آتشنشانان از تهران، کرمان و شیراز و سیستان و بلوچستان راهی بندر شدند، صف طویلی برای خون دادن در نقاط مختلف شکل گرفت و ادراک و فهم جامعه در کامل ترین شکل ممکن متجلی شد.
مردم ایران با نگرانی اخبار را دنبال کردند و برای هزار حادثهدیده ماجرا اشک ریختند.
در همان حال اما ... دلار فروشان و سکهبازان، بشکن زدند و شادی کردند... چون اولی دو تومن و دومی هم دو تومن، باد کرد. نه، رشد کرد؛ با خونی که به پایشان ریخته شد. با التهابی که بازار را فرا گرفت. با فضای مسمومی که پخش شد و با سیگنالی که به زراندوزان منتقل شد.

وای که این سیم و زر چه دنیای کثیفی دارد. وقتی ملت دلنگران جنگ است، اینها دلشادترین آدمهای روزگار هستند.
و در هنگامهای که از جانها، پوست و استخوانی باقی نمانده، اینها در پوست خود نمیگنجند.
پای میکوبند در غم پاهای ناتوان و دست میافشانند در خالی دستهای پدران.
نمیدانم در این مملکت چند نفر از سبز شدن قیمت دلار و سکه سبز شدند... اما میدانم که خیلیها در سرخی آتش بندر، از درون سوختند و درد کشیدند.
راستی..شما در کدام سوی تفنگ ایستادهاید؟.
*فعال رسانه ای و مدیرمسئول روزنامه واقعه در کرمان