پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : 
سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
«انتخاب» هر شب یادداشتهای روزنوشت علم را منتشر میکند.
۲۵ اردیبهشت ۱۳۵۱: امروز صبح مصباح زاده مدیر کیهان را پذیرفتم او صحبتهای خود را با کاسیگین، نخست وزیر شوروی با من در میان گذاشت. مهم است. نخست وزیر شوروی خواسته بود که مصباح زاده در روزنامه وانمود کند که قرار شورویها با عراقیها بر علیه هیچ کشوری نیست. دیگر این که کسی از آنها نخواسته که بین عراق و ایران میانجیگری کنند و الا حاضرند - در تخت جمشید هنگام برگزاری جشنها، شاهنشاه از پادگورنی رئیس جمهور شوروی خواستند، جواب سربالا داد.
از اتاق خصوصی با مصباح زاده به سالن پذیرائی آمدم که از او مشایعت کنم. آن قدر جمعیت بود که مصباح زاده وحشت کرد و بر تحمل من آفرین گفت که چه طور این همه جمعیت را راه میاندازم. من خودم هم در تعجب هستم که چه طور میتوان این همه سر مردم را به طاق کوبید و دروغ گفت، ولی فکر میکنم چیزی که مرا نجات میدهد این است که واقعاً در دلم میل دارم به مردم کمک کنم. خودشان میدانند که این میل در من هست و اگر دستم برسد مضایقه نمیکنم.
باری بعد شرفیاب شدم، اولاً شاهنشاه از مهاجه دیشب من با والاحضرت اشرف خیلی راضی بودند. با صدای بلند خندیدند و فرمودند حقش را کف دستش گذاشتی، اینها خجالت نمیکشند؟ این همه به من صدمه زدهاند و باز میگویند آبروی کشور را ما حفظ میکنیم.
گزارش مربوط به تصمیم نیکسون در مورد اضافه کردن به [سهمیه]واردات نفت به آمریکا تا ۱۵ عرض کردم. فرمودند: خبر دارم. گزارش دیگری در روزنامه [فاینانشال تایمز]Financial Times عرض کردم که مذاکرات اعراب با شرکتهای نفتی در خصوص [مشارکت]معلوم میشود به جایی نخواهد رسید. با دقت گوش دادند. بعد هم فرمودند: این امر برای ما مطرح نیست، زیرا چنین خیالی نداریم، بعد هم ما نفت را ملی کردهایم. تمام مال خودمان است در صورتی که مال اعراب امتیاز است.. بعد از ظهر شورای امور اجتماعی تشکیل شد. شاهنشاه فرمایشات مهمی در مورد فروش سهام کارخانجات به کارگران - سی درصد سهام - بیان فرمودند که خیلی اهمیت دارد. تا حالا به کارگران فقط بیست درصد از منافع داده میشد... بامزه بود که ضمن فرمایشات خودشان صحبت فروش به افراد فرمودند. بعد از جلسه به خاطرشان رسید که این افراد در درجه اول کارگران هستند، مجدداً جلسه را تشکیل دادیم که این نکته را برای رادیو و تلویزیون اضافه فرمایند.
بعد از جلسه من شرفیاب شدم و گزارش کار امیر هوشنگ را عرض کردم که تمام شد. شاهنشاه خیلی راضی شدند. فرمودند: به علیا حضرت چیزی عرض نکن، چون خوشحال نخواهند شد. فرمودند: علیا حضرت از اطرافیهای من خوششان نمیآید. بعد فرمودند: حق هم البته دارند خودت میدانی برای چه. عرض کردم: بلی و این جا یک نکته به عرض شاهنشاه میرسانم که اگر احیاناً وجود من باعث نگرانی خاطر علیا حضرت باشد و بالنتیجه در اثر این ناراحتی علیا حضرت موجبات ناراحتی شاهنشاه را فراهم فرمایند، همان آن مرا مرخص فرمایید. فرمودند: البته موجب نارضایی علیا حضرت هستی، ولی من ابداً چنین اجازههایی که مداخله در امور من بشود نمیدهم. عرض کردم: به هر صورت اعلیحضرت بدانید که برای من چه در این مقام و چه در کوچکترین مقام یا بی مقام باشم هیچ تفاوتی نمیکند و راضی نیستم مقام من یک ثانیه ناراحتی برای وجود عزیز شما که برای کشورم مغتنم است، فراهم آورد. شاهنشاه خیلی اظهار مرحمت کردند. واقعاً من این مطلب را با خلوص عرض کردم حالا هم که مینویسم متأثر میشوم، زیرا به قول سعدی
در عهد تو میبینم آرام خلق
بعد شاهنشاه از من پرسیدند: فکر میکنی این توصیه مرا صاحبان صنایع همه قبول خواهند کرد؟ عرض کردم: تردید ندارم، زیرا مردم حس میکنند که نیات شما در راه رفاه آنهاست. همان مالکین که خیال میکردند، چون املاک آنها را گرفتید دنیا خراب شد، حال میفهمند که اگر اعلیحضرت این کار را نکرده بودید حالا «نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان». باری یک ساعتی شرفیاب بودم. صحبت از این مقوله بود. فرمودند: چیز عجیبی است که وزرا هم میگویند آن چه تو میگویی ما فوراً به آن عقیده قلبی پیدا میکنیم. من دیگر این جا حرامزادگی و بد جنسی نکردم که پسته آنها را به روی آب بیاندازم..