حماسه جنوب علیه بریتانیا؛ چگونه صولتالدوله انگلیسیها را غافلگیر کرد؟

در طول جنگ جهانی اول، انگلیس برای حفظ منافع خود در جنوب ایران، نیروهای نظامی و پلیس جنوب را در منطقه مستقر کرده بود و به بهانه حفظ امنیت، عملاً بر مناطق وسیعی از فارس و خوزستان تسلط یافتند.
حضور و اقدامات انگلیسیها منجر به ناامنی و بیثباتی در منطقه فارس شد و با واکنش گسترده ایلات و عشایر جنوب، به ویژه قشقاییها، مواجه گردید.
صولتالدوله قشقایی به عنوان ایلخان بزرگ ایل قشقایی، یکی از مهمترین رهبران محلی جنوب ایران بود. او با مشاهده حضور نظامی انگلیسیها و مداخلات آنان در امور داخلی، به مخالفت جدی با نیروهای انگلیسی پرداخت.
رهبر ایل قشقایی، با سخنرانی در میان مردم و ارسال پیام و تلگرام به طوایف، روستاها و خوانین منطقه، نیروهای خود را برای مبارزه با انگلیسیها بسیج کرد. او حتی با جراید تهران، اصفهان و شیراز نیز ارتباط برقرار نمود و سراسر جنوب را به اتحاد علیه انگلیسیها تشویق کرد.
علمای شیراز و جنوب ایران با صدور اعلامیه، وعظ و خطابه، مردم را به جهاد علیه انگلیسیها تشویق کردند. این حمایت معنوی، نقش مهمی در تقویت روحیه مبارزان داشت و باعث شد مقاومت مردمی شکل سازمانیافتهتری به خود بگیرد.
فتوای تاریخی سیدعبدالحسین لاری، روحانی برجسته جنوب، نیز به تقویت روحیه مبارزه و بسیج عمومی علیه انگلیسیها کمک شایانی کرد. فتوای جهاد او، مردم و عشایر را به قیام علیه استعمارگران تشویق نمود.
جمعآوری نیرو و محاصره شیراز
با بسیج تدریجی ایلات و عشایر جنوب، نیروی چشمگیری در اطراف صولتالدوله گرد آمد. علاوه بر ایل قشقایی، بسیاری از اهالی روستاها و شهرهای جنوب مانند کازرونیها، اکثریت بهارلوها، بخشی از اعراب خمسه و نیروهای دشتی و تنگستانی نیز به نیروهای صولتالدوله پیوستند.
در خرداد و تیر ۱۲۹۶ خورشیدی، نیروهای انگلیسی در شیراز توسط ایلات محاصره شدند. نیروی پلیس جنوب در شیراز و اطراف آن قدرت چندانی برای عملیات تهاجمی نداشت و اعتماد نداشتن به وفاداری سربازان ایرانی نیز قدرت حمله آنها را کاهش داد.
انگلیسیها در ابتدا سعی کردند با اعمال فشار و مجازاتهای سنگین مانند مصادره اموال، تخریب روستاها، آتش زدن چادرهای ایلات و توقیف چهارپایان، مردم و عشایر را مرعوب کنند. اما این اقدامات نه تنها ترس و وحشت ایجاد نکرد، بلکه باعث اتحاد و همبستگی بیشتر مردم و عشایر شد.
اقدامات نظامی و فشار بر انگلیسیها
در این مدت، نیروهای ایلات و عشایر به نزدیک دیوارهای شهر شیراز میخزیدند و با انگلیسیها درگیر میشدند و سپس به پای کوه برمیگشتند. این عملیات دو ماه به طور بیوقفه ادامه داشت و عرصه را بر انگلیسیها تنگ کرد.
شیراز به عنوان مرکزیت سیاسی و نظامی جنوب، محل اصلی محاصره و درگیری بین نیروهای صولتالدوله قشقایی و انگلیسیها بود. پس از عقبنشینی انگلیسیها به شیراز، محاصره شهر به مدت دو ماه ادامه یافت و عشایر از باغها و تاکستانهای اطراف شیراز مانند باغهای جنت و کوشان برای پنهانشدن و حمله به دیوارهای شهر استفاده میکردند. این محاصره، انگلیسیها را با کمبود شدید آب و تدارکات مواجه ساخت و فشار زیادی بر آنان وارد آورد.
نخستین درگیری جدی بین قشقاییها و انگلیسیها در منطقه خان زنیان رخ داد. این درگیری با اعتراض طوایف قشقایی به بازداشت سه تن از افرادشان و از دست رفتن دو راس الاغ بارکش پلیس جنوب آغاز شد. قشقاییها با شجاعت به پاسگاه انگلیسیها حمله کردند و تلفاتی به دشمن وارد آوردند. هرچند انگلیسیها با پشتیبانی نیروهای هندی توانستند مهاجمان را متفرق کنند، اما این نبرد جرقهای شد برای گسترش مقاومت در سراسر جنوب.
نبرد ده شیخ، معروف به عملیات ده شیخ، در مسیر شیراز–کازرون و بین چنار راهدار و خان زنیان رخ داد. حدود ۴۵۰۰ جنگجوی قشقایی و نیروهای محلی به فرماندهی صولتالدوله با انگلیسیها درگیر شدند. این نبرد حدود ۱۳ ساعت به طول انجامید و با تلفات سنگین انگلیسیها و حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ کشته از قشقاییها همراه بود. در این عملیات، ناصر دیوان کازرونی نیز با نیروهای خود به یاری قشقاییها آمد. هدف قشقاییها از این درگیری، سد کردن راه انگلیسیها و به دام انداختن آنان در محاصره بود. نیروهای اصلی قشقایی از سمت جنوب (خان خبیص و آق چشمه) به سمت شمال پیشروی کردند و راه انگلیسیها را قطع نمودند.
حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر از نیروهای کازرونی به فرماندهی ناصر دیوان هم در منطقه چنار راهدار موضع گرفتند و با قشقاییها هماهنگ شدند. این همکاری، قدرت مانور و حمله نیروهای محلی را افزایش داد و فشار مضاعفی بر انگلیسیها وارد کرد.
درگیریها به جنوب فارس نیز کشیده شد و نیروهای صولتالدوله از این مناطق نیرو و تدارکات دریافت میکردند. این گستردگی جغرافیایی، نشاندهنده اتحاد و همبستگی عشایر جنوب در برابر حضور نظامی انگلیس بود.
تاکتیکهای نظامی
نیروهای قشقایی و متحدانشان به صورت گروههای کوچک و سواره به پاسگاهها و کاروانهای انگلیسیها حمله میبردند و پس از وارد کردن تلفات، سریعاً به کوهها یا مناطق امن عقب مینشستند. این تاکتیک، مانع از تمرکز نیروهای انگلیسی و کاهش تلفات نیروهای محلی میشد.
پس از عقبنشینی انگلیسیها به شیراز، قشقاییها با مسدود کردن منابع آب و راههای تدارکاتی، انگلیسیها را در مضیقه شدید قرار دادند. این اقدام، یکی از نقاط عطف نبرد بود و فشار زیادی بر نیروهای اشغالگر وارد کرد.
عشایر از کوهها، درهها و باغهای اطراف شیراز برای پنهانشدن و غافلگیر کردن دشمن استفاده میکردند. این تاکتیک، امکان مانور و حمله از جهات مختلف را فراهم میکرد و انگلیسیها را غافلگیر میساخت.
صولتالدوله با ارسال پیامها و قاصدها، نیروهای مختلف را هماهنگ میکرد و از هر نقطه، نیروهای کمکی جمع میشد. این هماهنگی، کلید موفقیت مقاومت بود و باعث میشد نیروهای محلی به صورت یکپارچه عمل کنند. علاوه بر این با صدور اعلامیه و خطابه، روحیه نیروها تقویت و مردم به مقاومت تشویق میشدند.
نقش زنان و کودکان
زنان در چادرها و روستاها، نان میپختند، لباس تهیه میکردند و وسایل مورد نیاز رزمندگان را آماده مینمودند. این کار، فشار عملیاتی را از دوش مردان کم میکرد و به آنها امکان میداد تا به نبرد بپردازند.
در برخی موارد، زنان و کودکان به عنوان خبررسان یا حامل پیام، بین مناطق مختلف حرکت میکردند و اطلاعات را منتقل مینمودند. این نقش، در هماهنگی نیروها و انتقال دستورات بسیار حائز اهمیت بود.
حضور زنان و کودکان در پشت جبهه، به رزمندگان روحیه میداد و آنها را به مقاومت بیشتر تشویق میکرد. در مواقعی که نیروهای دشمن به روستاها حمله میکردند، زنان و کودکان نیز در دفاع از خانه و کاشانه خود شرکت میکردند
اقدامی که فشار مضاعفی بر انگلیسیها وارد کرد، بستن آب به شیراز بود. صولتالدوله با مسدود کردن آبآسیاها و منابع آب ورودی به شهر، انگلیسیها را در مضیقه شدید قرار داد. این اقدام باعث شد که انگلیسیها با کمبود آب مواجه شوند و در نهایت، انگلیسیها به دلیل محاصره طولانی و بحران آب و غذا، مجبور به تخلیه شیراز شدند. این عقبنشینی، ضربه سنگینی به حیثیت نظامی انگلیس در جنوب ایران وارد کرد و منجر به انحلال پلیس جنوب و کاهش نفوذ انگلیسیها در منطقه شد.
در طول این ماجرا، دولت مرکزی ایران به دلیل ضعف و وابستگی به قدرتهای خارجی، نتوانست نقش موثری در حمایت از مقاومت مردمی ایفا کند. حتی برخی از مقامات محلی مانند فرمانفرما، والی فارس، با انگلیسیها همکاری میکردند و با صولتالدوله اختلاف داشتند. این اختلافات، کار مقاومت را دشوارتر کرد، اما نتوانست از عزم مردم و عشایر جنوب برای مقابله با استعمار جلوگیری کند.
در نهایت، با برکناری فرمانفرما و انتصاب دکتر مصدق به عنوان والی فارس، حکم ایلخانی صولتالدوله مجدداً صادر شد و تا حدی آرامش به منطقه بازگشت. اما آثار این مقاومت و بیداری ملی در جنوب ایران، تا سالها بعد باقی ماند.
این مقاومت تاریخی، نشاندهنده اتحاد و شجاعت مردم جنوب ایران در برابر استعمار و مداخلات خارجی بود.
در منابع تاریخی، این ماجرا به عنوان یکی از نقاط عطف مقاومتهای مردمی در جنوب ایران و علیه حضور نظامی انگلیس ثبت شده است.