ساختار فعلی آموزش عالی، بر الگوی تمرکزگرای آموزش و پژوهش استوار است؛ الگویی که برای همه دانشگاهها مأموریتی مشابه، یکسان و مستقل از جغرافیای استقرار آنها تعریف کرده است. نتیجه آنکه بسیاری از دانشگاههای کشور، صرفاً به مراکز تولید مدرک و مقاله بدل شدهاند و نقش آنها در پاسخگویی به نیازهای واقعی جامعه رنگ باخته است.
در جهان امروز، دانشگاه نه یک نهاد منزوی در حصار آکادمی، بلکه بازیگری کلیدی در حکمرانی محلی و توسعه منطقهای است. در بسیاری از کشورها، دانشگاهها مأموریتهای مشخصی دارند که مستقیماً از مسائل و ظرفیتهای همان منطقه برمیخیزد. در ایران اما کمتر دیده شده است که دولت و حاکمیت، برای هر دانشگاه متناسب با ویژگیهای جغرافیایی، فرهنگی، اقتصادی و زیستمحیطی آن، مأموریت خاصی تعریف کرده باشند. در حالیکه چنین بازتعریفی میتواند منشأ تحولات عمیق در مدیریت مسائل اجتماعی، توسعه کسبوکارها، اشتغال پایدار، و نوآوری بومی باشد.
برای درک بهتر این ضرورت، کافی است نگاهی منطقهای به کشور داشته باشیم:
یک دانشگاه در استان گلستان باید مأمور حل مسائل زیستبومی، جنگلداری و امنیت غذایی باشد؛
دانشگاهی در کرمان میتواند حول توسعه معدن، فناوری آب و تابآوری در برابر خشکسالی متمرکز گردد؛
در خوزستان، تمرکز دانشگاهها باید بر مدیریت منابع آب، احیای اراضی شور و کاهش ریزگردها باشد؛
در سیستان و بلوچستان، اولویت مأموریتی دانشگاهها میتواند امنیت غذایی، توسعه پایدار مرز و توانمندسازی اجتماعی باشد؛
در آذربایجان شرقی، دانشگاهها باید در صنایع ماشینسازی، احیای دریاچه ارومیه و قطعهسازی نقشآفرینی کنند؛
در اصفهان، نیاز به بازطراحی در زمینه صنایع پرآببر، احیای زایندهرود و نوآوری در گردشگری فرهنگی احساس میشود؛
دانشگاههای هرمزگان باید در مسیر توسعه اقتصاد دریا، بنادر، آبشیرینکنها و لجستیک گام بردارند؛
در یزد، توجه به معماری پایدار، انرژی خورشیدی و تابآوری در برابر بحران آب ضرورت دارد؛
خراسان رضوی میتواند مرکز نوآوری در گردشگری زیارتی، خدمات شهری هوشمند و اقتصاد دانشبنیان باشد؛
در کردستان، تمرکز بر زنجیره کشاورزی، صنایع تبدیلی و گردشگری فرهنگی و طبیعی مفید است؛
دانشگاههای لرستان باید بر احیای صنایع کوچک، مدیریت منابع طبیعی و مهارتآموزی هدفمند متمرکز شوند؛
در مازندران، تمرکز بر مدیریت یکپارچه منابع طبیعی، کشاورزی پایدار و تنوع زیستی پیشنهاد میشود؛
استان مرکزی میتواند با بازآفرینی پیوند صنعت و دانشگاه و نوسازی صنایع سنتی رشد یابد؛
در گیلان، کشاورزی هوشمند، مدیریت آب و خاک، و گردشگری سبز باید محور کار دانشگاهها باشد؛
و در چهارمحال و بختیاری، توجه به سرشاخههای زاگرس، گردشگری روستایی و حفاظت از منابع آب باید در اولویت قرار گیرد.
اینها تنها بخشی از ظرفیتها و چالشهای بومی کشور هستند که میتوانند جهتدهنده سیاستگذاری آموزش عالی شوند. تحقق این هدف، نیازمند بازنگری جدی در ساختار تصمیمگیری و سیاستگذاری کلان است؛ بهویژه در حوزههایی مانند آمایش آموزش عالی، نظام بودجهریزی دانشگاهی، تخصیص اعضای هیأت علمی، بازتعریف رشتهها و تقویت پیوند دانشگاه با نهادهای استانی و منطقهای.
نکته مهم آن است که این الگو در جهان بیسابقه نیست و میتوان از تجربیات موفق بینالمللی نیز بهره گرفت.
دانشگاه ایالتی آریزونا (ASU) در آمریکا، با تعریف مأموریتی مشخص بر اساس چالشهای ایالت خود از جمله کمآبی و نابرابری اجتماعی، موفق شد به یک الگوی جهانی در «دانشگاههای مأموریتگرا» بدل شود.
در اروپا نیز، دانشگاه واگنینگن در هلند ( Wageningen University & Research (WUR)) نمونهای درخشان از دانشگاهی است که تمام ساختار آموزش و پژوهش خود را بر محور کشاورزی پایدار، امنیت غذایی و محیطزیست طراحی کرده و امروز، از رهگذر همین تمرکز بومی، به یکی از دانشگاههای طراز اول جهان در این حوزهها تبدیل شده است.
در این چارچوب، دانشگاه باید به یکی از اضلاع اصلی حکمرانی محلی تبدیل شود، نه یک نهاد جدا از مردم، بازار و دولت محلی. باید از «دانشگاه برای مدرک» به سوی «دانشگاه برای حل مسأله» حرکت کنیم؛ و از «تولید علم بدون مصرف» به سوی «تولید دانش نافع».
تحقق چنین تحولی بدون نقشآفرینی فعال حاکمیت ممکن نیست. در رأس این مسئولیت، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری قرار دارد که باید با تکیه بر اختیارات قانونی و جایگاه نهادی خود، پرچمدار این بازنگری بنیادین باشد. وزیر علوم باید از سیاستگذار صرف به «معمار آینده آموزش عالی ایران» بدل شود. ترسیم نقشه مأموریتمحور دانشگاهها، اصلاح نظام ارزیابی و بودجهریزی، و پیوندزدن آموزش عالی با سیاستهای توسعه منطقهای، از جمله وظایفی است که تنها با اراده و بینش راهبردی وزیر محقق خواهد شد. همچنین، تعامل نزدیک با استانداران و شورای برنامهریزی استانها میتواند دانشگاه را از انزوای آکادمیک بیرون کشیده و آن را به نهادی زنده، مسئلهمحور و اثرگذار در سطوح محلی تبدیل کند. بدون این هدایت مرکزی و اصلاحات ساختاری، دانشگاهها همچنان در گرداب تکرار و موازیکاری گرفتار خواهند بود و فرصت طلایی نقشآفرینی آنها در حل مسائل کشور از دست خواهد رفت.
* عضو هیات علمی دانشگاه