افزایش کار کودکان همراه با تحصیل طی سالهای اخیر/۵ استان دارای بالاترین نرخ بازماندگی از تحصیل

افزایش کار کودکان همراه با تحصیل طی سالهای اخیر/۵ استان دارای بالاترین نرخ بازماندگی از تحصیل

 شواهد نشان می‌دهد که جدا از فقر، شاخص‌های غیراقتصادی مانند محرومیت فضای زندگی، معلولیت، سطح تحصیل والدین و کیفیت پایین آموزش از جمله مهم‌ترین شاخص‌های موثر در بازماندگی از تحصیل هستند.

به گزارش تجارت نیوز، شواهد نشان می‌دهند که بازماندگی از تحصیل ناشی از شبکه پیچیده‌ای از عوامل اقتصادی، عوامل اجتماعی، عوامل مرتبط با سلامت مانند معلولیت، عوامل فضایی و عوامل مرتبط با کیفیت آموزش است. وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی طی گزارشی، ضمن مرور این عوامل، با استفاده از محاسبه داده‌های هزینه درآمد خانوار مرکز آمار به نقش عوامل فقر، بیکاری، سطح تحصیلات والدین و منطقه زندگی بر بازماندگی از تحصیل در متوسط ۱۰ سال گذشته پرداخته است.

برای کاهش نرخ بازماندگی، مداخله سیاستی باید با حمایت‌های نقدی، تغذیه‌ای و کالایی، دسترسی دانش‌آموزان آسیب‌پذیر را به نیازهای اساسی تضمین کند، اما حمایت‌ها نباید در اینجا متوقف شود. تجربیات جهانی نشان داده‌اند که در مناطقی که احتمال بازماندگی بالاست، باید با ایجاد محیط‌های مدرسه‌ای، امن، منظم و حمایتی، انگیزه دانش‌آموزان و والدین را برای مشارکت مؤثر در فرآیند آموزش رسمی افزایش داد.

یکی از کم هزینه‌ترین و مؤثرترین راهکارها برای کاهش بازماندگی تحصیلی، اجرای حمایت اجتماعی مدرسه محور در مناطق فقیر شهری و روستایی است. دولت باید با شناسایی مدارس با تمرکز بالای فقر، به صورت هدفمند حمایت‌هایی چون کمک‌های نقدی، تغذیه‌ای و مشاوره‌ای را از طریق مدرسه ارائه دهد. این حمایت‌ها باید در کنار مداخلاتی برای تقویت ارتباط خانه و مدرسه، همچون بازدید از منزل و مددکاری اجتماعی، اجرا شوند تا عوامل بیرونی مؤثر در ترک تحصیل کاهش یابد. همچنین فراهم‌سازی خدمات سلامت و آموزش مکمل ضروری است.

موفقیت طرح تبدیل مدارس با نرخ فقر بالا به مدارس با عملکرد بالا در گرو مشارکت فعال کنشگران محلی، تقویت حس تعلق دانش‌آموزان و تبدیل مدرسه به محیطی امن و زنده برای یادگیری و رشد است.

مهم‌ترین عوامل بازماندگی از تحصیل

مهم‌ترین عوامل بازماندگی از تحصیل شامل عوامل اقتصادی (مانند فقر خانوار و هزینه‌های تحصیل)، عوامل اجتماعی- جمعیت‌شناختی (مانند سطح تحصیلات والدین و ترجیحات جنسیتی)، و عوامل فضایی (مانند دوری مدارس و محرومیت منطقه‌ای) هستند. عوامل نهادی (مانند کیفیت پایین آموزش) و معلولیت نیز به طور قابل توجهی بر بازماندگی از تحصیل تأثیرگذارند. این عوامل در تعامل با یکدیگر منجر به افزایش احتمال بازماندگی از تحصیل می‌شوند و سیاست‌گذار بدون توجه به اثر این عوامل به طور جداگانه و بر یکدیگر، نمی‌تواند مداخله موثری جهت کاهش نرخ بازماندگی طراحی کند.

عوامل اقتصادی مؤثر در بازماندگی از تحصیل

شواهد داخلی و بین‌المللی نشان می‌دهد که درآمد خانوار و وضعیت شغلی اعضای آن یکی از مهم‌ترین عوامل مؤثر بر بازماندگی از تحصیل است. هنگامی که خانوار در تامین نیازهای اولیه با مشکل مواجه باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که کودک به دلیل صرف‌نظر کردن از هزینه‌های مرتبط با آموزش و یا کار کودک از تحصیل باز بماند. شواهد بین‌المللی نشان می‌دهد که حتی در کشورهایی که آموزش ابتدایی رایگان است، هزینه‌های غیرمستقیم آموزش تأثیر قابل توجهی بر بازماندگی دارند.

فقرا حساسیت زیادی نسبت به افزایش هزینه‌های تحصیل دارند و تغییر جزئی آن، مانند افزایش هزینه‌های حمل و نقل به عنوان یکی از عوامل بازماندگی شناخته شده است.

مطالعات موجود داخلی نیز با روش‌ها و جوامع آماری مختلف به شواهدی در مورد میزان تأثیر وضعیت اقتصادی بازماندگی رسیده‌اند. به طور کلی، برخی شواهد نشان می‌دهد که مشکلات اقتصادی و فقر، حدود یک سوم بازماندگی از تحصیل در کشور را توضیح می‌دهد. به طور مثال یکی از مطالعات کلان مقیاس داخلی نشان می‌دهد که قرار گرفتن در دهک پایین درآمدی، داشتن سرپرست خانوار بدون درآمد ثابت و هزینه نسبی پایین صرف‌شده برای خرید مواد مصرفی، احتمال بازماندگی از تحصیل کودک را به طور معناداری افزایش خواهد داد.

افزایش کار کودکان همراه با تحصیل طی سال های اخیر

برخی دیگر از مطالعات اشتغال کودک را یکی از مهم‌ترین دلایل بازماندگی دانسته‌اند و دلیل آن را ارجحیت پول و درآمد بر تحصیل در جامعه مورد مطالعه‌شان دانسته‌اند. البته پژوهش‌ها در عین حال نشان داده‌اند که روند کار کودک همزمان با تحصیل نیز در کشور در سال‌های اخیر در حال رشد بوده است.

براساس نمودارها، نرخ فقر خانوارهای دارای کودک بازمانده از تحصیل حدود ۱۵ نقطه درصدی در سالهای اول ابتدایی از نرخ قطر خانوارهای فاقد کودک بازمانده بیشتر است. این اختلاف برای کودکان در سن متوسطه اول به حدود ۳۰ نقطه درصدی می‌رسد.

خط فقز به تفکیک سن و تکلیف ak8933

عوامل اجتماعی- جمعیت‌شناختی در بازماندگی از تحصیل

بی‌سوادی والدین و محیط خانوادگی غیرحمایتی از عوامل اصلی ترک تحصیل دانش‌آموزان
گرچه شواهد نشان می‌دهد که عوامل اقتصادی نقش مهمی در بازماندگی از تحصیل کودکان دارند، تفاوت وضعیت اقتصادی کودکان بازمانده و غیربازمانده نمی‌تواند تنها توضیح‌دهنده وضعیت ثبت‌نام و حضور کودکان با مدرسه باشد، به خصوص در مورد کودکان سنین بالاتر، تفاوت نرخ فقر و بیکاری سرپرست خانوار کودکان بازمانده و غیربازمانده کمتر از سایر سنین است. این شواهد نشان می‌دهند که افزیش یارانه‌های کودکان با مشروط کردن آن به حضور در مدرسه، لزوما مداخله موفقی برای بازگرداندن کودک به مدرسه نخواهد بود و یک بسته سیاست‌گذاری موثر، سایر عوامل بازماندگی از تحصیل، غیر از فقر درآمدی را نیز مد نظر قرار می‌دهد.

شواهد بین‌المللی نشان می‌دهد که سطح تحصیلات والدین یا سایر بزرگسالان عضو خانوار، یکی از عوامل کلیدی حضور کودکان در مدرسه است. والدین یا سرپرستان کودکان که سطح تحصیلات پایین‌تری دارند، احتمال بیشتری دارد که ثبت‌نام و حضور کودک در مدرسه را در اولویت قرار ندهند. این والدین و سرپرستان احتمالا به دلیل درک محدودتر از ارزش آموزش رسمی، به خصوص در مناطق روستایی، انگیزه کمتری برای حمایت از تحصیلات کودکان دارند.

پژوهش‌های کیفی داخلی نیز نشان داده است که بی‌سوادی والدین و محیط خانوادگی غیرحمایتی از عامل اصلی ترک تحصیل دانش‌آموزان است.

نمودارها نشان می‌دهند که متوسط سال‌های تحصیل سرپرستان خانوار و بزرگسالان عضو خانوار کودکان بازمانده از تحصیل تفاوت قابل توجهی با خانواده‌های دارای کودکان مشغول به تحصیل دارد. این اختلاف در میان رمان بزرگسال عضو خانوار بیش از مردان مشاهده می‌شود.

علاوه بر این، شواهد نشان می‌دهند که این سرپرست بودن، به ویژه در مناطق محروم که در آنها محدودیت‌های اقتصادی و فرهنگی یکدیگر را تقویت می‌کنند، احتمال بازماندگی از تحصیل را افزایش می‌دهد. داده‌های هزینه درآمد خانوار نشان می‌دهد در حالی که نرخ زن‌سرپرستی برای بازماندگان از تحصیل حدود ۸ درصد است، این نرخ برای کودکان مشغول به تحصیل نصف این مقدار، یعنی حدود ۴ درصد است. البته به دلیل شواهد موجود در مورد زنانه شدن فقر، جدا کردن این عامل بدون مدل‌سازی از عوامل اقتصادی به آسانی امکان‌پذیر نیست.

به بیان دیگر، در توضیح ارتباط بین زن‌سرپرستی و بازماندگی، فقر درآمدی می‌تواند متغیر میانجی باشد.

نقش عوامل فرهنگی در بازماندگی از تحصیل

از دیگر عوامل فرهنگی-جمعیتی که مطابق با شواهد احتمال بازماندگی را افزایش می‌دهد، ترجیحات جنسیتی است. طبق باورهای فرهنگی در بسیاری از جوامع، به ویژه در خانوارهای فقیر، آموزش پسران در اولویت است و یا بر عهده گرفتن مسئولیت‌های خانگی شانس حضور دختران را در مدرسه کاهش می‌دهد.

در ایران هم پژوهش‌های کیفی، به نقش هنجارهای مردسالارانه و قبیله‌گرایی و ترکیب‌شان با فقر شدید، چرخه‌ای از بازماندگی از تحصیل را ایجاد می‌کند.

احتمال بازماندگی از تحصیل در کدام سنین بیشتر است؟
براساس نمودارها، نشانه‌ای از ترجیحات جنسیتی برای بازماندگی از تحصیل زنان و مردان، بین سنین ۱۱ با ۱۴ سالگی وجود دارد و در این بازه احتمال بازماندگی دختران بیشتر است. مدل‌سازی‌ها همچنین نشان می‌دهند که با ثابت نگه داشتن اثر فقر درآمدی، ترجیحات جنسیتی همچنان پابرجاست و فقر به تنهایی نمی‌تواند احتمال بیشتر بازماندگی از تحصیل دختران را بین سنین ۱۱ و ۱۴ سالگی توضیح دهد.

خانواده های دارای سرپرست بیکار ak2873

احتمال بیکاری سرپرست خانوار کودکان بازمانده از تحصیل، بین ۳ تا ۶ نقطه درصدی بیشتر از احتمال بیکاری سرپرست خانوار کودکانی است که در حال تحصیل هستند.

عوامل جغرافیایی موثر در بازماندگی از تحصیل

عوامل فضایی به چگونگی تاثیر موقعیت جغرافیایی، فاصله و محیط فیزیکی بر احتمال حضور کودک در مدرسه اشاره دارند. این عوامل شامل نزدیکی و دسترس‌پذیری مدارس (با در نظر گرفتن زمان سفر، در دسترس بودن و هزینه حمل و نقل و مواقع فیزیکی) تراکم و تنوع کیفی مدارس در یک منطقه و همچنین ویژگی‌های محیط زندگی مانند بافت شهری/ روستایی، امنیت محله، کیفیت زیرساخت‌های محلی و نابرابری‌های توسعه منطقه‌ای هستند.

برخلاف عوامل اقتصادی که به منابع مالی و توانایی خانوار برای تامین هزینه‌های تحصیل مربوط می‌شوند و عوامل اجتماعی- جمعیتی که به ویژگی‌های درون خانواری (مانند تحصیلات والدین یا جنسیت سرپرست) مرتبط است. عوامل فضایی بر فرصت‌ها و محدودیت‌های بیرونی و مبتنی بر مکان تمرکز دارند. گرچه تمامی این عوامل با یکدیگر تعامل دارند، اما جدا کردن نظری و بررسی تاثیرات آنها بر چگونگی مداخله سیاست‌گذار برای کاهش بازماندگی تاثیر می‌گذارد. در جامع‌ترین حالت، تاثیر عدالت فضایی با مقایسه شهر و روستا مشخص می‌شود.

براساس نمودار سطح تحصیلات بزرگاسلان به ویژه زنان، در خانواده‌های دارای کودک بازمانده از تحصیل به طور معناداری پایین‌تر است.

متوسط تحصیل خانواده ها ak9782

تاثیر مهاجرت و ناپایداری محیط خانوادگی بر آموزش کودکان

مهاجرت و ناپایداری محیط خانوادگی نیز تاثیرات عمیقی بر آموزش کودکان دارند. خانواده‌هایی که برای فرصت‌های اقتصادی مهاجرت می‌کنند، اغلب با اختلال در تحصیل فرزندانشان مواجه می‌شوند. علاوه بر این، محیط خانودگی ناپایدار، مانند تجربه کودک‌آزاری یا بی‌توجهی می‌تواند کودکان را از مدرسه دور کرده و به حاشیه بکشاند. این عوامل، همراه با موانع فرهنگی و اقتصادی، نیاز به مداخلات سیاستی هدفمند برای کاهش نابرابری آموزشی را برجسته می‌کنند.

با نگاه جزئی‌تر به ویژگی‌های شهرها و دهستان‌ها و نوع و میزان و محرومیت آنها، می‌توان به درک بهتری از تاثیر فضا بر بازماندگی رسید اما این تحلیل نیاز به پژوهشی جداگانه دارد. گرچه تاثیر استان محل اقامت و نه واحد خردتر جغرافیایی بر بازماندگی مورد بررسی قرار گرفته است، استان‌ها مجموعه ناهمگونی از انواع فضاها را دارند و این واحد جغرافیایی برای بررسی تاثیر فضا بر بازماندگی از تحصیل کارامد نیست. در هر صورت، حتی در واحد استان، می‌توان تاثیر فضا را دید.

۵ استان دارای بالاترین نرخ بازماندگی از تحصیل

مطالعات نشان می‌دهد گرچه در سه دهه گذشته برخی شاخص‌های فقر آموزشی روند کاهشی داشته، شکاف فقر آموزشی به استان‌های برخوردار و کمتر برخوردار افزایش یافته است. گزارش‌ها نشان می‌دهد استان سیستان و بلوچستان از سال ۱۳۹۳ تا ۱۴۰۱ بالاترین نرخ بازماندگی از تحصیل را داشته و استان‌های خراسان رضوی، تهران، خوزستان و آذربایجان غربی در رتبه‌های بعدی قرار دارند.

عوامل نهادی مؤثر در بازماندگی از تحصیل

پژوهش‌های کیفی و کمی در سطح بین‌الملی نشان می‌دهد که عوامل نهادی و تاثیر آن بر کیفیت آموزش، به خصوص در جوامع فقیر، اغلب خانواده‌ها را از فرستادن فرزندانشان به مدرسه دلسرد می‌کند. معلمان آموزش ندیده، امکانات ناکافی و کمبود منابع آموزشی، فرایند یادگیری را کم‌اثر و برای خانواده‌ها غیر جذاب می‌سازد.

در ایران نیز پژوهش‌ها نشان می‌دهند که گرچه عوامل آموزشی، ویژگی‌های دانش‌آموز و شرایط خانوادگی در افت تحصیلی موثرند، اما کیفیت نظام آموزشی و عملکرد معلم رابطه معناداری با این مسئله دارد.

ویژگی‌های بعضا رایج فضاهای آموزشی در ایران، مانند کلاس‌های چند پایه، کمبود فناوری آموزشی، برنامه درسی نامناسب، آمادگی تحصیلی پایین دانش‌آموزان، فضای نامناسب فیزیکی مدارس، مشکلات تردد، عدم تطابق فرهنگی معلمان با اجتماعات محلی، گزینش نامناسب معلمان و کمبود آموزش‌های پیش و ضمن خدمت نیز به بازماندگی از تحصیل، به خصوص در مناطق روستایی دامن می‌زنند. در همین راستا، چالش‌های خاص مناطق روستایی، به ویژه برای دانش‌آموزان دختر، تاثیرات عمیق‌تری بر ترک تحصیل دارد. فاصله زیاد تا مدرسه، مختلط بودن کلاس‌ها و استفاده از سرباز معلم از جمله عواملی هستند که ترک تحصیل دختران روستایی را تشدید می‌کنند.

تاثیر معلولیت بر بازماندگی از تحصیل

تاثیر معلولیت در بازماندگی آن قدر تعیین‌کننده است که باید به عنوان عاملی جداگانه به آن پرداخته شود. فقر، محرومیت و معلولیت در پیوند با یکدیگر، احتمال بازماندگی را به شدت افزایش می‌دهند اما عوامل دیگر نیز نقش بسزایی در بازماندگی از تحصیل کودکان معلول دارند.

نگرش‌های منفی و انگ اجتماعی، کمبود زیرساخت‌های آموزشی مناسب و کمبود منابع توانبخشی و حمایتی، حتی در صورت بهره‌مندی اقتصادی خانوار کودک معلول، نقش مهمی در بازماندگی این کودکان ایفا می‌کنند. شواهد نشان می‌دهد که یک سوم کودکان دارای معلولیت در کشورهایی با درآمد کم و متوسط به مدرسه نمی‌روند و بسیاری از این کودکان روستانشین هستند.

نرخ بازماندگی تحصیل ak1429

راهکار سیاستی: ارتقای مدارس با فقر بالا به مدارس با عملکرد ممتاز

چند پیشنهاد به دولت

سیاستگذاری مبتنی بر شواهد در حوزه بازماندگی از تحصیل نیازمند تحلیل دقیق عوامل اقتصادی، اجتماعی، فضایی و نهادی است. مداخلات حمایتی مدرسه‌محور با رویکردی جامع، علاوه بر کاهش آسیب‌پذیری مالی از طریق حمایت‌های مادی، با تقویت پیوند مدرسه و خانواده و ارتقای کیفیت آموزشی، به ایجاد محیطی امن و مشوق برای ماندگاری دانش‌آموزان کمک می‌کنند.

تجربه‌های جهانی در زمینه «ارتقای مدارس در مناطق فقیر به مدارس با عملکرد ممتاز» نشان می‌دهد که با اتخاذ رویکردی جامع و اجرای برنامه‌های میان‌مدت و بلندمدت، می‌توان مدارس واقع در مناطق محروم را به سطحی مطلوب و حتی ممتاز رساند. در مرحله نخست، تمرکز این طرح بر مدارس دولتی در مناطق با فقر و محرومیت بالا خواهد بود و در مراحل بعد، با طراحی برنامه‌ای فراگیرتر، کودکان بازمانده از تحصیل یا در معرض ترک تحصیل در سایر مناطق نیز تحت پوشش قرار می‌گیرند.

باتوجه به تجربیات موفق جهانی در ارتقای عملکرد مدارس در مناطق محروم، پیشنهاد می‌شود دولت اجرای مداخلات آموزشی و حمایتی را از مدارسی آغاز کند که در مناطق با تمرکز بالای فقر و محرومیت قرار دارند. در گام نخست، شناسایی دقیق این مدارس باید در دستور کار وزارت آموزش و پرورش قرار گیرد. پس از آن، با همکاری نزدیک نهادهای حمایتی و مشارکت فعال جوامع محلی، این مدارس می‌توانند به کانون‌هایی پویا برای تقویت حس تعلق جمعی، حل مسائل اجتماعی، ارتقای سرمایه اجتماعی و پاسخگویی موثر به نیازهای دانش‌آموزان و خانواده‌هایشان تبدیل شوند.

در این الگو، مداخلات حمایتی تنها به پرداخت‌های نقدی و توزیع اقلام ضروری محدود نمی‌شود، بلکه با ترکیب حمایت‌های مالی به خدمات مکمل، موانع چندبعدی پیشروی تحصیل کودکان هدف‌گذاری می‌شود. این خدمات مناسب با نیازهای شناسایی شده در سطح محلی طراحی شده و شامل اقداماتی همچون تامین منابع آموزشی و پرورشی مدارس، توانمندسازی خانواده‌ها، تسهیل دسترسی به فرصت‌های شغلی محلی، آموزش مهارت‌های زندگی و شغلی، سوادآمیزی بزرگسالان، ارتقای آگاهی‌های تغذیه و بهداشت و ارائه خدمات تخصصی به کودکان دارای نیازهای ویژه با معلولیت خواهد بود.

به منظور ارتقای اثربخشی و پوشش جامع این خدمات، تقویت نظام ارجاع و ایجاد ساز و کارهای هماهنگ بین سازمانی ضروری است.

در رویکرد مدرسه محور، مداخلات حمایتی تنها به پرداخت‌های نقدی و توزیع اقلام ضروری محدود نمی‌شود. بلکه با ترکیب حمایت‌های مالی با خدمات مکمل، موانع چند بعدی پیش روی تحصیل کردشان هدف‌گذاری می‌شود.

این خدمات متناسب با نیازهای شناسایی‌شده در سطح محلی طراحی شده و شامل اقداماتی همچون تامین منابع آموزشی و پرورشی مدارس، توانمندسازی خانواده‌، تسهیل دسترسی به فرصت‌های شغلی محلی، آموزش مهارت‌های زندگی و شغلی، سوادآموزی بزرگسالان، ارتقای آگاهی‌های تغذیه و بهداشت و ارائه خدمات تخصصی به کودکان دارای نیازهای ویژه یا معلولیت خواهد بود.

دانش‌آموزان تحت پوشش، به ویژه بازماندگان از تحصیل که از طریق فعالیت‌های میدانی کنشگران محلی، مشاوران و مددکاران اجتماعی جذب می‌شوند، در صورت ثبت‌نام و حضور منظم در مدرسه (حداقل ۸۰ درصد حضور در کلاس) متناسب با وضعیت اقتصادی خانواده، مشمول دریافت یارانه‌های هدفمند خواهد شد. با این حال، برای حفظ پایداری اثربخشی طرح، حمایت‌ها نباید صرفا به پرداخت یارانه محدود شود، بلکه باید با رویکردی توانمندساز، مدارس هدف را به نهادهایی با ویژگی‌های زیر ارتقا داد:
نخست اینکه مدارس باید دارای رهبری آموزشی توانمند و ماموریتی روشن و مدون باشند که بر پیشرفت تحصیلی و ارتقای نتایج یادگیری تمرکز دارد. مدیران، علاوه بر ایفای نقش اجرایی، به عنوان رهبران آموزشی فعال، اهداف مدرسه را به طور شفاف با ذینفعان در میان می‌گذارند و مشارکت معنادار کارکنان و کنشگران محلی را در تصمیم‌گیری‌ها جلب می‌کنند.

دوم، فرهنگ سازمانی مدرسه باید مبتنی بر انتظارات بالا برای موفقیت همه جانبه دانش‌آموزان باشد. این امر مستلزم آن است که معلمان صرفنظر از زمینه اقتصادی و اجتماعی دانش‌آموزان، به توانمندی‌های آنان باور داشته و استانداردهای آموزشی بالایی را دنبال کنند.

سوم، مدارس باید فرصت‌های یادگیری غنی و زمان آموزشی موثری فراهم کنند. به ویژه در مناطق محروم استفاده از برنامه‌ریزی دقیق، بهره‌گیری از معلمان داوطلب آموزش‌دیده و تمرکز بر مهارت‌های کلیدی، می‌تواند به افزایش کیفیت آموزش و انگیزه دانش‌آموزان برای ادامه تحصیل منجر شود.

این طرح در صورتی می‌تواند اثر بخش و ماندگار باشد که با تعهد نهادی، تخصیص منابع کافی و نظارت مستمر همراه باشد و از مرحله مداخله موردی فراتر رود تا زیرساختی پایدار برای کاهش بازماندگی از تحصیل و ارتقای عدالت آموزشی ایجاد کند.

منبع: ایسنا

برچسب
 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها