فائزه گودرزی: با دوربینم وارد بحران شدم

فائزه گودرزی در گفتوگو با خبرنگار برنا با اشاره به روزهای نخستین شیوع کرونا گفت: در آغاز کرونا، ترس و وحشت شدیدی در جامعه حاکم شد. ویروسی ناشناخته که حتی در میان جامعه پزشکی هم ناشناخته بود. پزشکان نمیدانستند چه واکنشی باید نشان دهند، چه زمانی تصمیمگیری کنند یا چگونه رفتار کنند. همین ناآگاهی باعث شد ترس عمومی، بهویژه از طریق شنیدههای غیرمستند، بیشتر و فراگیرتر شود.
وی افزود: در آن زمان جامعه نیاز به مشارکت مردمی داشت، اما اغلب مردم خانهنشین شده بودند و تصور میکردند کرونا هر لحظه ممکن است وارد خانهشان شود. در چنین فضایی، کوچکترین کاری که از دست من برمیآمد این بود که وارد میدان شوم. ابتدا مدتی در بیمارستان، کنار کادر درمان کمک کردم. در کنار آن، با بچههایی که ماسک و لباس میدوختند همکاری داشتم و، چون کار عکاسی انجام میدادم، سعی کردم از این فعالیتها تصویربرداری کنم؛ تا شاید چند تصویر بتواند از شدت این اضطراب عمومی بکاهد.
او با اشاره به فضای سنگین بیمارستانها ادامه داد: وقتی وارد بیمارستان شدم، از نزدیک فشار روانی روی کادر درمان را دیدم. همه در ترس بودند، چون با ویروسی ناشناخته مواجه شده بودند. با اینکه آنفلوآنزا بیماری خطرناکتری بود، اما جو رسانهای باعث شد کرونا ترسناکتر جلوه داده شود.
گودرزی در ادامه روایت خود به یکی از نقاط عطف فعالیت جهادیاش اشاره کرد و گفت: یکی از دوستانم تماس گرفت و گفت در غسالخانه به نیروی داوطلب برای تغسیل اموات کرونایی نیاز است؛ کاری که در آن شرایط بسیار حیاتی بود. حتی کادر درمان هم از شرایط، آگاهی کافی نداشتند و طبیعی بود که با ترس به این موضوع نگاه کنند. در آن روزها حجم میتها بسیار زیاد بود و ترس و کمبود اطلاعات فضا را سنگین کرده بود.
او با اشاره به شکلگیری تیمهای جهادی برای فعالیت در غسالخانه بیان کرد: ما تصمیم گرفتیم در قالب تیمهایی ۸ تا ۱۰ نفره، بهصورت سه شیفت وارد غسالخانه شویم و فعالیت جهادیمان را آغاز کنیم. هرچند نمیتوان گفت مقابله کامل با کرونا، اما در همان مسیر قدم برداشتیم. خیلیها میپرسیدند نمیترسید؟ میگفتند آنها که بیمار بودند! درحالیکه میت تنفس ندارد و ویروسی منتقل نمیکند، اما ترس روانی فضا را متفاوت کرده بود.
گودرزی ادامه داد: برای حدود ۸ یا ۹ ماه بهصورت مستمر در غسالخانه فعال بودیم. همزمان همچنان به بیمارستان و مکانهای دوخت و توزیع ماسک سر میزدم و فعالیتهای بچهها را ثبت میکردم. باورم این بود که این تلاشها باید ثبت شود. در دورهای که همه از هم میترسیدند؛ حتی پدر از فرزند، مادر از کودک، این جوانان جهادی با خلوص کامل وارد میدان شدند. بسیاریشان کرونا گرفتند، برخی به شهادت رسیدند و عدهای با سختی بهبود یافتند.
وی با تأکید بر استقلال گروههای جهادی افزود: هیچکدام از این بچهها وابسته به جایی نبودند؛ نه حقوق میگرفتند، نه حمایت مالی خاصی داشتند. از جیب خودشان هزینه میکردند یا با تلاش و ارتباط، منابع موردنیاز را تأمین میکردند. اخلاص در میان آنها موج میزد. برخیشان تا پایان همهگیری، روزی نبود که در میدان نباشند.
او همچنین به داوطلب شدن در مرحله اول تست واکسن ایرانی کرونا اشاره کرد و گفت: داوطلب شدم برای اینکه فکر میکردم شاید بدن ما که در این فضاها بودیم، مقاومت بیشتری داشته باشد و کمکی به دانشمندان کشورمان بکند. به این افتخار میکنم که اگر قدمی برداشتم، از ته دل بوده است.
فائزه گودرزی در پایان تأکید کرد: من دوران کرونا را دوره سیاه نمیدانم، بلکه دورهای میدانم که نگاهم به زندگی را تغییر داد. تنها خواستهام این است که از بچههای جهادی بیشتر حمایت شود. آنها دلشان میخواهد دیده شوند، بدون آنکه مورد قضاوت قرار بگیرند. حتی یک تشکر کوچک از سوی مسئولان میتواند دلگرمشان کند. البته که اجرشان نزد خداست، اما یک قدردانی ساده میتواند برایشان امیدآفرین باشد.
گفتنی است رویداد کرونا به همت سازمان بهشت زهرا (س) و همراهی خبرگزاری برنا، انجمن سینمای جوانان ایران، مجموعه پزشکی سانیک و موسسه رسانهای صبا، با هدف تقدیر از فداکاریهای پرسنل این سازمان و همچنین نیروهای جهادی و داوطلبی و ثبت و جمع آوری آثار تصویری، قلمی و فیلمهای تولید شده در آن برهه زمانی در نیمه دوم خردادماه برگزار میشود.