حمیدرضا جلایی‌پور: می‌خواستیم گاردین ایران شویم (۲)

حمیدرضا جلایی‌پور: می‌خواستیم گاردین ایران شویم (۲)
 تهران- ایرنا- حمیدرضا جلایی‌پور، مدیرمسئول روزنامه جامعه، می‌گوید: هدفمان این بود که یک روزنامه مستقل داشته باشیم که مثلا کشورهای عربی در اخبارشان به خبرهای ما استناد کنند. می‌خواستیم چیزی شویم مثل روزنامه گاردین که بین روزنامه‌های انگلیسی‌زبان معتبر است. ولی نگذاشتند و ساختمان را از ما گرفتند و روزنامه را تعطیل کردند.

مدیرمسئول روزنامه جامعه در بخش نخست گفت و گو با «پروژه تاریخ‌شفاهی روزنامه‌نگاری و رسانه ایران» به مواردی چون چگونگی راه اندازی روزنامه جامعه پرداخت. قسمت دوم مصاحبه با حمیدرضا جلایی پور به مسائلی چون توزیع روزنامه در کشور، شمارگان آن، برخورد قاضی سعید مرتضوی با این روزنامه و برنامه مدیران جامعه برای توسعه آن اختصاص دارد.

چاپ روزنامه را به چاپخانه‌های دولتی هم می‌دادید؟

خیر، بیشتر خصوصی بود. یادم است چند توزیع کننده روزنامه ثروتمند شدند. چون در کنار روزنامه ما سایر روزنامه‌های دیگر را هم توزیع می‌کردند.

شبکه توزیع روزنامه در شهرستان‌ها چطور عمل می‌کرد؟

اصلا یکی از فشارهای روزانه‌ای که ما تحمل می‌کردیم از شهرستان‌ها بود. می‌گفتند چرا روزنامه امروز به شهر ما نرسیده است. ما باید این موضوع را پیگیری می‌کردیم. مرتب باید تلفن شهرستان‌ها را جواب می‌دادیم. شبکه توزیع جامعه به سراسر شهرهای کوچک و بزرگ رفت.

خاطرم است ماشاءالله شمس الواعظین (سردبیر روزنامه جامعه) در یک روز برای ۱۷ استان کشور روزنامه اختصاصی تولید کرد. مثلا روزنامه‌ای را صرفا برای خوانندگان در استان اصفهان تهیه کرد. عده‌ای آمدند و دفترمان را دو سال بستند و تمام آجرهای آن را شمردند و بعد متوجه شدند چیز عجیبی در کار نیست. یکی از افتخاراتمان این است که با این همه فشار و اینکه علاوه بر جامعه؛ توس، نشاط، عصر آزادگان، گوناگون و نوسازی را بستند، حتی یک ایراد نتوانستند به کار ما بگیرند. این موضوع نشان داد اگر واقعا شایسته سالاری در سازماندهی مورد توجه قرار بگیرد، کار از نظر اقتصادی هم جواب می‌دهد.

شمارگان روزنامه‌هایتان چقدر بود؟ چه سقفی را زدید؟

نوسان داشت ولی ککتر از یکصد هزار نسخه نبود. روزی هم داشتیم که به ۴۰۰ هزار رسید. بستگی به شرایط و حوادث داشت.

جامعه‌هدف‌تان چه گروه یا گروه‌هایی بودند؟

جامعه محذوف. جامعه‌ای که حذف شده بود و صدا نداشت. می‌دانید بعد از انقلاب به تدریج و مدام جریان‌های مختلف حذف شده بودند. از آن ۲۰ میلیون رایی که به آقای سیدمحمد خاتمی داده شد بخشی هم از رای محذوفین جامعه بود که نسبت به آینده امیدوار شده بودند. روزنامه صدای آنها و تقریبا تولیدشان بود. یعنی بهترین هنرمندان، نخبگان و سیاستمداران با علاقه و دل و جان برای روزنامه ما کار می‌کردند.

تعامل‌تان با دستگاه قضا و نهادهایی مانند وزارت اطلاعات چطور بود؟ احضارتان می‌کردند؟

دست ما به آنها نمی‌رسید. آنها بیشتر ما را دستگیر می‌کردند. بیشترین مواجهه ما هم با آقای سعید مرتضوی بود. وی ماموریت داشت با روزنامه‌های ما برخورد کند. او خودش پرونده تشکیل می‌داد و خودش هم روزنامه نگاران مرا احضار می‌کرد. من با روزنامه نگارانم نزد او می‌رفتم. از نزدیک شاهد بودم مرتضوی چگونه می‌نشیند و از این‌ها اقرار می‌گیرد و آن را مکتوب می‌کند. او روزنامه جامعه را بست. سپس دید روزنامه‌ای قانونی به نام توس منتشر شد آن را هم بست. بعد از آن روزنامه قانونی دیگری نشاط را با مجوزی دیگر منتشر کردیم آن را هم توقیف کرد. اما به این‌ها هم بسنده نکرد و گفت باید شمس الواعظین را دستگیر کنم. در حالی که شمس الواعظین کاری نکرده بود. او آدم سیاسی نبود که بخواهد یک روز نماینده مجلس شود، واقعا یک روزنامه نگار حرفه‌ای بود و لاغیر. شمس الواعظین را دستگیر و در گام اول او یک سال و نیم حبس را گذراند.

آنها فکر می کردند با برخورد با شمس الواعظین مشکل حل می‌شود اما مشکلشان حل نشد و روزنامه ادامه پیدا کرد. بنابراین کار دیگری کردند. کار بعدی مرتضوی این بود که یک روز مامورانش بریزند و ما را کشان کشان از دفتر روزنامه بیرون ببرند. تقریبا با همه ما چنین برخوردی کردند. حتی نگذاشتند من کتم را بردارم. دو سال هم در ساختمان را بستند. بسیاری دستگاه‌های داخل ساختمان تخریب شد. روزنامه جامعه، اولین روزنامه‌ای بود که صفحه‌اش را با رایانه بست. یعنی صفحه بندی ما رایانه‌ای انجام می‌شد.

حمیدرضا جلایی‌پور: می‌خواستیم گاردین ایران شویم (۲)
جلایی‌پور می گوید اگر حجت‌الاسلام محمود دعایی نبود، ورشکست مالی می‌شدیم

اگر جامعه بسته نمی‌شد چه برنامه ای برای آینده آن داشتید؟

داشتیم به سمتی می‌رفتیم که ساختمانی را اجاره کنیم تا اگر در تحریریه‌اش در طبقه بالا مطلبی را تولید می‌کنیم، آن را در طبقه پایین چاپ کنیم. همچنین می‌خواستیم روزنامه‌ را به زبان‌های انگلیسی و عربی هم داشته باشیم. اصلا هدفمان این بود که یک روزنامه مستقل داشته باشیم که مثلا کشورهای عربی در اخبارشان به خبرهای ما استناد کنند. می‌خواستیم مثل روزنامه انگلیسی گاردین باشیم که بین روزنامه های انگلیسی‌زبان خیلی معتبر است. ولی نگذاشتند و ساختمان را از ما گرفتند. خدا رحمت کند مرحوم محمود دعایی را، اگر راضی نمی‌شد و دستگاه‌های ما را نمی‌خرید ورشکست می‌شدیم.

اتهام‌های روزنامه‌هایتان در دادگاه چه بود؟

هیچ. آقای مرتضوی هدفش این بود که روزنامه ما را ببندد. بنابراین بهانه می‌گرفت. یک نمونه‌اش را بگویم. روز هوای پاک بود. عکاسان و خبرنگاران روزنامه به پارکی که نزدیک روزنامه بود رفته بودند و از ورزش دسته جمعی چند مرد بازنشسته بالای ۶۰ سال زیر سایه درختان عکس گرفته بودند. شمس الواعظین در راستای کارهای ابتکاری‌اش این عکس را در صفحه اول روزنامه کار کرد. می گویم ابتکاری از این جهت که همه روزنامه‌ها در صفحه اول نام و خبر مقامات سیاسی را کار می‌کردند.

مرتضوی به من می‌گفت این اباحه گری است و شما رقص را ترویج کرده‌اید. روزنامه ما را این طور بستند. مرتضوی قائل به حقوق و رعایت مستندات نبود.

چقدر به خبرنگاران و کارکنان‌تان دستمزد می‌دادید؟

وقتی قیمت روزنامه را افزایش دادیم دستمان در پرداخت‌ها باز شد و حقوق معوقه‌شان را هم دادیم. یادم است دست مرحوم ابراهیم نبوی خیلی تنگ بود. اولین بار که حقوق دوسه ماهه اش را گرفت، یک خودروی پژو ۴۰۵ خرید. به شدت هم خوشحال بود. البته مدتی بعد یک روز خیلی ناراحت به دفتر آمد. پرسیدم چه شده است؟ گفت خودرو دم خانه‌ام بوده است و عده‌ای ریخته‌اند و شیشه‌های آن را شکسته‌اند و کاغذها و دست نوشته‌هایم را برده‌اند. خیلی از بابت این اتفاق، دمغ بود.

اگر با این تجربه به آن سال‌ها برگردید، آیا می‌توانید کاری کنید که روزنامه‌هایتان توقیف نشود؟

اگر خاطرتان باشد قبل از سال ۷۶ در نماز جمعه تهران یکی از ائمه جمعه گفته بود چه چیز ما کمتر از حکومت طالبان است؟ یعنی برخی دوست داشتند امارت اسلامی تشکیل دهند.

انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ بود که ورق را برگرداند. بعضی از بخش ها ۵، ۶ ماه بعد از نتیجه انتخابات خیلی متوجه امور نبودند و بعد از آن به خود آمدند و مقابل جریان اصلاحات ایستادند. الان به خوبی می‌توان کارنامه این افراد را دید. ما آن موقع به آنها دولت پنهان می‌گفتیم. آنها زمان دولت حسن روحانی دولت موازی شدند. دهه ۶۰ هم گروه‌های فشار بودند. الان که دو دهه از کار این افراد گذشته می‌توان کارنامه‌شان را دید. اکنون قادریم مشاهده کنیم آنها چه برخوردی با مطبوعات کردند. آنها مرجعیت رسانه‌ای را به خارج از مرزها بردند، یعنی اکنون که من و شما با هم صحبت می‌کنیم یکی از نهادهای کشور نهاد شایعه است. در فضای مجازی کشور لنگرگاه‌های تعادل بخش نداریم، یعنی رسانه‌هایی حرفه‌ای که فضایی در فضای مجازی کشور درست کنند که هر دروغ و اتهامی دست به دست نشود. اکنون در فضای مجازی شاهدید که اگر پستی را به اشتراک بگذارید که تعریفی از یک کار خوب حکومت باشد به شما حمله می‌شود.

با توجه به فضای به ‌وجود آمده بعد از دوم خرداد، پیش بینی می‌کردید عمر روزنامه‌ها اینقدر کوتاه باشد؟

من فشار را خوب می فهمیدم ولی شمس‌الواعظین خیلی خوش بین بود. او چون روزنامه خیلی مورد توجه قرار گرفته بود می‌گفت نمی‌شود با این روزنامه برخورد کرد. زیرا به معنای برخورد با قشر فرهنگی جامعه است. اما واقعیت چیز دیگری را نشان داد. هر چند روزنامه جامعه، تولید طبقه متوسط فرهنگی ایران بود؛ آقای مرتضوی آن را تعطیل کرد. البته این‌ها با این کارشان بهترین روزنامه نگاران کشور را از ایران فراری دادند و همانطور که گفتم مرجعیت رسانه‌ای را به خارج از مرزها بردند. آنها حدود ۱۰۰ نشریه را بستند. بعد از این به فضای مجازی و سایت‌ها رسیدیم که دیگر نمی‌شود آن را سانسور کرد. حالا هم که دیگر دوره شبکه های اجتماعی است.

پایان بخش دوم، ادامه دارد.

برای مطالب فرهنگی خوشه خبر کلیک کنید

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها