با پیشرفت علم پزشکی و آگاهی مردم از مراقبتهای بهداشتی و سلامت، امید به زندگی در دنیا افزایش یافته است. این روند در ایران نیز وجود داشته به طوری که بر اساس گزارشهای بانک جهانی، امید به زندگی در ایران از حدود ۴۰ سال در سال ۱۳۳۹ به نزدیک ۷۵ سال در سال ۱۴۰۱ رسیده است.
ادامه روند افزایشی امید به زندگی یعنی نوزادان امروزی به احتمال زیاد عمری طولانیتر از پدران و مادران خود خواهند داشت. این تحول مثبت که نتیجه پیشرفتهای پزشکی است، موجب افزایش جمعیت سالمند شده است. با این حال سالمندی جمعیت، بهویژه زمانی که با کاهش جمعیت جوان همراه شود چالشهایی را برای اقتصاد ایجاد خواهد کرد.
میانگین سالهای تحصیل زنان در ایران از ۵ سال در سال ۱۳۶۹ به ۱۱ سال در سال ۱۴۰۱ افزایش یافته استفرزند کمتر؟
همزمان با تحولات پزشکی، جنبههای اجتماعی و فرهنگی جوامع تغییر کرده و این تغییرات، تصمیم خانوادهها و بهویژه زنان را در خصوص فرزندآوری تحت تأثیر خود قرار داده است. شهرنشینی، بهبود دسترسی به آموزش و نیز افزایش مشارکت زنان در بازار کار، الگوهای خانوادهها را بهگونهای تغییر داد که مانند گذشته، بزرگ و پر جمعیت نیستند. زنان امروزه تحصیلکردهتر هستند و نقش فعالتری در اقتصاد دارند.
دادههای برنامه توسعه ملل متحد نشان میدهد میانگین سالهای تحصیل زنان در ایران از ۵ سال در سال ۱۳۶۹ به ۱۱ سال در سال ۱۴۰۱ افزایش یافته است. این موضوع در کنار افزایش جمعیت زنان فارغالتحصیل دانشگاهی و نیز افزایش نرخ مشارکت اقتصادی آنها، میتواند به معنای تغییر اولویتهای تصمیمگیری در خصوص فرزندآوری باشد.
آمارها نشان میدهد همزمان با این تحولات، نرخ باروری نیز کاهش یافته، بهگونهای که براساس آمار بانک جهانی، نرخ باروری در ایران از ۷ فرزند به ازای هر زن در سال ۱۳۳۹ به ۱.۷۴ در سال ۱۴۰۱ کاهش یافته است.
براساس آمار بانک جهانی، نرخ باروری در ایران از ۷ فرزند به ازای هر زن در سال ۱۳۳۹ به ۱.۷۴ در سال ۱۴۰۱ کاهش یافته استاقتصاد علیه جمعیت
نمیتوان فقط عوامل مثبت را در سالمندی جمعیت دخیل دانست. افزایش امید به زندگی، بهبود دسترسی به آموزش و مشارکت بیشتر زنان در بازار کار، مجموعه عوامل مثبتی هستند که پیامدی منفی یعنی سالمندی جمعیت را به همراه داشتند اما این همه ماجرای پیر شدن جامعه نیست.
عواملی همچون نرخ بالای تورم در بلندمدت، با کاهش قدرت خرید خانوار و ایجاد چالشهایی برای تأمین هزینههای ضروری از جمله مسکن، موجب شده است زوجهای جوان تصمیم به فرزندآوری را به تعویق بیاندازند، فرزندان کمتری بخواهند یا به طور کلی علاقهای به فرزندآوری نداشته باشند.
علاوه بر آمار بانک جهانی در خصوص کاهش نرخ باروری از ۷ فرزند به ازای هر زن در سال ۱۳۳۹ به ۱.۷۴ در سال ۱۴۰۱، آمار ولادت هم این موضوع را نشان میدهد. بر اساس آمارهای مرکز آمار و سازمان ثبت احوال، آمار تولد از یک میلیون و ۱۳۹ هزار و ۶۶۳ نوزاد در سال ۱۳۴۴ به ۹۷۹ هزار و ۹۲۳ نوزاد در سال ۱۴۰۳ رسیده است.
بر اساس آمارهای مرکز آمار و سازمان ثبت احوال، تعداد تولد از یک میلیون و ۱۳۹ هزار و ۶۶۳ نوزاد در سال ۱۳۴۴ به ۹۷۹ هزار و ۹۲۳ نوزاد در سال ۱۴۰۳ رسیده است
بنابراین میتوان گفت کاهش نرخ باروری، تعداد موالید و افزایش جمعیت سالمند، برآیند بهبود در امید به زندگی و دسترسی به آموزش با شرایط نامساعد اقتصادی، بوده است. این موضوع با بررسی هرم جمعیتی نیز امکانپذیر است به طوری که جمعیت ۶۰ ساله و بالاتر ایران که در سال ۱۳۳۹ در مجموع ۱۲.۵ درصد از کل جمعیت کشور را تشکیل میداد در سال ۱۴۰۱ حدود ۲۳ درصد از کل جمعیت کشور را تشکیل داده است و تقریباً ۲ برابر شده است.
پیامدهای منفی سالمندی برای اقتصاد
یکی از بزرگترین چالشهای سالمندی جمعیت، کاهش نیروی کار است. با افزایش جمعیت سالمندان و خروج آنها از سن فعال کاری، عرضه نیروی انسانی در اقتصاد کاهش مییابد. کاهش نیروی کار به عنوان یکی از عوامل اصلی تولید میتواند کاهنده رشد اقتصادی باشد.
سالمندی جمعیت تشدیدکننده یکی از بحرانهای اصلی کشور یعنی بحران صندوقهای بازنشستگی نیز هست. در واقع با افزایش تعداد مستمریبگیران و کاهش تعداد افرادی که حق بیمه پرداخت میکنند، صندوقهای بازنشستگی با کسری مالی مواجه خواهند شد. در صورتی که این صندوقها نتوانند منابع مالی خود را به درستی مدیریت کنند، ممکن است در پرداخت حقوق بازنشستگان دچار مشکل شوند و این موضوعی است که قدرت خرید و رفاه سالمندان را تحت تأثیر قرار میدهد.
سالمندی با تغییر بر رفتارهای اقتصادی میتواند بر متغیرهای کلان نیز اثرگذار باشد. مصرف سالمندان معمولاً وابسته به پسانداز یا از ذخایر مالی است؛ در واقع در مقایسه با جمعیت در سنِ کار که با به تعویق انداختن مصرف، بخشی از درآمد خود را پسانداز میکنند، امکان پسانداز کمتری دارند. این تغییر رفتار اقتصادی میتواند در سطح کلان بر سرمایهگذاری تأثیرگذار باشد.
سالمندی جمعیت تشدیدکننده یکی از بحرانهای اصلی کشور یعنی بحران صندوقهای بازنشستگی نیز هستسازگاری اقتصاد با سالمندی
سالمندی جمعیت فقط مساله ایران نیست و کشورهای پیشرفته اقتصادی نیز پیش از ایران با این موضوع مواجه بوده و برای آن راهکارهایی در پیش گرفتهاند که میتواند برای ایران نیز درسهایی داشته باشد.
یکی از اقدامات اساسی در این زمینه، اصلاحات ساختاری نظام بازنشستگی است. افزایش سن بازنشستگی را میتوان یکی این اصلاحات دانست که در ایران نیز با وجود مخالفتهایی انجام شد و براساس قانون جدید، سن بازنشستگی مردان به ۶۵ سال و زنان به ۶۰ سال افزایش یافت و دوره بیمهپردازی از ۳۰ به ۳۵ سال تغییر کرد.
افزایش سن بازنشستگی شاید در دسترسترین گزینه باشد اما راهکاری که نتایج آن پایدار خواهد بود تغییر نظام بازنشستگی به اندوختهگذاری است. در نظام اندوختهگذاری بیمه، حق بیمه هر فرد در حساب شخصی او ذخیره و سرمایهگذاری میشود. این روش نهتنها پایداری مالی صندوقهای بازنشستگی را تضمین میکند، بلکه انگیزه افراد برای ادامه پرداخت کسورات را افزایش میدهد.
برخی کشورها با جذب مهاجران و نیروی کار خارجی، کمبود نیروی کار ناشی از سالمندی را جبران کردهاند. این سیاست میتواند به افزایش عرضه نیروی کار و تقویت اقتصاد کمک کند. اما در ایران، اجرای این راهکار نیازمند بررسی دقیق ملاحظات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است و باید اطمینان حاصل شود که ورود نیروی کار خارجی به بیکاری نیروی داخلی منجر نشود.