اخبار، تحلیل و گمانهزنیهای متعدد و مختلف درباره مناسبات تل آویو با دولت دوم «دونالد ترامپ» این روزها مورد توجه بسیاری از محافل خبری و مخاطبان رسانهها است. در یکی از آخرین اخبار مرتبط، خودداری معاون ترامپ از سفر به اراضی اشغالی مورد توجه قرار گرفت.
به گزارش ایرنا، در پی تشدید اختلافات میان دولت ترامپ و «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی، دیروز اعلام شد «جی دی ونس» معاون رئیس جمهوری آمریکا نیز به سرزمین اشغالی نمیرود. وی روز دوشنبه به وقت محلی اعلام کرد که پس از سفر به رم، گزینه بازدید از اراضی اشغالی را پیش رو داشته، اما مدعی شد موانع لجستیکی و امنیتی دلیل انصراف او بوده است.
دوره اول ریاستجمهوری دونالد ترامپ (۲۰۱۷-۲۰۲۱) بهعنوان مقطع حمایت بیسابقه آمریکا از رژیم صهیونیستی شناخته میشود. اقداماتی مانند انتقال سفارت آمریکا به بیتالمقدس، بهرسمیتشناختن حاکمیت تلآویو بر بلندیهای جولان و قطع کمکهای مالی به آژانس امدادرسانی سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی (آنروا) نشاندهنده عمق این حمایت بود.
این سیاستها به موازات تقویت پشتوانههای آمریکایی رژیم، نتانیاهو را به یکی از سرسختترین هواخواهان ترامپ در صحنه جهانی مبدل ساخت. با این حال، با بازگشت ترامپ به کاخ سفید در سال ۲۰۲۵، نشانههایی از تغییر در اوضاع سابق مشاهده میشود. این گزارش به بررسی دلایل و موارد اختلافات کنونی میان ترامپ و نتانیاهو، عوامل شکلدهنده این تحول و پیامدهای آن برای رژیم صهیونیستی و منطقه خاورمیانه میپردازد.
روابط آمریکا و رژیم صهیونیستی وارد دوره جدیدی شده که دیگر بر حمایت بیقیدوشرط مبتنی نیست. نتانیاهو در کوتاهمدت برای پذیرش پایان جنگ در غزه و هماهنگی با دیپلماسی ترامپ تحت فشار است اما مقاومت ائتلاف راستگرای او، این روند را دشوار میکند
چه شد که ورق به زیان نتانیاهو برگشت؟
نارضایتی شدید ترامپ از جنگ غزه
یکی از مهمترین عوامل ایجاد شکاف بین ترامپ و نتانیاهو، رویکرد متفاوت آنها به جنگ جاری در غزه است. در دوره اول ریاستجمهوری، ترامپ بهطور قاطع از عملیات نظامی رژیم صهیونیستی حمایت و حتی اقداماتی مانند ترور سردار «قاسم سلیمانی» را بهعنوان بخشی از سیاست فشار حداکثری بر محور مقاومت توجیه میکرد. در سال ۲۰۲۵ اما ترامپ نارضایتی خود از ادامه جنگ غزه را که از اکتبر ۲۰۲۳ به راه افتاد، آشکار ساخته است. به گزارش دوازدهم می «گاردین»، کاخ سفید از هزینههای انسانی، تخریب زیرساختها و فشارهای بینالمللی ناشی از این درگیری به شدت ناخرسند است.
ترامپ حتی از کمک چهار میلیارد دلاری سالانه آمریکا به رژیم صهیونیستی بهعنوان اهرمی برای فشار بر نتانیاهو استفاده کرده و گفته است که ادامه جنگهای رژیم صهیونیستی به منافع واشنگتن کمکی نمیکند. ترامپ خواستار راهحلی سیاسی برای پایان جنگ و بازسازی غزه است. او معتقد است که ادامه درگیری نهتنها به اهداف استراتژیک آمریکا در منطقه کمکی نمیکند، بلکه مانع از تمرکز بر «اولویتهای دیپلماتیک» مانند آزادی گروگانها و توافقهای اقتصادی با کشورهای عربی میشود.
«استیو ویتکاف» فرستاده ویژه ایالات متحده در خاورمیانه، در جلسهای با خانوادههای اسرای رژیم صهیونیستی در غزه به صراحت اظهار داشته «اسرائیل جنگ را طولانی میکند، در حالی که ما معتقدیم راه دیگری وجود دارد و توافق باید حاصل شود.» این اظهارات نشاندهنده شکافی عمیق بین واشنگتن و تلآویو است.
در مقابل، نتانیاهو تحت فشار ائتلاف راستگرای خود، بهویژه وزرایی مانند «بتسلئیل اسموتریچ» و «ایتامار بنگویر»، بر ادامه عملیات نظامی اصرار دارد. این سیاست با هدف «نابودی کامل حماس» دنبال میشود. همچنین، به نظر میرسد نتانیاهو از نظر سیاسی به این جنگ نیاز دارد تا ائتلاف شکننده خود را حفظ کند و از فشارهای قضایی و سیاسی داخلی در امان بماند.
بنابراین تضاد در اولویتها را میتوان از اصلیترین نقاط اختلاف تلآویو و واشنگتن دانست.
چرخش استراتژیک واشنگتن به سمت کشورهای عربی
ترامپ در دوره دوم ریاست جمهوری، سیاست خارجی خود را بر اساس شعار «اول آمریکا» و تمرکز بر منافع اقتصادی بازتعریف کرده است. برخلاف گذشته که رژیم صهیونیستی محور اصلی سیاست خاورمیانهای آمریکا بود، ترامپ اکنون به دنبال تقویت روابط با کشورهای عربی بهویژه عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی است.
ترامپ در سفر اخیر خود به خاورمیانه در مه ۲۰۲۵، از رژیم صهیونیستی بازدید نکرد و به جای آن در ریاض با رهبران منطقه دیدار کرد. این سفر منجر به امضای توافقهای دفاعی و فناوری به ارزش ۶۰۰ میلیارد دلار با عربستان شد که شامل انتقال فناوری هوش مصنوعی و تجهیزات نظامی پیشرفته بود.
علاوه بر این، لغو تحریمها علیه دمشق و دیدار ترامپ با «احمد الشرع» رئیس دوره انتقالی سوریه نگرانیهایی را در رژیم صهیونیستی به دنبال داشته است. به گفته «دنیس سیترونوویچ» رئیس سابق میز ایران در اطلاعات نظامی رژیم صهیونیستی، لجاجت نتانیاهو در برابر دیپلماسی ایالات متحده بهویژه در موضوع ایران، باعث شده آمریکا بدون توجه به منافع رژیم صهیونیستی، امتیازاتی به عربستان بدهد.
این چرخش استراتژیک، رژیم صهیونیستی را در حاشیه قرار داده است. بهعنوان مثال، ترامپ برای همکاریهای هستهای غیرنظامی با ریاض، شرط عادیسازی روابط عربستان با رژیم صهیونیستی را حذف کرد، برخلاف سیاست دولت «جو بایدن» که این همکاری را به توافق دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی گره زده بود.
مشکل اصلی ترامپ با نتانیاهو، تضاد بین اولویتهای اقتصادی و دیپلماتیک آمریکا و سیاستهای نظامیگرایانه رژیم صهیونیستی در غزه است. ترامپ نشان داده علاقهای به جنگهای بیپایان ندارد
این تصمیم نشان میدهد که ترامپ دیگر رژیم صهیونیستی را محور تصمیمگیریهای منطقهای خود قرار نمیدهد. «کیم غاتاس» در مقالهای در «فایننشال تایمز» نوشته که ترامپ علاقهای به حمایت بیقید و شرط از رژیم صهیونیستی ندارد و بیشتر به دنبال قراردادهای کلان اقتصادی است که منافع آمریکا و شخص خودش را تأمین کند.
مذاکره با ایران
یکی از حساسترین موضوعات برای نتانیاهو، شروع مذاکرات غیر مستقیم واشنگتن با تهران در مورد برنامه هستهای ایران، آن هم بدون هماهنگی با رژیم صهیونیستی بود. تلآویو همواره هر گونه گفتوگویی میان آمریکا و ایران را تهدیدی برای امنیت خود میبیند. نتانیاهو در سالهای گذشته بارها علیه توافق هستهای (برجام) موضعگیری کرده است. اما ترامپ، که در دوره اول خود از برجام خارج شد، اکنون به دنبال راهحلهای دیپلماتیک برای کاهش تنش با ایران است.
منافع اقتصادی خانواده ترامپ
یکی از جنبههای کمتر مورد توجه اما تأثیرگذار، منافع اقتصادی خانواده ترامپ در کشورهای عربی است. برخی گزارشهای رسانهای از جمله در «واشنگتن پست» نشان میدهند که شرکای عرب بهویژه در عربستان، امارات و قطر، تسهیلات اقتصادی قابلتوجهی مانند جت خصوصی و سرمایهگذاری در شرکتهای خانوادگی به خانواده ترامپ ارائه کردهاند. این منافع، تصمیمگیریهای ترامپ را به سمت نزدیکی با کشورهای خلیج فارس سوق و رژیم صهیونیستی را در حاشیه قرار داده است. این موضوع سؤالاتی درباره انگیزههای واقعی سیاست خارجی ترامپ مطرح کرده و برخی تحلیلگران معتقدند که منافع شخصی، بیش از پیش بر سیاستهای او تأثیر میگذارد.
کینه و کدورتهای شخصی
روابط شخصی ترامپ و نتانیاهو از قبل دچار فراز و نشیبهایی بوده است. در سال ۲۰۲۰، تبریک زودهنگام نتانیاهو به جو بایدن پس از انتخابات آمریکا باعث دلخوری شدید ترامپ شد. همچنین، شکست طرح صلح خاورمیانه (معامله قرن) و اختلاف بر سر الحاق کرانه باختری در دوره اول، به سردی روابط بیشتر منجر شد.
در سال ۲۰۲۵، واکنش نتانیاهو به آزادی «ایدان الکساندر» اسیر آمریکایی-رژیم صهیونیستیی، که به جای تشکر از تلاشهای دیپلماتیک ترامپ، آن را به فشار نظامی تلآویو نسبت داد، بار دیگر خشم کاخ سفید را برانگیخت. این رفتار نشاندهنده عدم هماهنگی بین نتانیاهو و ترامپ است که به تنشهای موجود دامن زده است.
فشارهای دوگانه داخلی بر نتانیاهو
نتانیاهو در داخل اراضی اشغالی با چالشهای متعددی روبهرو است؛ چالشهایی که به موجب اختلاف با ترامپ تشدید شده است.
نتانیاهو از سویی با فشار خانواده اسرای صهیونیست مواجه است. آنها خواستار پایان فوری جنگ و مذاکره با حماس برای آزادی اسرا هستند. این در حالی است که متحدان راستگرا میگویند وزرای تندرو در کابینه نتانیاهو، مانند اسموتریچ و بنگویر هرگونه عقبنشینی یا آتشبس را خیانت به اهداف اسرائیل میدانند. این فشار، نتانیاهو را در تنگنای سیاسی قرار داده است.
نارضایتی در حزب لیکود نیز از سویی دیگر نتانیاهو را تحت فشار قرار داده است. برخی اعضای ارشد لیکود مانند «یولی ادلشتاین» از وابستگی بیش از حد نتانیاهو به حمایت شخصی رییس جمهوری آمریکا انتقاد کردهاند. آنها معتقدند که عدم سرمایهگذاری در دیپلماسی چندجانبه، رژیم صهیونیستی را در برابر تغییرات سیاست آمریکا آسیبپذیر کرده است. این نارضایتی میتواند به چالشهای رهبری در لیکود منجر شود.
رهبران اپوزیسیون مانند «یائیر لاپید» و «بنی گانتز» از این شکاف برای حمله به نتانیاهو استفاده میکنند. آنها او را به ناکامی در حفظ حمایت آمریکا و انزوای دیپلماتیک رژیم صهیونیستی متهم میکنند. این انتقادات میتواند زمینهساز انتخابات زودهنگام باشد.
پیامدهای منطقهای و بینالمللی اختلافات تلآویو و واشنگتن
اوضاع کنونی میتواند روابط نتانیاهو با کنگره و لابیهای حامی رژیم صهیونیستی را پیچیده کند، هرچند حمایت سنتی جمهوریخواهان از رژیم صهیونیستی همچنان قوی است
سردی مناسبات آمریکا و رژیم صهیونیستی پیامدهای متعدد منطقهای و بینالمللی به دنبال خواهد داشت. برای رژیم صهیونیستی، پیامدهایی چون انزوای دیپلماتیک، تغییر استراتژی و اتکا به خود را میتوان متصور شد.
کاهش حمایت آمریکا، رژیم صهیونیستی را در برابر فشارهای بینالمللی، مانند قطعنامههای سازمان ملل یا احکام دیوان بینالمللی دادگستری آسیبپذیرتر میکند.
رژیم صهیونیستی نیز ممکن است مجبور شود از سیاستهای نظامی به دیپلماسی منطقهای روی آورد. تعامل با قدرتهای غیرغربی، مانند هند یا کشورهای آسیایی میتواند بخشی از این استراتژی باشد.
همچنین کاهش کمکهای نظامی و سیاسی آمریکا، رژیم صهیونیستی را وادار میکند به توان دفاعی و دیپلماتیک داخلی خود تکیه کند.
برای منطقه میتوان پیامدهایی چون تقویت موقعیت کشورهای عربی، کاهش فشار بر ایران و برکنار ماندن تلآویو از روندهای دیپلماتیک را پیشبینی کرد.
توافقهای کلان آمریکا با عربستان و نزدیکی به سوریه، وزن دیپلماتیک این کشورها را افزایش میدهد؛ این موضوع میتواند موازنه قدرت را به ضرر رژیم صهیونیستی تغییر دهد.
مذاکرات هستهای و کاهش تنش با محور مقاومت نیز، فضای مانور بیشتری به ایران و متحدانش میدهد.
همچنین آتشبسهای منطقهای (مثل غزه و یمن) میتوانند ثبات نسبی ایجاد کنند، اما بدون مشارکت تلآویو، این رژیم ممکن است از روندهای دیپلماتیک کنار بماند.
برای آمریکا هم میتوان پیامدهایی چون تامین بهینه منافع اقتصادی و تشدید چالشهای دیپلماتیک را در نظر گرفت.
قراردادهای کلان با کشورهای عربی جایگاه اقتصادی آمریکا را تقویت میکند، اما ممکن است انتقادات داخلی (مثل اتهامات فساد مالی علیه خانواده ترامپ) را برانگیزد.
فاصلهگیری از رژیم صهیونیستی همچنین میتواند روابط با کنگره و لابیهای حامی رژیم صهیونیستی را پیچیده کند، هرچند حمایت سنتی جمهوریخواهان از رژیم صهیونیستی همچنان قوی است.
جمعبندی
آن طور که به نظر میرسد روابط آمریکا و رژیم صهیونیستی وارد دوره جدیدی شده که دیگر بر حمایت بیقیدوشرط مبتنی نیست. نتانیاهو در کوتاهمدت برای پذیرش پایان جنگ در غزه و هماهنگی با دیپلماسی ترامپ تحت فشار است، اما مقاومت ائتلاف راستگرای او، این روند را دشوار میکند. در بلندمدت، رژیم صهیونیستی باید سیاست خارجی خود را مورد بازنگری قرار داده و به دیپلماسی چندجانبه و کاهش وابستگی به آمریکا روی آورد.
موافقت نتانیاهو با پایان جنگ و پذیرش دیپلماسی میتواند روابط با آمریکا را بهبود بخشد، اما جایگاه داخلی نتانیاهو را تضعیف کرده و به پیروزی اپوزیسیون در انتخابات منجر میشود. در این زمینه از نگاه تحلیلگران رهبری معتدلتر در رژیم صهیونیستی (مثل گانتز یا نفتالی بنت) میتواند روابط با آمریکا را بازسازی کند و دیپلماسی منطقهای را تقویت کند.
برخی سناریوی ادامه جنگ را محتمل میدانند و معتقدند اصرار بر سیاستهای نظامی میتواند رژیم صهیونیستی را منزوی کرده و حمایت آمریکا را به ویژه در زمینه کمکهای مالی و نظامی به حداقل برساند.
آنچه مسلم است مشکل اصلی ترامپ با نتانیاهو، تضاد بین اولویتهای اقتصادی و دیپلماتیک آمریکا و سیاستهای نظامیگرایانه رژیم صهیونیستی در غزه است. ترامپ، که دیگر علاقهای به جنگهای بیپایان ندارد، نتانیاهو را به دلیل مقاومت در برابر دیپلماسی (مثل مذاکرات با حماس و ایران) کنار گذاشته و تمرکز خود را روی قراردادهای کلان با کشورهای عربی قرار داده است.
این شکاف، نتانیاهو را در موقعیت دشواری قرار داده، زیرا هم حمایت آمریکا را از دست میدهد و هم با فشارهای داخلی روبهرو است.
برای رژیم صهیونیستی، این تحولات هشداری است که باید سیاست خارجی خود را مورد بازنگری قرار دهد. سال ۲۰۲۵ برای نتانیاهو و رژیم صهیونیستی، سالی سرنوشتساز خواهد بود که نتیجه آن نهتنها روابط با آمریکا، بلکه آینده سیاسی منطقه را شکل خواهد داد.
منابع:
The Guardian: “Netanyahu must now work for support of US as Trump tires of Israel’s war in Gaza”
CNN: “Trump’s Middle East trip leaves Netanyahu watching from the sidelines again”
THE FINANCIAL TIMES: “Trump’s patience with Netanyahu is running out”