پشت پرده همصدایی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با آمریکا و اروپا

پشت پرده همصدایی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با آمریکا و اروپا
 مدیرکل آژانس، آقای رافائل گروسی، وارد بازی سیاسی پیچیده‌ای شده که ناشی از اهداف و جاه‌طلبی‌های شخصی اوست و نقش مخربی ایفا می‌کند. او تلاش می‌کند با استفاده از پرونده هسته‌ای ایران، موقعیت و اعتبار خود را تقویت کند و از این طریق برنامه هسته‌ای ایران به ابزاری برای صعود شخصی او تبدیل شده است.

بنیامین نتانیاهو پس از پیروزی دونالد ترامپ بسیار مشتاق آغاز جنگ تمام‌عیار بود و لحظه‌شماری می‌کرد. زیرا با توجه به رخدادهای اخیر در غزه، لبنان و سوریه که باعث آسیب دیدن بخشی از بازدارندگی خارجی ایران شده بود، این فرصت را برای خود طلایی می‌دانست تا ابتدا با حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران، زیرساخت‌های هسته‌ای کشور را نابود کند و در صورت واکنش ایران، حملات خود را به بخش‌های دیگر زیرساخت‌های کشور ادامه دهد.

این عملیات، یک حمله تمام‌عیار، پیچیده، چندلایه نظامی و جاسوسی، گسترده، هدفمند و هماهنگ شده میان اسرائیل، آمریکا و اروپا بود که با نقض بند ۴ ماده ۲ منشور سازمان ملل، به شکل عملیاتی جنگی و تهاجمی انجام شد. این عملیات با استراتژی نقطه‌زنی، جاسوسی، ترور، تخریب و انفجار صورت گرفت. علاوه بر شهادت چند فرمانده بلندپایه نظامی ایران، این حملات شامل بمباران مناطق مسکونی و کشتار غیرنظامیان، از جمله اساتید دانشگاه، زنان و کودکان نیز بوده که اقدامی جنایتکارانه، تجاوز به خاک کشور و نقض قوانین بین‌المللی محسوب می‌شود. شدت و وسعت این عملیات به حدی است که برخی تحلیلگران شک دارند هدف واقعی اسرائیل صرفاً ضربه زدن به تأسیسات هسته‌ای باشد و شائبه تلاش برای سرنگونی نظام سیاسی ایران نیز مطرح است.

ایران بر اساس حقوق مندرج در برجام و عضویتش در NPT، به غنی‌سازی ادامه می‌دهد، ولی با توجه به بدعهدی‌های تاریخی غرب حتی پیش از تأسیس جمهوری اسلامی، چه کسی تضمین می‌دهد که توقف غنی‌سازی حد و مرز داشته باشد، به‌ویژه در منطقه‌ای که همه در انتظار تضعیف و تجزیه ایران هستند.هم‌صدا شدن آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) با آمریکا و اروپا، که اختلافات سیاسی زیادی با ایران دارند، و تصویب قطعنامه شورای حکام با ادعای عدم پایبندی ایران به تعهدات پادمانی، به هیچ وجه نشانه صحت و درستی روند و اقدامات آژانس نیست. بلکه ایران این اقدام را سیاسی‌کاری می‌داند که با هدف فشار روانی، امتیازگیری و فراهم کردن بهانه‌ای برای سوءاستفاده اسرائیل و توجیه حملات غیرقانونی آن کشور صورت گرفته است.

حتی در گزارش ۲۲ صفحه‌ای اخیر و کاملاً سیاسی مدیرکل آژانس نیز هیچ ادعای قاطع درباره عدم پایبندی ایران مطرح نشده است، که خود این موضوع نشان‌دهنده بی‌صداقتی و سوءنیت طراحان این قطعنامه است. مسئولیت عواقب و تبعات این اقدام غیرمنصفانه و مخرب بر عهده بانیان آن است. هرچند این قطعنامه با اکثریت قاطع تصویب نشده و کشورهایی که رأی مثبت نداده‌اند، ضمن تأکید بر حقوق ایران، بیشتر نگران پیامدهای سیاسی آن بوده‌اند. خود قطعنامه، هم نکات جدید و برای اولین بار دارد و هم نکات تکراری از قطعنامه‌های قبلی، اما به خودی خود ارزش عملیاتی خاصی علیه ایران ندارد و نهایتاً این مسیر به شورای امنیت می‌رسد که احتمال وتوی آن توسط روسیه یا چین بسیار بالاست.

از سوی دیگر، چنین قطعنامه‌ای می‌تواند ضربه سنگینی به روند دیپلماسی و مدیریت بحران وارد کند و به تخریب زیرساخت‌های مذاکرات دیپلماتیک بینجامد. این اقدام باعث افزایش مشکلات و موانع در مذاکرات ایران و آمریکا و سایر فعالیت‌های دیپلماتیک ایران خواهد شد. چنین وضعیتی نه تنها مذاکرات را پیچیده‌تر می‌کند، بلکه ممکن است انگیزه تیم مذاکره‌کننده ایران برای ادامه همکاری‌های تعاملی قبلی را کاهش داده و واکنش‌های تهاجمی به دنبال داشته باشد. این قطعنامه و قدردانی نکردن از همکاری‌های ایران با آژانس، آینده همکاری ایران با این نهاد فنی را نیز به طور جدی تحت تأثیر قرار خواهد داد.

پشت پرده همصدایی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با آمریکا و اروپا

متأسفانه در این زمینه، چهار کشور آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه با صدور بیانیه‌ای پس از تصویب قطعنامه شورای حکام، شائبه سیاسی بودن این قطعنامه را تقویت کرده‌اند. اینکه همین چهار کشور که پیش‌نویس قطعنامه را تهیه و به آژانس ارائه داده‌اند، در قطعنامه چیزی می‌گویند و در بیانیه‌ای جداگانه ادعای دیگری مطرح می‌کنند، نشان‌دهنده سیاسی‌شدن یک نهاد فنی و نظارتی و استفاده ابزاری از یک نهاد مهم بین‌المللی سازمان ملل است.

پرسشی که ابتدا به ذهن می‌رسد این است که چرا همین متن بیانیه و فرصت دادن به ایران و آژانس برای حل مشکلات، در خود قطعنامه نیامده است؟ پاسخ این است که هدف اصلی این چهار کشور، امنیتی کردن برنامه هسته‌ای ایران، منزوی کردن ایران، ایجاد فشار روانی و کسب امتیاز در مذاکرات است. جالب اینجاست که خود این چهار کشور در بیانیه‌شان به مخاطرات احتمالی صدور قطعنامه واقف‌اند و ادعا می‌کنند این اقدام منجر به تشدید تنش با ایران نمی‌شود و تلاش‌های دیپلماتیک را تضعیف نخواهد کرد بلکه تقویت خواهد کرد. در حالی که ایران در پاسخ به این قطعنامه، مرکز سوم خود را تجهیز کرده و سانتریفیوژهای نسل اول را به نسل ششم تبدیل کرده و احتمالاً این روند متوقف نخواهد شد.

هسته اصلی اختلاف غرب با برنامه هسته‌ای ایران، مسئله غنی‌سازی است که عملکرد غرب و عدم تحویل سوخت خریداری شده توسط ایران در شکل‌گیری آن بی‌تأثیر نبوده و باعث شده ایران نسبت به تعهدات غربی‌ها بدبین باشد و خود مسیر غنی‌سازی را ادامه دهد. اکنون ترامپ، به نمایندگی از غرب، قصد دارد کاری را انجام دهد که وزیر انرژی دموکرات‌ها، مونیز، جان کری و اوباما ناتوان از انجام آن بودند؛ یعنی باز کردن پیچ و مهره صنعت هسته‌ای ایران و انتقال آن به آمریکا، تا هم قهرمان ملی شود و هم برنده جایزه نوبل! اما از دید ایران، بخش فنی غنی‌سازی مربوط به فناوری است و بخش اصلی آن یک موضوع ژئوپلیتیکی است که بر اساس اقتدار و اراده ملی برای تأمین اهداف و امنیت کشور پایه‌گذاری شده است.

علاوه بر این، ایران بر اساس حقوق مندرج در برجام و عضویتش در NPT، به غنی‌سازی ادامه می‌دهد، ولی با توجه به بدعهدی‌های تاریخی غرب حتی پیش از تأسیس جمهوری اسلامی، چه کسی تضمین می‌دهد که توقف غنی‌سازی حد و مرز داشته باشد، به‌ویژه در منطقه‌ای که همه در انتظار تضعیف و تجزیه ایران هستند.

با این نگاه، برنامه هسته‌ای ایران به میدان تسویه حساب سیاسی آمریکا، اروپا و آژانس تبدیل شده است که هدف آن فشار سیاسی و کسب امتیاز است؛ اما اهداف نامشخص و عملکردهای اشتباه این گروه‌ها نتیجه معکوس داشته و ایران را مصمم کرده تا در مذاکرات با آمریکا، به جای چانه‌زنی روی درصد غنی‌سازی، بدون انعطاف به پایه حقوقی برنامه هسته‌ای خود تکیه کند.

از سوی دیگر، پرونده هسته‌ای بهانه‌ای برای ایران‌هراسی و انزوای ایران توسط ائتلاف عبری-عربی-غربی شده است. بازیگران اصلی این صحنه آمریکا، اروپا، آژانس و شخص آقای رافائل گروسی هستند. هر یک اهداف متعددی را دنبال می‌کنند؛ ایالات متحده در پی پایان دادن به مذاکرات با ایران است، اما با هدف کسب بیشترین امتیاز ممکن.

برنامه هسته‌ای ایران به میدان تسویه حساب سیاسی آمریکا، اروپا و آژانس تبدیل شده است که هدف آن فشار سیاسی و کسب امتیاز است؛ اما اهداف نامشخص و عملکردهای اشتباه این گروه‌ها نتیجه معکوس داشته‌استآمریکا می‌داند که درخواست توقف کامل غنی‌سازی فاقد وجاهت قانونی است و ایران نیز آن را قبول نخواهد کرد. برای دولت آمریکا، به‌ویژه دونالد ترامپ، دستیابی به توافق موقت یا دائمی با ایران اهمیت زیادی دارد، به‌خصوص در شرایطی که پرونده‌های اوکراین، غزه، رقابت با چین و مشکلات با اروپا حل نشده باقی مانده‌اند و در داخل کشور نیز با چالش‌های اقتصادی و سیاسی مواجه است. در چنین وضعیتی، توافق با ایران می‌تواند دستاورد مهمی برای او باشد.اروپا نیز که از سوی آمریکا کنار گذاشته شده، تلاش می‌کند بیشترین بهره را از شرایط فعلی ببرد و فشارها را افزایش دهد تا نقش خود را در برنامه هسته‌ای ایران و جایگاه بازیگری منطقه‌ای و جهانی تثبیت کند.

بازیگر سوم، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است که در دو سطح فعالیت می‌کند. از یک طرف، مدیرکل آژانس، آقای رافائل گروسی، وارد بازی سیاسی پیچیده‌ای شده که ناشی از اهداف و جاه‌طلبی‌های شخصی اوست و نقش مخربی ایفا می‌کند. او تلاش می‌کند با استفاده از پرونده هسته‌ای ایران، موقعیت و اعتبار خود را تقویت کند و از این طریق برنامه هسته‌ای ایران به ابزاری برای صعود شخصی او تبدیل شده است.

این رفتار سبب شده که آژانس به عنوان نهادی بین‌المللی از مسیر بی‌طرفی خارج شده و به ابزاری برای فشار و امتیازگیری تبدیل شود؛ به جای تمرکز بر نظارت فنی، به بازیگر سیاسی بدل شده است. در نهایت، هرچند اهداف سه بازیگر اصلی آمریکا، اروپا و آژانس متفاوت است، اما همه از شرایط کنونی سوءاستفاده می‌کنند تا با فشار حداکثری یا از ایران امتیاز بگیرند و یا به اسرائیل برای حمله به ایران کمک کنند.


*دیپلمات بازنشسته و استاندار پیشین

برای اخبار بین‌المللی خوشه خبر کلیک کنید

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها