رابطه ایران با سه قدرت اروپایی—فرانسه، آلمان و بریتانیا—در سالهای اخیر شاهد فرسایش همین بنیان نامرئی بوده است؛ فرسایشی که نهناگهانی، که حاصل انباشت گسستهای رفتاری، خلأهای نهادی و بحرانهای درک متقابل است.
برجام، این سند چندجانبه که زمانی تجلی بلوغ دیپلماسی در جهانی پرآشوب تلقی میشد، اکنون بیشتر به یادگاری از فرصتهای از دست رفته میماند. خروج یکجانبه ایالات متحده از توافق، اگرچه نقطهعطفی آشکار بود، اما واکنش اروپا به این اقدام—که در بهترین حالت میتوان آن را «تردید دیپلماتیک» و در بدترین تعبیر، «بیعملی ساختاری» نامید—ضربهای کاریتر بر پیکر اعتماد وارد آورد. عدم اجرای تعهدات مالی و تجاری اروپا، تعلل در فعالسازی سازوکارهای مستقل، و گرایش ضمنی به سیاست فشار حداکثری واشنگتن، باعث شد سرمایه دیپلماتیکی که طی سالها شکل گرفته بود، در مدت کوتاهی فروبپاشد.
با اینحال، بحران موجود صرفاً ریشه در وقایع گذشته ندارد. در سطح رفتارشناسی دیپلماتیک نیز، سه قدرت اروپایی همچنان از نوعی سادهسازی و سطحینگری نسبت به مسائل ایران رنج میبرند. انگارههایی که در آن ایران صرفاً بهعنوان بازیگری «واکنشی»، «مسئلهدار» یا «قابل مهار» تصویر میشود، ظرفیت اروپا برای طراحی یک سیاست خارجی مستقل و متوازن را به شدت محدود کرده است. درحالیکه تحولات ژئوپلیتیکی منطقهای و جهانی نیازمند نگاهی نو و واقعبینانه است، اروپا هنوز در بند کلیشههای ذهنی دوران گذشته گرفتار است.
ایران، در واکنش به این تحولات، استراتژی خود را بازتنظیم کرده است. تعمیق مناسبات با شرق، تقویت همگرایی منطقهای، و نگاه چندسویه به دیپلماسی، همه نشان از این دارد که تهران دوران اتکای یکجانبه به غرب را پشت سر نهاده است. این تغییر رویکرد، نه نشانه گسست بلکه نماد بلوغ سیاست خارجی کشوری است که به درستی دریافت، در جهانی که در حال بازآرایی قدرتهاست، بقا و پیشرفت تنها با تنوع در شراکتها و استقلال در تصمیمگیری ممکن است.
در چنین بستری، اگر اروپا مایل است جایگاه خود را در معادله ایران بازتعریف کند، نخست باید بپذیرد که رابطهای اصیل بدون بازیابی اعتماد ممکن نیست. این بازسازی نیازمند عبور از دیپلماسی نمادین و ورود به مرحله تصمیمگیریهای دشوار اما واقعی است: ازجمله، پذیرش نقش در بیاثر ساختن تحریمها، بازتعهد عملی به توافقات، و خروج از سایه سیاست خارجی ایالات متحده امریکا.
دیپلماسی در روزگار ما دیگر صرفاً هنر گفتوگو نیست؛ هنر جسارت در بازنگری نیز هست. اروپا در این بزنگاه تاریخی، میان تماشاگر باقی ماندن یا به بازیگر مؤثر بدل شدن، ناگزیر به انتخاب است. و این انتخاب، تعیین خواهد کرد که روابطش با ایران به حاشیه تاریخ دیپلماسی رانده شود یا در مسیری نو، مبتنی بر احترام متقابل و منافع مشترک، بازآفرینی شود.