که زاهدان پله ای بود که به دروازه بهشت ختم شد و در هفتم خرداد سال ۱۳۸۸ در شام غریبان حضرت زهرا(س) در مسجد امام علی (ع) زاهدان در یک عملیات تروریستی در هنگام راز و نیاز با معبود در نماز مغرب به شهادت رسید.

قربانی افزود: در دهه ۷۰ یعنی زمانی که کانون قرآن و عترت دانشگاه علوم پزشکی زاهدان ایجاد شد، شاهد راه اندازی بیشترین شبکه قرآنی در این دانشگاه از میان دانشگاه های علوم پزشکی بودیم، به گونه ای که ۳۰ واحد قرآن و عترت در همه دانشگاه ها و بیمارستان های استان سیستان و بلوچستان توسط شهید فیروزی راه اندازی شده بود.
وی با اشاره به اینکه شهیدان فیروزی در روستای رابر استان کرمان یعنی همان روستایی دیده به جهان گشودند که شهید حاج قاسم سلیمانی در آنجا به دنیا آمد، اظهار داشت «پدر و مادر فیروزی اهل دیاری بودند که شهید سلیمانی در آنجا متولد شد و حاج قاسم ارادت ویژه ای به خانواده شهید داشت.» و برادر شهید فیروزی هم که هم سن و سال و هم محلی حاج قاسم بود، گفت: ما با هم بزرگ شدیم و او رابطه ای با پدر و مادرم داشت که من می گفتم پدر و مادرم، حاج قاسم را بیشتر از ما دوست دارند.
صمدالله فیروزی نیز درباره برادر شهیدش گفت: کوروش درحدود ۱۶ سال در منطقه محروم زاهدان خدمت کرد؛ در حالی که امکانات شغلی بسیاری داشت و می توانست به تهران منتقل شود ولی می گفت به شرطی درجای دیگر خدمت می کند که امکان کار کردن در زاهدان را داشته باشد. برادرم معتقد بود اگر مسئولی می خواهد لذت خدمت کردن را بچشد، باید یک سال در این شهر خدمت کند و بعد در جایی دیگر مشغول به خدمت شود.

این برادر شهید گفت که کوروش خدمت در زاهدان را عبادت می دانست و می گفت اگر کسی می خواهد دری به سوی بهشت باز کند، باید بداند که دروازه آن در زاهدان است. او ۱۶ سال کار کرد ولی روزی که به شهادت رسید، زن و فرزنداش خانه و مکانی نداشتند.
وی افزود: شبی که برادرم در مسجد علی بن ابی طالب زاهدان به شهادت رسید، زمانی بود که پس از برگزاری مراسم و قبل از اذان مغرب بر سر مزار گلزار شهدای زاهدان حضور پیدا کرده بود و از آنجا به چند مسجد رفته بودند و هنگامی که به مسجد علی بن ابی طالب رسیدند، هنگام اذان بود که در نماز جماعت آنجا شرکت کرد و در یک عملیات انتحاری (جیش الظلم) به همراه ۲۸ نفر به شهادت رسید.
محمدتقی میرزاجانی معاون شورای عالی قرآن که مدال خادمی قرآن را امسال به گردن آویخته، گفت «خداوند این شهید را به واسطه خدماتی که انجام داد به سوی خود فراخواند.»
سعید بابایی مدیر کل امور فرهنگی و دانشجویی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نیز گزارشی از فعالیت های قرآنی این وزارتخانه ارائه کرد و گفت: الان وزارت خانه درگیر بیست و نهمین دوره مسابقات قرآن است و ۱۰۰ هزار نفررشته در آخرین جشنواره شرکت کردند که حاصل زحمات عزیزانی همچون قربانی و فیروزی است که نتیجه تلاش های آن ها اکنون مشخص می شود. در واقع ۶۰ تا ۷۰ هزار دانشجو به دنبال ترویج معارف قرآن و اهل بیت می شوند و تا زمانی که این برنامه ها برگزار شود، ثواب آن به بانیان آن نیز خواهد رسید.
البته برادر شهید فیروزی یادی هم از ایرج، برادر دیگرش کرد که متولد دوم مرداد سال ۱۳۴۰ بود و در هفتم بهمن سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای پنج و در شلمچه به شهادت رسید. او وصیت نامه این شهید را قرائت کرد و گفت: ایرج فیروزی قبل از این که انقلاب به پیروزی برسد، جزو کسانی بود که با قرآن زندگی می کرد و نوشته های او امروز نیز درس آموز است.
صمدالله فیروزی از ایرج به عنوان استاد و راهنمای کوروش یاد کرد و گفت: وصیت نامه ایرج در سال ۱۳۶۴ نوشته شده و نشان می دهد که نگاه شهید نسبت به مسیر زندگی چگونه است. مثلا آنجا که می گوید «هشدار می دهم از شکایت شهیدان در نزد پرودگار خویش. هشدار می دهم همه را به ویژه مسئولان را از این که مبادا محرومان و مستضعفین جامعه را فراموش کنید. لذت زندگی در جهاد مستمر در همه ابعاد است و لذتی بالاتر از خدمت به ملت و جامعه نیست. پس این لذت را دریابید».
این جمله که لذتی بالاتر از خدمت به ملت و جامعه نیست، ناخودآگاه جملات برادر شهیدش را به یاد انسان می اندازد؛ همان شهیدی که خود را ریزه خوار سفره دعای کمیل می دانست و که می گفت «از این شهر دری به سوی بهشت باز میشود و مسئولی که میخواهد خدمت کند، یک سال به زاهدان بیاید تا طعم لذت خدمت کردن را بچشد.