به گزارش همشهریآنلاین، در فصلی که سپاهان بهزور سهمیه گرفت، پرسپولیس هیچ افتخاری بهدست نیاورد و حتی پشت در آسیا ماند، استقلال هم برای اولینبار لیگ را با تفاضل منفی به پایان رساند و تراکتور در فوتبال ایران آقایی کرد. این بیگمان یک فصل رؤیایی برای باشگاه تراکتور بود؛ نوعی از قهرمانی مقتدرانه که شاید به سالها تحمل انتظار و بردباری میارزید. تیم خوب و متوازن دراگان اسکوچیچ که از هفته اول مدعی کسب عنوان قهرمانی نشان میداد، تا ایستگاه پایانی هم همین استاندارد را حفظ کرد و جام را با شکوه هرچه تمامتر به تبریز برد. تیم دراگان لیگ بیستوچهارم را با ۶۸امتیاز از ۳۰بازی به پایان برد که آمار بسیار درخشانی است و بهترین قهرمانی در تاریخ لیگ برتر بهحساب میآید. جدا از این تراکتوریها جوایز فردی را هم یکی پس از دیگری درو کردند تا شایستگی این تیم برای قهرمانی بیشتر به چشم بیاید. علی بیرو با ۱۶کلینشیت دستکش طلایی لیگ را به خانه برد، حسینزاده با ۱۴گل صاحب کفش طلا شد و ترابی هم با ۹پاسگل، در صدر جدول گلزنان ایستاد تا کلکسیون افتخارات تیم تبریزی کامل شود. پایان لیگ بهانهای شد که در حضور سیدمهدی سیدصالحی عملکرد ۴تیم تراکتور، سپاهان، پرسپولیس و استقلال را زیر ذرهبین ببریم؛ ۴تیمی که سید در آنها بازی کرده است.
مسیر پیدا شد
من یک فصل خوب در تراکتور داشتم؛ آن دوره تراکتور را بخش دولتی اداره میکرد ولی بعدا به بخش خصوصی واگذار شد. در این مدت آقای زنوزی هزینه خیلی زیادی برای تیم کرده اما مسئله این است که سالهای گذشته آنها مسیر را اشتباه رفتند و مشاوران بدی داشتند؛ تیم پول زیادی داشت اما در مدیریت، سرمربی، بازیکنان و خیلی مسائل دیگر ثبات نداشت و بدون برنامه بود. شاید بهتر بود از همان ابتدا باشگاه نگاه بلندمدتی داشت و کمکم هزینه میکرد. اما این فصل تراکتور هم در مدیریت ثبات داشت، هم در بحث سرمربی و بازیکن، این مسئله کمک کرد تا تیم مسیرش را پیدا کند.
شناخت اسکوچیچ
امسال نخستین فصلی بود که تراکتور در طول فصل سرمربی عوض نکرد. البته کار خدا بود که تراکتور با اسکوچیچ قهرمان شود، به هر حال او در فوتبال ایران با اینکه تیم ملی را به جامجهانی برد، با ناملایمتیهایی روبهرو شد. ما بدبدرقه شدیم ولی او باز هم برگشت. مربیان خارجی وقتی وارد فوتبال ایران میشوند، شناختی از بازیکنان ندارند اما اسکوچیچ فوتبال ما را خیلی خوب میشناخت و از نفراتی هم که برای تراکتور انتخاب کرد (علیرضا بیرانوند، مهدی ترابی، شجاع خلیلزاده) به اندازه کافی شناخت داشت. از همه مهمتر اینکه بازیکنان خارجی هم که اسکوچیچ آورد، همه خوب بودند. اگر دروژدک از اول فصل در لیگ بود با اختلاف آقای گل میشد، او در ۱۳بازی ۸گل زد که همه گلهایش هم حساس بود. نکته قابل توجه این است که اسکوچیچ این خارجیها را با پولهای کم آورد و همه آنها به درد تیمش خوردند و کار را برایش درآوردند، درحالیکه سالهای قبل تراکتور پولهای زیادی به خارجیها میداد که ثمرهای هم نداشتند. درست است امیرحسین حسینزاده آقایگل لیگ شد و مهدی ترابی آقای پاسگل، ولی نمیشود کار خوب پوستونسکی، اشترکالی، دروژدک و آلوز را نادیده گرفت. در فوتبال روز دنیا وینبکها و فولبکها حرف اول را میزنند. پارسال در نیمفصل اول وینبک-فولبک پرسپولیس علی نعمتی بود؛ بازیکنی که پست تخصصیاش دفاع وسط است، کارایی لازم را در پستی که بازی میکرد نداشت. اما در نیمفصل دوم که اوسمار سرمربی شد و اورونوف و عبدالکریم حسن را به تیم اضافه کرد، لاین کناری را عبدالکریم حسن و دانیال اسماعیلفر گرفتند و کاری را که در تراکتور امسال انجام شد، فصل قبل در تیم اوسمار دیدیم. این فصل در چپ و راست تراکتور محمد نادری و اسماعیلیفر بودند، در کنار آنها هم ترابی، حسینزاده، آلوز، پوستونسکی و هاشمنژاد هم سالنیوار و نزدیک به هم بازی کردند و همراه نادری و اسماعیلفر کارهای ترکیبی زیبایی انجام دادند.
خداداد سیبل شد
برگ برنده تراکتور؟ زنوزی، اسکوچیچ، ترابی، حسینزاده، خلیلزاده یا بیرانوند؟ همه این نفرات نقش مهمی در قهرمانی تیم داشتند. مثلا زنوزی با وجود اتفاقاتی که افتاد و هوادارنماها علیهاش موضع گرفتند، دلسرد نشد و از تیم حمایت کرد. مدیریت آقای مظفریزاده هم تأثیرگذار بود. یکی از کارهای بسیار خوبی که آقای زنوزی انجام داد، آوردن خداداد عزیزی بود. خداداد خودش را سیبل تیم، هوادار و مدیریت کرد، حرفی را که در مدیریت، بازیکن و هوادار بود زد، جنگید، خیلی حرف شنید و جلوی حواشی را گرفت. خودش وارد حاشیه شد ولی اجازه نداد بازیکنان وارد حاشیه شوند. او نه بچه تبریز بود و نه برای تراکتور بازی کرده بود، ولی عاشقانه عرقش را به پیراهن تیم و غیرتش را به بازیکنان امروز فوتبال نشان داد. بعضیها به طعنه میگویند تراکتور دادزن استخدام کرد اما اینکه حق تیمت را با صدای بلند بگیری، ایراد دارد؟ اگر حق تیم تراکتور خورده میشد و خداداد چیزی نمیگفت، هوادار نمیگفت خداداد فقط اسمش را گذاشته تا پولش را بگیرد؟ امروز فضای مجازی جای تعصب در فوتبال را گرفته. نسل ما نسل تعصب بود. بازیکن به عشق تیمش با پای مصدوم بازی میکرد اما الان پول جای تعصب را گرفته. خداداد از نسل گذشته است و در وجودش تعصب است. او کار درست یک مدیر را انجام میداد. بازیکن میدانست که خداداد جامجهانی و آسیایی دیده، مرد سال آسیا شده و... پس او نمیتواند برای خداداد تصمیم بگیرد و این خداداد است که بهعنوان مدیر برای او تصمیم میگیرد. خداداد نه دوست من است و نه پولی به من داده، اما باید بگویم همیشه همین است؛ خداداد عزیزی است، پشت و جلوی دوربین یکی است و خاکیوار صحبت میکند. من همهکارها و حرفهای خداداد و ادبیاتی را که استفاده میکند تأیید نمیکنم، ولی کار خداداد بهعنوان مدیر تیم را تأیید میکنم. خداداد هم کاری را انجام داد که افشین پیروانی برای پرسپولیس میکند. تیمهای دیگر هم باید از این آدمها استفاده کنند. پیروانی بهعنوان مدیر تیم چه کاری انجام میدهد؟ میگویند در فوتبال دنیا این پست وجود ندارد، خب آنها مدیرورزشی دارند و در فوتبال ما هم باید این آدمها باشند تا حق تیم خورده نشود. آنها نباشند که کسی نیست از حق تیم دفاع کند، حق تیم را میخورند و فقط عذرخواهی میکنند، عذرخواهی به چه دردی میخورد. مدیر تیم صدای هوادار است، افشین پیروانی، کریم باقری صدای هواداران پرسپولیس هستند. آقاکریم داخل تیم اجازه نمیدهد بازیکن پایش را از گلیمش درازتر کند، بازیکن نمیتواند حرفی به او بزند، چون میداند قبل از تولد او آقاکریم بازیکن بوده.
تأثیرگذاری علی بیرو
من در جریان پرونده علیرضا بیرانوند نبودهام و نمیتوانم درباره آن اظهارنظر کنم و کسانی که در کمیته انضباطی و استیناف هستند، باید پاسخگو باشند. خیلی از اتفاقات در فوتبال ما میافتد و کسی هم پاسخگو نیست، نمونهاش اتفاقاتی است که این فصل هزارانبار در استقلال افتاد. با این حال میتوانم بگویم در قهرمانی تراکتور تأثیرگذاری بازیکنانی مثل خلیلزاده، حسینزاده و ترابی خیلی بیشتر از بیرانوند بود. بیرانوند تأثیرگذار بود و با اینکه در آسیا و لیگ گلهای بدی خورد، ولی یک بازیهایی را هم درآورد اما در کل تأثیرات خط دفاعی، هافبکها و خط حمله در قهرمانی خیلی بیشتر از بیرانوند بود.
صبر برای محرم
تا قبل از دهه۸۰ فوتبال ایران دوقطبی پرسپولیس و استقلال بود تا اینکه تابو شکست و سپاهان بهعنوان قدرت جدید به فوتبال اضافه شد. فصل اول که قهرمان شدیم، فرهاد کاظمی حس اعتمادبهنفس و زیادهخواهبودن را به تکتک بازیکنان منتقل کرد. در آن سالها سپاهان بهمعنای واقعی تیم بود؛ ۱۱بازیکن داشتیم که همه برای هم جان میدادیم. علت اصلی موفقیت تیم در آن سالها این بود که هرفصل شاکله اصلی تیم حفظ میشد؛ یک بازیکن میآمد، یک بازیکن میرفت ولی به شاکله اصلی تیم دست نمیخورد. اینطور نبود که ما ۲ستاره داشته باشیم و همه اتفاقات روی آنها رقم بخورد. ما تیم یک واحد بودیم و تیمی کار میکردیم. من، محمود کریمی که هیچوقت به حقش نرسید، محرم نویدکیا از نخستین فصلی که تیم قهرمان شد، در سپاهان بودیم. بعد از آن هم جلال اکبری، هادی عقیلی، محسن بنگر، عماد رضا و بازیکنان بزرگ دیگر به تیم اضافه شدند. ما بازیکنان اسمی نداشتیم ولی در عین جوانی به پختگی لازم رسیده و به قهرمانی عادت کرده بودیم. اما زمانی که عبدالله ویسی سرمربی تیم شد، ۱۵-۱۶بازیکن از تیم جدا شدند و در کل تیم جدید شد و روزهای خوبی پشتسر نگذاشت. بعد از ویسی، آقای قلعهنویی سعی کرد ثبات را به تیم برگرداند و حداقل تیم او در کورس قهرمانی بود. دوره نویدکیا شرایط تیم خوب شد، محرم از جنس خود سپاهان بود و خوب کار میکرد اما صبر باشگاه و هواداران برای او کم بود.
مورایس مدل کیروش
آقای ساکت، مورایس را به سپاهان آورد. مثل دوران حضور کیروش در تیم ملی، مورایس بود که برای باشگاه سپاهان تصمیم میگرفت و این زیبنده باشگاه نبود. در کشورهای اروپایی باشگاهها چارت دارند و مربی هم زیرنظر تفکرات باشگاه کار میکند اما در فوتبال ما اینطور نیست. مورایس روزهای اول حرفهای مصاحبه میکرد اما کمکم وارد حاشیه شد. او چند بازیکن خارجی آورد که همه ناموفق بودند. نمونهاش عیسی عباس بود که با یک روز تمرین مقابل الهلال به او بازی داد. باشگاه به او اجازه داد بهتنهایی برای تیم تصمیم بگیرد. او فصل قبل در نیمفصل عیسی آلکثیر را داد و اعرابی را گرفت. تجربه آسیایی عیسی بیشتر بود یا اعرابی و عیسی عباس؟ تیمی هم که مورایس برای این فصل بست خوب نبود. مسابقات آسیایی بازیکن بزرگ میخواهد، اما او لیموچی و محبی را گرفت که سابقه بازی در تیمهای بزرگ را هم نداشتند. آنها بازیکنان خوبی هستند و در تیم هم تأثیرگذار بودند اما نیمفصل دوم بود که اعتماد به نفس پیدا کردند.
و باز هم اشتباه
کارترون ثباتی را که مواریس از تیم گرفته بود، تا حدودی به تیم برگرداند، اما ناآمادگی بدنی بازیکنان باعث شد مصدومان زیادی روی دست او بگذارد. خارجیهایی هم که این مربی آورد، خوب نبودند. درست است انزونزی بازیکن بزرگی است اما سطح او بالاتر از بقیه نبود. بنیدر هم در موناکو خوب بود اما در سپاهان آمادگی لازم را نداشت. این فصل قهرمانی دست خود سپاهان بود. کارترون باید بازیکنی به تیم میآورد که حداقل میتوانست تیم را در جامحذفی نگه دارد. کاری که اسکوچیچ کرد؛ تا اشترکالی افت کرد، او دروژدک را آورد که از خود اشترکالی گلزنتر و چارچوبشناستر بود. یا کاری که فصل پیش پرسپولیس کرد؛ ۷۰درصد قهرمانی سال پیش این تیم بهخاطر اورونوف بود.
تعصب نه، پول
مهمترین چیزی که سپاهان در چند سال اخیر نداشته، بازیکن متعصب بوده. زمان ما بازیکنان عاشق پیراهن تیم بودند، اما در این چند سال بعضی از بازیکنان فقط به این دلیل که پول سپاهان خوب بود، به این تیم آمدند؛ سر وقت پولشان را گرفتند ولی تعصب تیم دیگری را داشتند؛ بازیکنانی که به راحتی در برنامههای تلویزیونی میگفتند پرسپولیسی یا استقلالیاند، نمونهاش رضا شکاری. در این سالها سپاهان پول خرج کرد و بازیکن آورد اما دل و فکر این بازیکنان جای دیگری بود، برای تیمهای دیگر سینه سپر کردند و حتی حاضرشدند به آن تیمها تخفیف بدهند.
دور از مردانگی
در این سالها فولادمبارکه سپاهان خیلی از تیم حمایت کرد و موضوعی که این فصل من را خیلی ناراحت کرد، این بود که بازیکنان باتجربه علیه باشگاه مصاحبه کردند و گفتند چرا حقوقها عقب افتاده؛ سالیان سال سروقت پول گرفتی و از مردانگی به دور نیست که در برهه حساس فصل که تیم برای قهرمانی میجنگد، از پول حرف بزنی؟ پس این سالهایی که باشگاه هزینه کرد و شما قهرمانی نگرفتید چه میشود؟
استوک قرمز
چرا سپاهان بزرگتر بالای سرش نیست؟ در این چندساله مدیریت باشگاه آدمهای عاشقی را که بتوانند به تیم کمک کنند، نخواسته و بهخاطر همین هم بازیکن عاشق در این تیم نمانده. در بازی سپاهان با هوادار پیام نیازمند استوک و دستکش قرمز پوشیده بود. اگر او از اول فصل از این رنگ استفاده میکرد، کارش طبیعی بود اما چرا آخر فصل این کار را کرده؟ چرا مدیریت ورود نمیکند تا بازیکن بداند کجا بازی میکند؟ چرا نمیخواهند این تیم نتیجه بگیرد؟ سپاهان هزینه میکند اما یکی مثل خداداد و پیروانی کم دارد. این فصل که من انتقاد میکردم، میگفتند سید دنبال پستگرفتن است. پیشکسوت کسی است که وقتی پست ندارد، از تیمش حمایت کند. وقتی من پست دارم، در قبال کاری که انجام میدهم پول میگیرم و کار شاقی نمیکنم. من در استقلال و پرسپولیس بازی کردم و اگر میخواستم در این ۶-۷سال نمیتوانستم خودم را به جایی وصل کنم و پستی بگیرم؟ هم شرایط فنیاش را داشتم و هم مدیریتش را بلد بودم. من عاشق تیمم بودم و حرمت نان و نمک نگه داشتم، چون با سپاهان به فوتبال ایران معرفی شدم و از مردانگی به دور بود با تیم دیگری باشم. مدیریت باشگاه ناراحت است که سید به هوادار خط میدهد، من سیدصالحی از این نانها برای زن و بچهام نمیبرم و کسانی را که این حرفها را میزنند به خدا واگذار میکنم. زانوی من آرتروز شد، چون ۳۰۰دقیقه با مینیسک پاره برای تیمم بازی کردم. من بچه تهران بودم و در سپاهان بزرگ شدم و به این تیم تعصب دارم. موقعی که در تیم بودم به بچههای اصفهان برمیخورد که چرا من بچهتهران پرچمداری بچههای اصفهان را میکنم و دوست نداشتند من آنجا بمانم و بهخاطر همین بیرونم کردند، برگشتم و دوباره من را بیرون کردند. من را سپاهان نمیبرند چون من خیلی رک هستم و خیلی صاف و شفاف حرف میزنم.
بیکیفیتها
قهرمانیهای سالهای گذشته پرسپولیس چه در زمان برانکو و چه در دوره یحیی گلمحمدی و اوسمار، بهخاطر ثبات مدیریتی و ثبات ترکیبی بود اما این فصل شاکله اصلی تیم از بین رفت. بیرانوند، ترابی و دانیال از تیم رفتند و آنهایی هم که آمدند بازیکنانی نبودند که ثبات را به تیم برگردانند. گاریدو هم نتوانست ترکیب اصلیاش را پیدا کند. تیم در کنارهها و خط دفاعی ثبات نداشت و همین به پرسپولیس ضربه زد و باعث شد در خلق موقعیت مشکل داشته باشد. تیم برای موقعیت داشتن مجبور شد از فرشاد احمدزاده و محمد خدابندهلو استفاده کند که آنها کارایی لازم را نداشتند. بازیکنان خارجی تیم مثل ژوائو و عملود بیکیفیت بودند. بازیکن خارجی باید یک سروگردن از بازیکن داخلی بالاتر باشد که آنها نبودند. وقتی گاریدو عملود را میخواست کمیته فنی باید مخالفت میکرد. باشگاه باید چارت داشته باشد و حرف مربی خارجی وحی منزل نباشد.
چنددستگی
سالهای پیش پرسپولیس در زمین سیدجلال حسینی را داشت که رهبر بزرگی برای تیم بود و او اجازه نمیداد یکسری مشکلات ایجاد شود. این فصل مصدومیتهای زیادی گریبانگیر عالیشاه شد و با نبود او چنددستگی ایجاد شد. کریم باقری هم اول فصل نبود و افشین پیروانی هم بیشتر درگیر مسائل بیرونی تیم بود. با توجه به این اتفاقات، بزرگتری در پرسپولیس کمرنگ شد و ثباتی که چند سال تیم داشت، از دست رفت. با توجه به تغییری که تیم در ترکیب داشت، شکل و سیستم بازی تیم تغییر کرد.
حرف هوادار
اتفاقاتی را که در استقلال افتاد همه میدانند. مسئله اصلی این است که وقتی مدیر ورزشی نداشته باشی و مدیری بگذاری که از ورزش فوتبال اطلاعاتی ندارد، او بیشتر سعی میکند به فضای مجازی بپردازد. واقعیت این است که معروفیت خوشمزه است و وقتی در رادیو، تلویزیون و... همه جا بحث از شماست سعی میکنی دنبال چیزی بروی که هوادار میخواهد. شاید هوادار یک جایی احساسی حرف بزند و یکی جایی هم خواستهاش منطقی باشد. مدیریت باشگاه استقلال به جای اتحاد با سرمربی و بازیکن دنبال حرف هوادار رفت. جواد نکونام فصل قبل کار بزرگی کرد و بدون بدنساز و امکانات تیم را به نایبقهرمانی رساند. اما این فصل فرصت لازم به او داده نشد. تیم جواد فصل قبل تدافعی بازی میکرد و ابزارش را هم داشت اما قرار بود امسال تیم با رامین رضاییان و میلاد زکیپور تهاجمی شود. به هر حال آن اتفاقات افتاد و الان مجتبی جباری میخواهد از اعتبار استقلال و خودش دفاع کند ولی نمیتواند کار بزرگی انجام بدهد. بازیکنان او جوما و کوجا هستند، این درحالیکه است بلانکو از هر دوی اینها بهتر بود و او را به فولاد دادند. تیم قهرمانی در جامحذفی را میخواهد اما کار سختی دارد. درست است که صنعتنفت نتوانست به لیگ برتر صعود کند و الان خیلی شرایط خوبی ندارد ولی برای اعاده حیثیت بازی میکند. از طرف دیگر ملوان و گلگهر هستند، هم تارتار و هم مازیار زارع تیمهای خوبی دارند و هر دو در جدول لیگ بالاتر از استقلال هستند. تیم تارتار بهترین خط دفاعی را دارد. هر سه این تیمها شانس قهرمانی دارند.
انتظار زیادی
بازی با استقلال در نقش جهان آخرین تیر برای سپاهان بود و آنها دنبال پیروزی و امتیاز بودند. مجتبی جباری با اینکه جام حذفی را دارد ولی ترکیب اصلی را در زمین گذاشت. استقلال در آزادی با خیبر مساوی کرده بود و نمیشد انتظار زیادی از تیم داشت. این فصل خود پرسپولیس هم در همه بازیها به سپاهان باخت و نباید نتیجهگرفتنش را گردن تیم دیگری بیندازد.
زمان ما ۵-۶سال پدر یک بازیکن درمیآمد تا یک پیشنهاد از پرسپولیس، استقلال یا سپاهان داشته باشد، ولی الان یک بازیکن با یک گل، بمب نقلوانتقالات میشود، چرا، چون پول آمده جای غیرت، تعصب و مسائل فنی بازیکن را گرفته و همین میشود که بازیکن باکیفیت در لیگ نمیبینیم. به آقای قلعهنویی میگویند چرا تیم ملی پوستاندازی نمیکند، با کدام بازیکن؟ سردار و طارمی را بیرون بکشد، کسی را دارد که در تیم بگذارد؟ نه.
من با سپاهان ۲قهرمانی لیگ، ۳قهرمانی حذفی، ۲نایبقهرمانی لیگ و یک نایبقهرمانی آسیا دارم. کاپیتان سپاهان در جام باشگاههای آسیا بودم و آقای گل آسیا شدم. سال۲۰۰۷ جزو ۶بازیکن برتر آسیا بودم، بدون اینکه یک بازی ملی انجام بدهم. آن سال که آقای گل آسیا شدم، اصلا تیم ملی دعوت نشده بودم. زمانی که به پیکان آمدم به تیم ملی دعوت شدم؛ دورهای که علیدایی سرمربی تیم ملی بود.