بخشهایی از این گزارش را میخوانید:
ایالات متحده باید ایده کنسرسیومهای غنیسازی را به عنوان راهحلهای ظاهری و نه درمان قطعی برای مشکلات منع اشاعه ناشی از فعالیتهای هستهای ایران بشناسد.
در ۳۱ مه، گزارش شد که مذاکرهکنندگان آمریکایی پیشنهادی برای یک «کنسرسیوم منطقهای غنیسازی اورانیوم» به ایران ارائه کردهاند. مقامات تهران اعلام کردهاند که پیش از دور ششم مذاکرات هستهای، خواستار توضیحات بیشتری در این باره هستند. مطرح شدن این ایده در شرایط کنونی تعجبآور نیست. هرگاه مذاکرات بر سر برنامه غنیسازی ایران به بنبست میرسد، توجهها به کنسرسیومها جلب میشود، با این تصور که افزودن بعد بینالمللی به برنامه هستهای ایران میتواند خواستههای همه طرفها را تا حدی برآورده کند. با این حال، این ایدهها تاکنون نتوانستهاند پیشرفت چشمگیری داشته باشند و موانع متعددی پیش روی آنها قرار دارد.
تلاشهای پیشین برای کنسرسیوم
با توجه به هزینههای بالا و ریسکهای ضمنی اشاعه در ساخت زیرساختهای هستهای، کشورها مدتهاست که کنسرسیومها را به عنوان مسیری هوشمند بررسی میکنند. موفقترین نمونه، یورنکو (Urenco) است که در سال ۱۹۷۱ توسط آلمان، هلند و انگلیس تاسیس شد و هماکنون کارخانههای غنیسازی متعددی، از جمله در آمریکا، دارد.
ایران نیز زمانی در کنسرسیوم مشابهی به نام یورودیف (Eurodif) عضویت داشت که با مشارکت بلژیک، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و سوئد شکل گرفته بود. در سال ۱۹۷۴، سوئد سهام ۱۰ درصدی خود را به ایران فروخت و ایران بیش از یک میلیارد دلار وام به یورودیف داد تا اورانیوم غنیشده دریافت کند. اما این همکاری با مشکلات مالی و حقوقی مواجه شد و یورودیف در نهایت به اورانو (Orano) تبدیل شد که فرانسه ۹۰.۳ درصد مالکیت آن را در اختیار دارد.
در سال ۲۰۱۰، به دلیل شکایات ایران و دیگر کشورها از عدم دسترسی پایدار به اورانیوم غنیشده، ابتکار تهدید هستهای (NTI) و سرمایهگذار آمریکایی وارن بافت، ۵۰ میلیون دلار برای ایجاد یک بانک سوخت هستهای بینالمللی سرمایهگذاری کردند. این بانک سوخت در سال ۲۰۱۵ با همکاری آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) و قزاقستان راهاندازی شد و از سال ۲۰۲۱ عملیاتی شد.
مشکلات مدلهای کنسرسیوم موجود
ایدههای کنسرسیوم برای حل معضل غنیسازی ایران را میتوان در ۳ دسته کلی جای داد:
سهم مالی در ازای خدمات: در این مدل، اعضا برای دریافت اورانیوم غنیشده سرمایهگذاری میکنند، اما در فرآیند تولید مشارکت کامل ندارند. در این حالت، ایران اجازه میزبانی تاسیسات غنیسازی یا سایر بخشهای چرخه سوخت در خاک خود را نخواهد داشت و ممکن است از جنبههای فنی برنامه کنار گذاشته شود.
مشارکت فنی تقسیمشده: در این مدل، هر عضو کنسرسیوم بخشی از فرآیند تولید سوخت را بر عهده میگیرد (مثلا استخراج، تبدیل به شکل قابل غنیسازی، تولید سوخت یا مدیریت پسماند). با توجه به ذخایر محدود اورانیوم طبیعی در ایران، این کشور احتمالا در استخراج مشارکت نخواهد داشت، اما میتواند اورانیوم وارد کرده و به شکل قابل غنیسازی (مانند گاز هگزافلوراید اورانیوم) تبدیل کند و سپس برای پردازش به خارج منتقل کند.
عملیات جعبه سیاه: در این مدل، یک کشور میزبان تاسیسات غنیسازی است، اما در جنبههای فنی آن دخالت ندارد و کنترل و عملیات توسط طرفهای خارجی انجام میشود، مانند کارخانه یورنکو در آمریکا که آمریکاییها به فناوری آن دسترسی ندارند.
هر یک از این مدلها مشکلات خاص خود را دارند. تجربه یورنکو نشاندهنده ریسکهای اشاعه است؛ عبدالقدیر خان، پدر بمب هستهای پاکستان، طرحهای سانتریفیوژ را از یورنکو سرقت کرد و به ایران و لیبی منتقل کرد. این نشان میدهد که اشتراک فناوری در کنسرسیومها میتواند تهدیدات اشاعه را افزایش دهد.
یورودیف نیز نمونهای از مشکلات مالی و سیاسی است. ایران با وجود سرمایهگذاری بیش از یک میلیارد دلار، هرگز سهم ۱۰ درصدی اورانیوم غنیشده خود را دریافت نکرد. دعواهای حقوقی طولانی و ترور مدیر یورودیف در سال ۱۹۸۶ (که ایران به دست داشتن در آن متهم شد) این تجربه را به یک داستان هشداردهنده تبدیل کرد. ایران معتقد است که فشار سیاسی آمریکا مانع تحویل اورانیوم شد و به همین دلیل به تامینکنندگان خارجی اعتماد ندارد.
ایران هماکنون برای رآکتورهای بوشهر با شرکت روساتم قرارداد دارد، اما مقامات ایرانی تاکید دارند که برنامه غنیسازی داخلی آنها به عنوان پشتوانه ضروری است و احتمالا به حفظ گزینه تسلیحات هستهای نیز تمایل دارند.
ایالات متحده در گذشته با کنسرسیومهایی که شامل غنیسازی گسترده در خاک ایران باشد، مخالفت کرده است. توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام) به ایران اجازه میداد پس از ۱۵ سال برنامه غنیسازی خود را گسترش دهد، اما تنها تحت محدودیتهای شدید. ایدههایی مانند بانک سوخت قزاقستان تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز نتوانسته ایران را به توقف سانتریفیوژهایش متقاعد کند.
توصیههای سیاستی اندیشکده آمریکایی
این گزارش با رویکردی انحصارطلبانه موارد زیر را به دولت ترامپ توصیه کرده است:
در حال حاضر، نیازی فوری به کنسرسیوم جدید سوخت هستهای در خاورمیانه وجود ندارد، زیرا برنامههای انرژی هستهای منطقه یا توسعهنیافتهاند یا از طریق تامینکنندگان موجود پوشش داده میشوند. ایجاد کنسرسیوم جدید ممکن است به جای رفع کمبود، نگرانیهای بیشتری در زمینه اشاعه ایجاد کند.
ایالات متحده میتواند ایدههای کنسرسیوم را برای یافتن راهحلی جامعتر بررسی کند، اما باید خطوط قرمز روشنی تعیین کند:
ممنوعیت انتقال فناوری پیشرفته: ایران نباید به فناوری سانتریفیوژهای پیشرفته یا حمایت فنی خارجی برای برنامه سوخت هستهای خود دسترسی داشته باشد.
تمرکز بر تهدید تاسیسات داخلی: وجود تاسیسات غنیسازی در خاک ایران، صرفنظر از مدیریت داخلی یا خارجی، تهدید بالقوهای برای دستیابی به تسلیحات هستهای است. حتی استفاده از بازرسان آمریکایی نمیتواند این ریسک را به طور کامل رفع کند، زیرا ممکن است در سناریوی تلاش ایران برای ساخت سلاح هستهای، به گروگان گرفته شوند.
نظارت دقیق آژانس بینالمللی انرژی اتمی: هرگونه توافق باید شامل اقدامات نظارتی سختگیرانه آژانس، مشابه برجام، باشد. وجود کنسرسیوم نباید بهانهای برای کاهش نظارتهای دقیق آژانس بینالمللی انرژی اتمی شود.
در نهایت، دولت ترامپ ممکن است مانند دولت اوباما در سال ۲۰۱۵، تعداد محدودی سانتریفیوژ در ایران را برای دستیابی به توافق بپذیرد. اما ارزیابی تعداد و کیفیت این سانتریفیوژها و تجهیزات مرتبط باید با فرض این باشد که ایران ممکن است آنها را برای تلاشی ناگهانی جهت ساخت سلاح هستهای مصادره کند، صرفنظر از محدودیتهای مالی، سیاسی یا قانونی و اینکه چه کسی کنترل اولیه را بر عهده دارد.
این گزارش به قلم ریچارد نفیو چهره معروف معمار سابق تحریمها علیه ایران در وزارت امور خارجه آمریکا و پژوهشگر فعلی موسسه واشنگتن به همراه پاتریک کلاسون مشاور پژوهشی موسسه مزبور نوشته شده است.