وداعی باشکوه با ستاره کهنه‌کار سینمای اکشن | قهرمانی که برای بشریت می‌جنگد

وداعی باشکوه با ستاره کهنه‌کار سینمای اکشن | قهرمانی که برای بشریت می‌جنگد
 «روزشمار نهایی» به اندازه کافی قانع‌کننده است تا وداعی باشکوه بسازد، اما تقریباً این تلاش در میان تشویق‌های بی‌وقفه‌ای که نثار قهرمانش می‌کند گم می‌شود.

«روزشمار نهایی» که چهارمین کارگردانی کریستوفر مک‌کواری محسوب می‌شود، تمام عناصر لازم برای یک فیلم درست‌وحسابی از مجموعه «ماموریت: غیرممکن» را دارد: فیلمبرداری در لوکیشن‌های جهانی، اکشن‌های خارق‌العاده و معجزه‌آسا، و گروهی قابل اعتماد از بازیگران نقش مکمل در کنار کروز که با وجود شصت‌ساله شدن، همچنان انرژی جوانانه خود را حفظ کرده است (هرچند حالا چند چروک روی صورتش دیده می‌شود). اما این فیلم درضمن تلاشی گاه‌وبی‌گاه و از سر وظیفه‌شناسی برای ایجاد انسجام در مأموریت‌های چنددهه‌ای هانت انجام می‌دهد. فلاش‌بک‌هایی به فیلم اول در سال ۱۹۹۶، پرده از رازهایی برمی‌دارد که نشان می‌دهد شخصیت‌های جدید به کسانی که در نسخه اصلی کشته شدند مرتبط هستند. مونولوگ‌های پی‌درپی از قهرمانان و شروران به تفصیل توضیح می‌دهند که هانت چقدر منحصربه‌فرد و استثنائی است.

به عنوان وداعی باشکوه با داستانی طولانی، این خودارجاعی تا حدی منطقی است. اما باعث می‌شود فیلم کمی سنگین به نظر برسد. وقتی مجبور است مدام سرعتش را کم کند تا توضیح دهد چرا همه چیز اینقدر مهم است ــ تا حدی به دلیل اصرارش بر مرور جزئیات قسمت قبلی ــ زمان کمتری برای سکانس‌های اکشن رقص‌مانند باقی می‌ماند. اما حتی وقتی داستان سرعت می‌گیرد، «رزوشمار نهایی» هرگز به آن حالت شاد و دیوانه‌واری که این فرنچایز را به اوج رساند بازنمی‌گردد.

تمرکز سنگین روی هانت از تصمیم خلاقانه‌ای نشأت می‌گیرد که در واقع سال‌ها پیش «ماموریت: غیرممکن» را نجات داد: نویسندگان تصمیم گرفتند برای اقدامات قهرمان داستان عواقب ماندگار خلق کنند. فیلم اول «ماموریت: غیرممکن» به کارگردانی برایان دی پالما یک داستان پرپیچ‌وخم و پوچ بود؛ تیمی را معرفی می‌کرد و بلافاصله بیشترشان را ‌کشت، در نتیجه هانت را فراری و درگیر دسیسه‌های چندلایه می‌کرد. دنباله آن به کارگردانی جان وو با زیبایی‌شناسی این کارگردان هماهنگ بود: طولانی، اپرایی و متأسفانه کم‌شور. برای فیلم سوم، کروز (که به عنوان تهیه‌کننده اصلی فعالیت می‌کرد و همیشه در انتخاب کارگردان‌ها نقش کلیدی داشته) جی. جی. آبرامز را آورد که داستان را بر نامزدی هانت و تلاشش برای حفظ تعادل بین کار و زندگی متمرکز کرد. «ماموریت: غیرممکن ۳» کمی کمتر از انتظارات عمل کرد و با در نظر گرفتن جنجال‌های رسانه‌ای شدیدی که کروز در اواسط دهه ۲۰۰۰ با آن مواجه شد، به نظر می‌رسید کل این مجموعه ممکن است به پایان برسد. اما کروز و پارامونت، استودیوی پشت این فرنچایز، پس از وقفه‌ای پنج‌ساله توانستند اوضاع را تغییر دهند. برای فیلم چهارم، «پروتکل شبح»، کارگردان بِرَد بِرْد (که قبلاً فقط انیمیشن ساخته بود) به خلق مهیج‌ترین سکانس‌های اکشن این مجموعه کمک کرد و آن‌ها را با دوربین‌های IMAX فیلمبرداری کرد که در آن زمان هنوز نوآوری محسوب می‌شد. در ابتدا قرار بود این فیلم نقش نوعی واگذاری مشعل را بازی کند (با بازنشسته شدن کروز و احتمال انتقال نقش اصلی به همبازی‌اش جرمی رنر)، اما این طرح کنار گذاشته شد. کریستوفر مک‌کواری که در مراحل پایانی پیش‌تولید برای بازنویسی‌ها به پروژه پیوسته بود، ظاهراً این ایده را رد کرد: هانت نمی‌توانست به سادگی بازنشسته شود و با نامزد سابقش پی یک زندگی آرام برود. پروژه زندگی او انجام ماموریت‌های غیرممکن جاسوسی بود. بازگرداندن تمرکز به سمت این قهرمان استوار و دوری از شاگرد احتمالی‌اش، حرکت داستانی درخشانی بود که شهرت عمومی کروز به عنوان ستاره‌ای بی‌نظیر را به اعتیاد روزافزون هانت به کارهای مرگبار پیوند زد.

سپس کروز مک‌کواری را برای کارگردانی فیلم بعدی، «ملت یاغی»، به کار گرفت و از آن زمان مک‌کواری در این سِمَت باقی مانده است. تحت هدایت او، «ماموریت: غیرممکن» عشق کروز به فراتر بردن محدودیت‌های فیزیکی خود را به جلو صحنه آورد: برای «ملت یاغی» خود را به یک هواپیما بست، در «فال اوت» از بالای ابرها با چتر پرید، و در «روزشمار نهایی» با موتورسیکلت از کوه به پایین شیرجه زد. در پس این دیوانگی‌های سرگیجه‌آور، مک‌کواری اسطوره‌ای پیچیده‌تر آفرید، قسمت‌های مختلف را به روایت‌های معقول و نامعقول به هم پیوند زد و هانت را از جاسوسی تحسین‌برانگیز به نیرویی بنیادین تبدیل کرد. در «ملت یاغی»، مدیر «سیا» (با بازی الک بالدوین) فریاد می‌زند: «او تجسم زنده تقدیر است!» و تا «روزشمار نهایی»، هانت به تنها مانع احتمالی در برابر نابودی جهان توسط یک هوش مصنوعی به نام «موجودیت» (Entity) تبدیل می‌شود.

انتخاب این شرور، موضوعی به‌روز بود، ترس از هوش مصنوعی در اخبار روزبه‌روز بیشتر می‌شود. اما «موجودیت» همچنین بر اهمیت هانت برای بِرَند «ماموریت: غیرممکن» تأکید کرد. در نهایت، حتی در وضعیتی لاینحل، چه در مقابله با یک قاتل و چه یک ماشین فوق ‌هوشمند، هانت مطمئن است راهی برای موفقیت پیدا می‌کند. بنابراین، در «روزشمار نهایی»، او در آستانه رب‌النوع شدن قرار دارد. در نبرد با «موجودیت»، او از بقیه بشریت دفاع می‌کند؛ اما به عنوان تنها فردی که جهان می‌تواند به او اعتماد کند، همچنین او به عنوان شایسته‌ترین فرد مورد ستایش قرار می‌گیرد.

من عاشق فیلم‌های «ماموریت: غیرممکن» هستم و با وجود شروع کُند و مبتنی بر توضیحات طولانی‌اش، «روزشمار نهایی» همچنان مرا مجذوب خود کرد. سکانسی که هانت به درون یک زیردریایی متروکه شیرجه می‌زند، یکی از وهم‌انگیزترین و پرحس‌وحال‌ترین صحنه‌های این مجموعه است؛ و سکانس دیگری که او در حال نبرد با دشمن از یک هواپیمای دوباله به هواپیمای دیگر می‌پرد، یکی از تماشایی‌ترین صحنه‌هاست. اما پیروزطلبی فیلم درباره هانت به عنوان یک انسان، به شکلی غیرمنتظره، مرا کمی دلسرد کرد. آنچه همیشه «ماموریت: غیرممکن» را سرگرم‌کننده می‌کرد، هرگز طرح کلی داستان نبود؛ بلکه قهرمانی هانت بیشتر نمایش خیره‌کننده یکی از آخرین ستاره‌های هالیوود بود تا نتیجه پیش‌زمینه‌ای پرمعنا. «روزشمار نهایی» به اندازه کافی قانع‌کننده است تا وداعی باشکوه بسازد، اما تقریباً این تلاش در میان تشویق‌های بی‌وقفه‌ای که نثار قهرمانش می‌کند گم می‌شود.

برای مشاهده جدیدترین مطالب فرهنگی خوشه خبر کلیک کنید

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها