به گزارش ایرنا، «دیِگو پِرِز» (Diego Pérez) کارشناس علوم سیاسی از دانشگاه سرخیو آربولِدا (la Universidad Sergio Arboleda) کلمبیا و پژوهشگر روابط بینالملل و درگیریهای مسلحانه در تحلیلی عنوان کرد: امضای توافقنامه صلح میان دولت کلمبیا و نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا - ارتش خلق (FARC-EP) در سال ۲۰۱۶ نقطه عطفی تاریخی در تلاش برای صلح بود.
پس از چندین دهه درگیری داخلی، سراسر کلمبیا زمانی برای تنفس یافته بود و آرزو داشت که صلح به یک قاعده و نه یک استثنا تبدیل شود. این امید وجود داشت که پس از پایان خشونت، مناطقی که از لحاظ تاریخی تحت تاثیر جنگ قرار گرفته بودند، بتوانند شروع به بهبود و بازسازی کنند. اگرچه این توافق گامی حیاتی بود، اما وضعیت امنیتی در کلمبیا همچنان یک چالش است.
پیچیدگی دستیابی به صلح در میانه تنشها، درگیریهای جدید و استفاده از فناوریهایی مانند هواپیماهای بدون سرنشین، کلمبیا را به وضعیت «صلح مسلحانه» کشانده است.
ظهور بازیگران جنایتکار جدید و درگیریهای زمینهای، رسیدن صلح به مناطقی که دولت نتوانسته است نیازهای مردم را برآورده کند، به تاخیر انداخته است. کلمبیا امروز همچون «صلح مسلحانه» اروپا (دورهای بین سالهای ۱۸۷۱ و ۱۹۱۴ که ویژگیهای آن، ظهور صنعت جنگ و اتحادهای نظامی و افزایش تنشهای بینالمللی بود)، در حال تجربه فضایی از تنش مداوم است که توسط دولتی که بیشتر از واکنشی پیشگیرانه، رویکردی واکنشی را دنبال میکند، تقویت شده است.
بیش از هشت سال از امضای توافقنامه بین گروه چریکی فارک و دولت کلمبیا میگذرد. این پیمان، زمین گذاشتن سلاح، برگشتن مجدد اعضای آن به زندگی عادی، و تعهد به حقیقت، عدالت، جبران خسارت، و اجتناب از تکرار را به عنوان ستون فقرات صلح پایدار و طولانی تعیین کرد. با این حال، درگیری در مناطقی مانند «کائوکا، نورته دِ سانتاندر و چوکو» (Cauca، Norte de Santander، Choco ) شدت گرفته و غیرنظامیان را در وضعیتی میان اضطراب و ترس گرفتار کرده است.
«صلح کامل» تلاشی قابل ستایش از سوی دولت کلمبیا برای پایان دادن به درگیری با مخالفان و باندهای شهری بوده است. با این حال، این برنامه نتوانسته است به هدف خود دست یابد، به ویژه در مناطقی که حملات علیه غیرنظامیان افزایش یافته است. گروههای مسلح و چریکها در مناطق مختلف، فضای بیشتری برای عرض اندام مییابند، خشونت را افزایش میدهند و چشمانداز صلح پایدار را کاهش میدهند؛ صلحی که تاکنون، بیش از آنکه کامل بوده باشد، جزئی بوده است.
اینطور به نظر میرسد که نه تنها صلح بهعنوان یک هدف تثبیت نشده است، بلکه بیشتر در حال تبدیل شدن به وسیلهای برای جنایت است.
اگرچه «صلح کامل» جذاب به نظر میرسد، سودآوری بالای اقتصادهای غیرقانونی، احیای مجدد درگیریها در چندین منطقه، استخدام و به کارگیری اجباری کودکان و نوجوانان، آوارگی اجباری، اختلافهای سرزمینی، و قتل رهبران اجتماعی و امضاکنندگان توافقنامه صلح، «کوکتل» انفجاری کاملی را برای حل و فصل مناقشه تشکیل میدهند، که در کوتاه مدت، حلوفصل این مناقشه را دشوارتر میکند.
وضعیت کنونی در کلمبیا شباهتهایی به «صلح مسلحانه» اروپا دارد؛ زمانی که قدرتها با حفظ نمایشی صلح، اتخاذ فناوریهای جدید و ایجاد اتحاد بین بازیگران مختلف، برای جنگ آماده میشدند. در هر دو مورد، صلح به معنای پایان تنشها نیست، بلکه به معنای آتشبس موقت یا همزیستی متزلزل است.
در این سناریو، گروههای مسلح برای حفظ کنترل ارضی، اجتماعی و اقتصادی بر فعالیتهای غیرقانونی با هدف جلوگیری از ورود سایر سازمانهای جنایتکار به مناطق تحت نفوذ خود، ائتلافهایی تشکیل دادهاند. نمونه بارز آن اتحاد بین ارتش آزادیبخش ملی (ELN) و جبهه چهارم ناراضیان ایوان موردیسکو (Frente ۴ de las disidencias de Iván Mordisco) است که به دنبال توقف پیشروی گروه جنایتکار «کلن دِل گولفو» (Clan del Golfo) در بخشهایی مانند نورته د سانتاندر، چوکو، آنتیوکیا و کوردوبا هستند.
استفاده از پهپادها در درگیری، الگوی جدیدی را در جنگ رقم زده است. چریکها استفاده از این فناوریها را بهعنوان شکل جدیدی از جنگ برای حمله به اهداف نظامی و غیرنظامی آغاز کردهاند که چالش بزرگی برای نیروهای امنیتی است. قابلیت تطبیق پذیری این دستگاهها شناسایی و خنثی کردن آنها را دشوار کرده و ضرورت بازنگری فوری در راهبردهای دفاعی و امنیتی را گوشزد میکند.
در این شرایط، در حالی که «صلح کامل» به دنبال پایان دادن به خشونت در مناطق و ناامنی در شهرهای این کشور است، با موانع پیچیدهای مانند تداوم فعالیت گروههای مسلح مخالف و اتحاد آنها، قاچاق مواد مخدر و فساد مواجه است. در این راستا، صلح در کلمبیای امروز، مانند دوره «صلح مسلحانه» اروپا شکننده است و به هوشیاری مداوم برای جلوگیری از ظهور مجدد خشونت با قدرتی بیشتر نیاز دارد.